printlogo


سلامي سلام! خريد به شرط يارانه

چندي پيش، يوسف سلامي،‌ خبرنگار سيماي جمهوري اسلامي، يك گزارش توپ در حد لاليگا ساخته و پرداخته كرد و شبكه‌هاي خبري هم با قدرت هر چه بيشتر آن را پخش كردند. 
سلامي در اين گزارش معجزه رو كرد. چند نفر را همراه كرده بود براي خريد به شرط يارانه. رفتند و شروع كردند به خريد و هر چه مي خريدند، يارانه تمام نمي شد! 
خريد ماهيانه انجام شد. مرغ  و گوشت و برنج و روغن و چاي و شير و قند و شكر و... خلاصه هر چه كه يك خانواده خوشبخت مي تواند در يك ماه بخرد و بخورد و از شكم سيري، پياز بخورد، خريدند و بردند و عجيب اينكه از مبلغ يارانه، كلي باقي مانده بود. 
من تا آن موقع كه جناب سلامي با سلام و احترام به من ثابت كرد كه يارانه چقدر زياد است، اصلا روحم خبر نداشت كه ماهيانه اين همه يارانه مي گيرم و خودم خبر ندارم. 
رفتم امتحان كنم. يارانه را از نيام كشيدم و رفتم فروشگاه بزرگ! فروشگاهي كه از بس تخفيف مي دهد كه روده صاف برايش باقي نمانده. با خودم گفتم:
يك عمر است كه ماهي نخورده ام. حالا كه يارانه تمام نشدني دارم، بهتر است يك راست بروم سراغ غرفه ماهي و دو سه كيلو ماهي بخرم و دلي از عزا در بياورم كه حداقل با عقده ماهي نميرم.
رفتم و رسيدم به غرفه ماهي. انواع ماهي از دور چشمك نمي زدند چون از سرما خشک شان زده بود،‌ خيال كردم چشمك مي زنند. نزديك كه شدم ديدم چشم‌هاي خودم هم، خشك و سرد شده، تكان نمي‌خورد. 
چشمانم را ماليدم. فايده نداشت. همت كردم و چشم از اتيكت قيمت ها برداشتم. كمي چشمم تكان خورد. نگاهي به مبلغ يارانه انداختم و با قوت قلب بيشتري دوباره به اتيكت نگاه كردم. اي داد و بيداد! چشمانم دوباره، خشك و سرد شد: 
ماهي كيلويي 400 هزار تومان!
نمي دانستم من بايد  خجالت بكشم يا يارانه؟
سلانه سلانه، برگشتم به سمت خانه. در ذهنم مرور مي كردم:‌
سلام سلامي! كجايي كه يك بار ديگر معجزه بفرمايي؟! تو كدام يارانه رو كردي كه نصف بيشترش باقي ماند؟ نكند يارانه من و شما با هم فرق دارد و تو در گزارشت نگفتي؟!