printlogo


مدل سرآمدی در کشتیرانی ایران« اقتصاد سرآمد» بررسی می کند
خبری مهم با نیم قرن دیرکرد

گروه اقتصاد دریا-  امید متین - زمانی که ژاپن بر اثر بمب  اتمی به ویرانه ای تبدیل شد، امپراتور با اشک و آه، سند تسلیم را امضا کرد. نیروهای مهاجم وارد ژآپن شدند و مانند دیگر کشورهای تصرف شده، هر چه داشتند و نداشتند را به عنوان غرامت جنگی با خود بردند. کارخانه ها از جا کنده شدند و به دیگر کشورها منقل شدند و ژاپن به صدها سال قبل برگشت و تل و خاکی از آن باقی ماند. 
از همان اوان، تلاش ژاپنی ها بر اساس فرهنگ سامورایی آغاز شد و با تمام نداشته ها، مسیر شدن ها را باز کردند و به پیش تاختند. 
بعد از سال ها تلاش و کوشش، سعی کردند در چشم جهانیان خوش بدرخشند اما گرفتار جمعه سیاه شدند. زمانی که در مسابقات ماشین رانی امریکا، هیچ کدام از ماشین های ساخت ژاپن نتوانستند به خط پایان برسند و چنان آبروریزی شد که هر کس گمان می کرد با این تحقیر بزرگ، ژاپنی ها برای همیشه از دور رقابت جهانی خارج خواهند شد؛ کشوری که نه نفت دارد، نه گاز و نه معدن!
اما شاید نقش دمینگ بزرگ و با آن حلقه معروفش، نقطه عطف پیشرفت ژاپنی ها دانست. دمینگ امریکایی برای هدایت صنایع و افزایش کیفیت تولیدات ژآپنی استخدام شد. وی حلقه معروف دمینگ را (PDCA) طراحی کرد که مانند رمز جادویی، روند بهبود کیفیت کار و تولید ژاپنی ها را رقم زد. 
سال ها بعد، ژاپنی ها حرف اول کیفیت در جهان شدند. کشوری که اجناس و تولیداتش به «بنجل جهانی» شهرت داشت، تبدیل شد به قدرتی که «کیفیت» را معنا بخشید. دیگر از اجناس بنجل خبری نبود و هر جا قرار بود مثالی از کیفیت زده شود، ژاپن حرف اول را می زد. 
«ایزو» ها به عنوان استانداردهایی برای «مدیریت کیفیت» محصول تلاش ژآپنی هاست و آثار بسیار قوی در حوزه کیفیت بر جای گذاشت به نحوی که شرکت های دیگر کشورهای جهان، با ولع به دنبال ایزوهای ژآپنی رفتند تا بتوانند کیفیت را مدیریت کنند. 
امریکایی ها هم دست به کار شدند و مدل های کیفی برای خود ساختند. اروپایی ها هم پا به میدان گذاشتند و با خلق (EFQM) مدل سرآمدی سازمان را برای خود طراحی کردند.
کشورهای عقب نگاه داشته شده ای مانند ایران، خیلی دیر به وادی دانش نوخاسته ی «مدیریت کیفیت» وارد شدند. دهه هشتاد بود که تب ایزوها ایران را فرا گرفت. اطلاع مناسبی هم نداشتند هم شرکت ها و هم مردم. نقص اطلاعات در جامعه در باره ایزوها تا جایی بود که تبلیغات گسترده شرکت  ها در تلویزیون رسمی کشور برای بخاری بود و به شدت تبلیغ می کردند که فلان بخاری دارای گواهی ایزو 9002 و... است! و اغلب شرکت ها و مردم خیال می کردند که این ایزو به معنای کیفیت فنی و تکنولوژی بالای بخاری هاست!
از دهه هشتاد، به مرور مباحث مرتبط با «مدیریت کیفیت» در دانشگاه های ایران رایج شد و در اواخر دهه هشتاد، یک عنصر ثابت در دانشکده های مدیریت شد. 
