کاپیتان امیرحسین مزینی فردر گفت و گو با اقتصاد سرآمد:
اقتصاد دریایی می تواند مبنای اقتصاد مقاومتی باشد
گروه اقتصاد- محمد رحیمی- اقتصاد دریا محور که در عرف بین الملل به آن اقتصاد آبی یا blue economy ـ برگرفته از رنگ آبی گستره های دریایی ـ گفته می شود، در واقع، در برگیرنده کلیه فعالیت های اقتصادی مربوط به عرصه های آبی و سواحل مانند شیلات، گردشگری و حمل و نقل دریایی و همچنین صنایع نوظهور از جمله انرژی های تجدید پذیر، آبزی پروری، فعالیت های استخراج در دریا، بیوتکنولوژی و زیست هواشناسی دریایی است.
کشورمان ایران، علیرغم برخورداری از 5800 کیلومتر خط ساحلی در شمال و جنوب کشور و 190 هزار کیلومتر مربع پهنه دریایی، دسترسی به آب های آزاد و مرز اقیانوسی، بهره چندانی از این نعمت خدادادی نبرده است و با توجه به حجم اقتصاد دریا در جهان که سالانه بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است، سهم کشور ما فقط حدود یک درصد و با احتساب فعالیتهای نفتی و گازی دریایی بین ۲ تا ۲.۷ درصد است.
ارزش فعالیتهای متنوع اقتصادی و اجتماعی دریاها و مناطق ساحلی کشور، فرصت هم کلامی با کاپیتان امیرحسین مزینی فر، دانش آموخته دانشگاه دریایی امام خمینی (ره) و دکترای مدیریت گردشگری را پیش آورده است که فهم کامل سخنان این مشاور ارشد سرمایه گذاری صنعت دریایی نسبت به پتانسیلها و ظرفیت های دریایی کشور، از طریق واژگان ارنست همینگوی در کتاب «پیرمرد و دریا» ممکنتر می شود: « ای برادر، من تا بهحال از تو بزرگتر و زیباتر و آرامتر و نجیبتر چیزی ندیدهام». آنچه در پی می آید نتیجه این هم صحبتی است:
ضمن سپاس از فرصتی که جهت گفت وگو برای ما فراهم کردید در ابتدا اجازه بدهید بیشتر با شما آشنا شویم؟
من هم این فرصت را مغتنم می شمارم و از شما به خاطر ورود به موضوع بکر و دست نخورده اقتصاد دریایی ـ که پتانسیل اقتصادی بسیار زیادی را برای کشور می تواند فراهم کند ـ سپاسگزارم. ناخدا امیرحسین مزینی فر هستم. دانش آموخته دانشگاه دریایی امام خمینی (ره) و سوابقی در زمینه نیروی دریایی راهبردی و کشتیرانی دارم و تحصیلات عالیه ام در زمینه مدیریت گردشگری می باشد.بهره گیری از عبارت «بکر و دست نخورده» در ابتدای کلام شما برای اقتصاد دریایی ایران متضمن چه منظوری می تواند باشد؟ آیا به این معنی است که برای کشور ما اقتصاد خشکی اولویت دارد و اقتصاد دریایی مغفول مانده است؟ما با اطمینان می توانیم بگوییم که کشور ما یک کشور دریایی استِ؛ چرا که چهل درصد از مرزهای ما به طول 5800 کیلومتر در شمال و جنوب کشور دریایی است. ما حتی مرز اقیانوسی داریم که داشتن حداقل بیست کیلومتر آن آرزوی بسیاری از کشورهای قدرتمند دنیا از جمله روسیه است؛ طوری که در سخنان و گفته های پتر کبیر انعکاس یافته است. با نگاه و تحلیل دریایی، عمده دلیل جنگ فعلی روسیه با اوکراین، تلاش روسیه برای دسترسی به آب های آزاد ـ مسیر تنفسی ـ گرم است.
اما ما در کشور ایران، این سواحل و فرصت بکر را تا حدود زیادی و به نظر می رسد به عمد رها کرده ایم؛ طوری که سبب شده است تا هشتاد درصد از جمعیت کشور دور از سواحل و فرصت های کم نظیر اقتصادی آن ساکن شوند. رخدادی که در هیچ کجای دنیا شاهد آن نیستیم که ساحل اقیانوس رها شده باشد و در دامنه کوه ها و پهنه کویرها زندگی کنند. دورافتادگی از دریا در این کشور حتی به فرهنگ ما هم رخنه کرده و در کلام شاعران اگر به دنبال یک بیت شعر درباره دریا باشید، چیز چندانی پیدا نمی کنید و اگر باشد مانند این بیت از غزل شماره یک حافظ « شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل/ کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها» شاید لطیف ترین آنها باشد! من اعتقادم این است به خصوص در دویست سال گذشته، به عمد ما را از سواحل دور کردند.
عمد!؟ این واژه به نقش چه کسانی یا چه کشورهایی در این ماجرا اشاره دارد؟
ما اگر صرفاً به تاریخ دویست سال گذشته نگاهی بیاندازیم، مؤلفه های قدرت جهانی، به ناچار سر از اقتصاد دریا و قدرت دریایی در می آورد؛ یعنی قدرت دریایی باعث هژمونی و امپراتوری تسلط بر جهان شده است. در تاریخ پرتغال، اسپانیا، انگلیس و حالا ایالات متحده آمریکا باید جستار کرد که چگونه در دنیا سلطه ایجاد کرده اند؟ به نگاه من، این سلطه جهانی صرفاً از طریق قدرت دریایی میسر شده است و هر کشوری بتواند قدرت دریایی ایجاد کند، مؤلفه های این قدرت به آن کشور فرصت دیکته کردن سیاست هایش را بر سایر کشورهای دنیا فراهم می کند. ایران در گذشته یک امپراتوری عالم گیر داشته است و تمام ویژگی های یک امپراتوری مجدد را دارد. کشورهای غربی بعد از دستیابی به قدرت دریایی و بهره گیری از آن، سعی کردند از طریق استعمار و استثمار، کشورهای دیگر را از رسیدن به قدرت دور نگه دارند.
نکته اینجاست که اگر تاکنون به نقش کشورهای استعماری در غفلت ما از بهره گیری از دریا آگاه نبوده ایم، حال که به این امر واقفیم، چرا همچنان از دریا و اقتصاد آن غافل مانده ایم؟
من معتقدم فقدان دانش و نبود کارشناسان متخصص امر دریا در ارکان تصمیم گیری کشور، به ادامه وضع جاری انجامیده است.
یعنی در بدنه، کارشناس، متخصص، دانش لازم و تصمیم سازی وجود دارد، اما در سطح مسئولان و تصمیم گیران توجه و شهامت کافی برای تصمیم سازی و تصمیم گیری وجود ندارد؟
این موضوع کمتر به شهامت مربوط است. نیروهای که در دریا مشغولند به خاطر سختی های زیاد این مشاغل، بعد از فراغت از کار، بسیار خسته هستند و معمولاً از این فضا فاصله می گیرند؛ بنابراین بخشی از قصور متوجه جامعه دریایی است.
بخشی دیگر از این غفلت به بی دانشی تصمیم سازان بر می گردد. شما اگر به ادوار مجلس نگاهی بیندازید، رؤسای کمیسیون صنایع دریایی چه کسانی و از کجا بودند؟ کسانی که دانشی در این حوزه نداشتند. ما الان در دولت، مجلس و به طور کلی در حکمرانی چند نفر متخصص دریا داریم؟ هم در گذشته و هم در حال حاضر، کسانی در رأس مجموعه های دریایی هستند چه کسانی هستند و چه سوابقی دارند؟ سوابق دریایی مدیرعامل کشتیرانی، مدیرعامل شرکت ملی نفت، صدرا و بقیه مجتمع های کشتی سازی چیست؟ این مناصب اغلب در اختیار افراد سیاسی است و نیروهای متخصص و آگاه به جوانب و جزییات، در مناصب تصمیم گیر حضور ندارند. تصمیم سازی و تصمیم گیری در مسائل دریا نیاز به کارشناسان و مدیران با تجربه این حوزه نیاز دارد که متأسفانه رابطه بین تصمیم گیر و بدنه کارشناس و تصمیم ساز قطع می باشد.