می بینیم که «مدیریت کیفیت» در ایران خیلی جان ندارد. خیلی تاریخ ندارد و از شروع ماحث دانشگاهی آن تا امروز، کمتر از دو دهه می گذرد. بگذزیم از این که ایران از حیث دانش مدیریت به طور کلی کشوری جامانده است و معمولا منابع علمی آن در دنیای مدیریت به یکی دو دهه گذشته بر می گردد. 
اما دانش «مدیریت کیفیت» به عنوان یک دانش روز مدیریت و سازمان، ابتدا با تب تبلیغ در ایران شکل  گرفت و شرکت ها برای کسب گواهی ایزو – نه به عنوان تغییر در روند کیفیت، بلکه فقط به عنوان یک پز بازاریابی- به تب و تاب افتادند. هر شرکت میلیون ها تومان هزینه می کرد که صاحب یک گواهی ایزو شود و سپس گواهی اخذ شده را قاب می کرد و به دیوار اتاق مدیرعامل آویزان می کرد و دیگر هیچ. همه بر می گشتند سر خان اول و همان رفتار معمول و مرسوم سنتی گذشته خود را دنبال می کردند و از گواهی ایزو جز یک قاب تزیینی، اثری نمایان نمی شد.
به گمان نگارنده، هنوز هم چنین است. تب و تاب گواهی های ایزو در اواخر دهه هشتاد خوابید و البته آب هم از آب تکان نخورد. با افزایش اطلاع مردم از ایزوها، حربه تبلیغاتی شرکت ها هم خنثی شد و دیگر شرکت ها هم انگیزه ای برای گرفتن همان برگه گواهی هم نداشتند. انبوهی از شرکت هایی که برای دادن گواهی ایزو تاسیس شدند و قارچ گونه روییدند، به شدت کاسته شد و اکنون دیگر خبر خاصی از آن ها نیست.
کشورهای عقب نگاه داشته شده همواره چنین رفتار مشترکی دارند؛ یعنی ابتدا دچار تب می شوند و شورش را در می آورند و سپس به سردی می گرایند. به قول معروف: تب تند، عرق سرد می آورد. تب تند ایزوگرایی درایران هم یکباره عرق سرد آورد و خاموش شد.
در دهه 90، وزارت صمت برای توجه به کیفیت گرایی در صنایع، مدل سرآمدی ای اف کیو ام اروپا را به رسمیت شناخت و بدون هیچ مطالعه، بدون هیچ گونه بومی سازی، بدون هیچ گونه تغییر و دستکاری در فرم مدل یا امتیازدهی آن، این مدل را همان گونه دراروپا بود را برای ایران تجویز کرد. نتیجه هم بعد از حدود یک دهه مشخص است: هیچ!
به هر روی، تمام این ها که گفته شد، به معنای بی ارزش بودن ایزوها یا مدل های سرآمد سازمان نیست. تمام این سخن ها به معنای بی ارزش بودن سیستم های کنترل کیفیت – در هر جای جهان و برای هر کشوری که باشد- نیست؛ بلکه بدان معناست که کاربست استانداردهای مدیریت کیفیت و کنترل کیفیت مهم است. در جایی مانند ژآپن مدل های کنترل کیفیت، معجزه می کنند و در جایی مانند ایران هیچ. 
این است که باید گفت: مدل ها- شاخص ها و معیارهای کیفیت- به خودی خود، منجر به کیفیت و کیفیت گرایی نمی شوند؛ بلکه این مدیران هستند که با شناخت و توان مدیریت مناسب می توانند با استفاده از این ابزار، کیفیت را در عمل معنا کنند. 
شوربختانه ناچارم بنویسم که با توجه به دولتی بودن اکثر شرکت های ایرانی، و تب تند ایزو گرایی به جای کیفیت گرایی در این شرکت ها، نه تنها کیفیتی حاصل نشد بلکه ارزش و اعتبار مدل ها و استانداردهای کیفیت هم شکسته شد.