از کلام شما می توان این نتیجه را گرفت که مسئولان امر، رویکرد خشکی گرا دارند و ارتباط آنان به بدنه کارشناسی و تصمیم ساز حوزه دریا، محکم و وثیق نیست؟ نه دانش لازم وجود دارد، نه تجربه لازم و نه اشتیاق به دریا و در مقابل، ترس از دریا و تصمیم گیری های کلان برای رویکرد اقتصاد دریامحور وجود دارد و نتیجه همه این ها می شود گرایش به خشکی، ایجاد کا رخانجات بزرگ آب بر در خشکی و در پی آن، تجمع جمعیت در خشکی و کویر و در نهایت معضلات آب و ترافیک و... و از آن سو، خلوتی سواحل و سکوت دریا و آبادنشدن جایی مانند مکران که به زعم رهبر انقلاب «گنج پنهان» است و بعد از یک دهه از این خطاب، هنوز هیچ اقدام موثری برای کشف گنج پنهان صورت نگرفته است. کاملاً درست است.
تأکید بر اقتصاد دریامحور و نقش حیاتی آن، اصولاً به چه چیزی اشاره می کند و اساساً به نگاه شما اقتصاد دریامحور چیست و به طور دقیق ما در باره چه چیزی سخن می گوییم؟
آن چه به عنوان اقتصاد آبی و در رویکرد نوین، اقتصاد سبز و پایدار دریایی مبتنی بر توسعه همه جانبه مطرح است استفاده پایدار از منابع و ظرفیت ها در گستره های آبی شامل اقیانوس ها، دریاها، دریاچه ها و رودخانه ها در بستر، زیربستر و در بالای بستر (هوا) ضمن حفظ محیط زیست می باشد.
با توجه به نکته با اهمیت ذکر شده، آیا رویکرد امروزین اقتصادی برای کشور ایران، بیشتر خشکی گراست یا دریاگرا؟
متاسفانه دریاگرا نیست. ما اگر بخواهیم براساس تعریف بالا، درباره زیرحوزه های اقتصاد دریایی صحبت کنیم؛ حوزه هایی مانند حمل و نقل دریایی یا به طور کلی لجستیک و زنجیره تأمین، حوزه بنادر ـ اگر بخواهیم به صراحت حرف بزنیم، بنادر ما بنادر نوع 3 هستند و روزآمد نیستندـ حوزه شیلات، کشتیرانی و صنایع مرتبط، بخش فراساحل در صنعت نفت، مبحث محیط زیست دریایی، ترانزیت و حوزه با اهمیت فوق العاده گردشگری و توریسم دریایی و ساحلی وجود دارد که هر کدام می تواند ارزش های افزوده فراوانی را برای کشور ایجاد کند. در کشورهای توسعه یافته جهان پنجاه درصد GDP متعلق با اقتصاد دریاست و در کشورهای در حال توسعه این شاخص به ده درصد می رسد؛ اما متأسفانه در کشور ما علیرغم برخورداری از 40 درصد مرز آبی، 7800 کیلومتر ساحل آبی و 5800 کیلومتر ساحل دریایی این شاخص کمتر از 2 درصد می باشد. با ارفاق زیاد می توانیم بگوییم که 5 درصد سواحل به کار گرفته شده است و برای 95 درصد از سواحل اصلاً فکر، اقدام و برنامه ریزی درباره آن نشده است. قرار بوده است که برنامه ششم توسعه کشور دریامحور باشد؛ اما متأسفانه فقط چند پاراگراف درباره دریا را شامل می شده است. درباره برنامه هفتم هم بحث دریامحوری آن مطرح است که بعید می دانم مثل گذشته بیشتر از چند سطر به آن بپردازند.