اما اکنون:
اکنون دوران بی تب و تاب کیفیت در ایران است. وضعیت بحرانی است و همین که جنسی تولید شود، خودش جای شکر است و کسی برای کیفیت سر و دست نمی شکند که اگر چنین بود، حداقل ماشینی مانند پراید نباید تولید می شد. می بینیم که پراید و پرایدگونه ها در کشور بسیار فراوانند وهیچ کس هم اعتراضی نمی کند. اگر نقد و اعتراضی هم هست،  در انبوه مشکلات اقتصادی و صنعتی گم می شود. به قول معروف: نان نیست بخوریم شما سراغ حلوا می گیری؟
با تمام این ها، هستند مدیران دانش آموخته، با تجربه و آگاه در بخش خصوصی که با جدیت به دنبال بازخوانی «سیستم های مدیریت و کنترل کیفیت» در شرکت های خود هستند. این جای تعجب و تقدیر دارد! تعجب از آن جا که بعد از این همه مدت که از فنا شدن سیستم های مدیریت کیفیت در بخش دولتی می گذرد و آن ها سیستم کیفیت را کشتند و جسدش را در چاه ویل فراموشی مدفون کردند، دیگر گمان نمی رفت که کسی بخواهد این سیستم ها را به صورت رسمی مطرح کند. 
و تقدیر از آن جا که فقط مدیران واقعی در منش مدیریت و سبک مدیریت خود ثابت قدم هستند و نگاهی رو به جلو دارند. بدون شک این دسته از مدیران، مدیر دولتی نیستند؛ زیرا ثبات در دنیای مدیریت دولتی معنا و مفهومی ندارد. مدیریت دولتی، مدیریت مبتنی بر شایستگی ها نیست؛ بلکه مدیریت بر مبنای یک برگه کاغذ به نام «حکم مسئولیت» است و با انقضای این برگه، مدیریت هم به پایان می رسد.
اما مدیریت در بخش خصوصی بدون هیچ شکی، مبتنی است بر «توان مدیریت و شخصیت کاری» افراد. این گونه مدیریت ها که در پهنه رقابت مستقیم و بی رانت شکل می گیرند معنا دارند و سیستم های مدیریت کیفیت هم برای همین دسته معنا پیدا می کند. 
این است که جای تقدیر دارد برای هر مدیری از بخش خصوصی که به «سیستم های کنترل کیفیت» گرایش پیدا کند و بخواهد به معنای واقعی کلمه از این سیستم ها در روند مدیریت خود استفاده کند. 
در پایان این گفتار که پیش درآمدی است به سلسله گفت و گوها و تحلیل های ما در باره «مدیریت کیفیت و سیستم های کنترل کیفیت» به شنیده ای بسیار دیر، اما بسیار مسرت بخش اشاره می کنم و باقی توضیحات را می گذاریم برای شماره های بعد و آن، خبر کاربست سیستم های مدیریت کیفیت در مجموعه عضو انجمن کشتیرانی و خدمات وابسته ایران است. 
زمزمه هایی شنیده می شود که «انجمن کشتیرانی و خدمات وابسته آن» در نظر دارد، مدل سرآمدی خود را تعریف کند و با استفاده از استانداردهای مدیریت کیفیت، روند بهبود  شرایط را در انجمن و اعضای آن دنبال کند. خبری است که حداقل نیم قرن دیر مطرح می شود. نسبت به جهان پیش تاخته، حداقل نیم قرن دیرکرد داریم؛ اما به مصداق ماهی هر وقت از آب بگیری تازه است، این خبر را به فال نیک می گیریم و تلاش می کنیم علاوه بر تحلیل ها، گفت و گوهایی با مدیران انجمن کشتیرانی و خدمات وابسته در این باره به نظر مخاطبان ارجمند برسانیم.