ادعا می شود چون در گذشته از نیروی دریایی ضعیفی برخوردار بوده ایم، صنایع آب بر ما در دل کویر و استان هایی مانند اصفهان، مرکزی و یزد مستقر شدند و به دلیل ضعف نیروی دریای امکان تسلط دشمن بر سواحل و صنایع سنگین ما ممکن بوده است. آیا این منطق به نظر شما همچنان پابرجاست؟
به نظر من، این منطق شفاف نیست و به صراحت باید بگوییم در استقرار این صنایع بحث رانت مطرح می باشد. از طرفی به دلیل نبود زیرساخت کافی برای زندگی متخصصان این صنایع در سواحل جنوب- به ویژه سواحل مکران -از بندرعباس تا زرآباد و کنارک و تا پسابندر، علت دیگری برای این گونه مکانیابی می توان برشمرد.
ما می دانیم طی هفتاد سال اخیر نیروی دریایی ما نیروی ضعیفی نبوده است و علاوه برآن مؤلفه های قدرت دریایی تنها نیروی دریایی نیست و فقط بخشی از آن محسوب می شود؛ ناوگان تجاری دریایی، ناوگان تجاری نفت کش بخش دیگر آن هستند، بنابراین ادعای تهدید، مبنای محکمی ندارد؛ چراکه هفتاد درصد پایتخت اقتصادی کشورهای مهم دنیا شهرهای ساحلی هستند و صنعتی ترین و پرجمعیت ترین شهرهای دنیا در حاشیه دریاها قرار گرفتند. به نظر من، فقدان نگاه کارشناسی و آمایش سرزمین که هنوز هم گریبان گیر ماست، مبتلابه سطوح برنامه ریز و تصمیم گیر ماست که حتی الان هم طرح ها و پروژه های کلان ما دور از سواحل پیگیری و اجرایی می شوند.
در سواحل جنوب دریای عمان و خلیج فارس و در شهرهایی مانند جبل علی، دبی، مسقط و دوحه که فعالیت های اقتصادی پرشماری در جریان است، مگر به پشتوانه نیروی دریایی نیرومند آن کشورها می باشد؟ آیا مثلاً دبی که یک مرکز بین المللی ترانزیتی شده است، به واسطه و حفاظت نیروی دریایی کشور امارات فعال می باشد و یا پای مؤلفه های دیگر قدرت در میان است؟
در باره فرضیه قدرت دریایی، نکته بسیار مهمی بیان کردید و به درستی به امارات اشاره داشتید. حال به طور کلی و با توجه به آنچه تاکنون درباره آن سخن گفته ایم، اقتصاد ایران بالقوه دریایی است؛ اما از این مزیت بهره چندانی نبرده و بالفعل نشده است. و اینکه توصیه می شود مسؤلان امر، به جای تصمیمات سیاسی، تصمیمات اقتصادی بگیرند و به سواحل به خصوص سواحل مکران رو کنند، جمع بندی شما چیست؟ از ویژگی های اقتصاد دریامحور؛ راهبردی، تحول آفرین و توسعه گرا و در عین حال جامع است. یعنی شما نمی توانید در اقتصاد دریا در هیچ یک از وجوه آن، نگاه جزیره ای و بخشی داشته باشید. رویکرد توسعه در دریا نیز همه جانبه است چرا که استانداردهای توسعه در دریا به مراتب نسبت به استانداردهای خشکی بالاتر و به هم پیوسته است. و شما اگر یک شغل در دریا ایجاد کنید به صورت زنجیره پیامدی و خودکار 9 شغل در ساحل ایجاد می شود و بنابراین براساس اقتصاد مقاومتی هم اگر تحلیل شود، راهبردی به جزء رجوع به دریا و اقتصاد دریایی نداریم و اگر الان به این اقتصاد رو نکنیم، شاید در سال های آتی با هزینه های بسیار بیشتر و عقب ماندگی و نیاز بیشتر به تکنولوژي های مورد نیاز، مجبور به این کار شویم.