printlogo


اما و اگرهای قرارداد 25 ساله ایران و چین در تحلیل« اقتصاد سرآمد»
منافع ملی، فصل الخطاب آن هاست

گروه اقتصاد – امید اسماعیلی - این روزها خبرها روی محور قرارداد 25 ساله می چرخد. عده ای، شروع نشده آن را می زنند و سفر رئیسی به چین را التماس برای ساخت 4 میلیون مسکن می دانند و به هویت قرارداد، مسائل شخصی و شعارهای دولت سیزدهم را می چسبانند، و عده ای آن را اقدامی بزرگ! می شمارند. اقدامی که با دست با کفایت دولت سیزدهم به سرانجام رسید.
خوب است که ما هم نگاهمان را روشن کنیم و بگوییم در باره قرارداد 25 ساله چه در ذهن ما می گذرد:
اول: سیاست اقتصادی یا ساده انگاری اقتصادی؟
ابتدا تکلیف خود را با این نکته روشن می کنیم. می دانیم که سیاست اقتصادی –مانند هر گونه سیاست در بخش های دیگر- کاملا مبتنی است بر «نکات پنهان». 
اگر نخواهیم اسم دیگری بر آن بگذاریم، می گوییم در سیاست اقتصادی همواره نکات پنهانی وجود دارد. به تعبیر عامی خودمان در بازار همواره باید مواظب باشی که کلاهت را بر ندارند. یعنی در ذهن طرف مقابل باید بدانی چه می گذرد و گرنه، طوری کلاهت را بر می دارد که آه و افسوست به هفت آسمان می رسد. 
این است که سیاست اقتصادی با ساده انگاری اقتصادی فرق دارد. سیاست اقتصادی همواره کلاه بردار است و ساده لوحی اقتصادی همواره کلاه بر باد. و این جای تعارف ندارد. منطقی است که برای همه مردم جهان و برای هر بازاری که تصورش را بکنید وجود داشته و دارد و خواهد داشت. از این رو، همواره به خیال معادله برد-برد نمی توان به یک معامله نگاه کرد و بی شک، در اکثر موارد یک طرف ماجرا سود بیشتری می برد.
در دنیای اقتصاد امروز، چیزی به نام دوست وجود خارجی ندارد. حداقل در این مورد به خصوص، چین به ما به عنوان «برادر» فکر نمی کند که اگر هم فکر کند، از آن آدم هایی است که برادر را هم  برای منافع خود، لای جرز دیوار می گذارد. هیچ ایرادی به چین وارد نیست. سیاستی دارد مانند سیاست ما که از قول امام (ره) می گوییم: «حفظ نظام از اوجب واجبات است» 
چینی ها هم همین را می گویند البته به نفع خودشان: «حفظ منافع چین اوجب واجبات است» و به همین روی، به هیچ وجه من الوجوه، منافع چین را به خاطر گل روی رئیسی یا هر کس دیگر، فدا نمی کنند؛ بلکه همه چیز را فدای چین می کنند و این اصلی بدیهی و روشن است. همان طور که کشور دوست و برادر روسیه، با ارزان فروشی نفت به چین، ایران را دور زد و خبرگزاری دولت نیز به این نابرادری اعتراف کرد. ایرنا در 28 بهمن  ماه سال جاری با تیتر «ضربه سنگین پوتین به اقتصاد ایران» اعتراف کرد که روسیه به چین نفت  ارزان تر از ایران داده و بازار ایران را تصاحب کرده است! این پوتین همان است که با قرآن به ایران آمد و همه نوع وعده وعید همکاری داد!
چین هم یکی است مانند روسیه. هیچ فرقی بین این دو نیست. منافع ملی آن ها فصل الخطاب است. آن ها جز منافع خودشان چیزی را نه می فهمند و نه اهمیت می دهند. این است که ما هم نسبت به قرارداد 25 ساله با چین بسیار نگران و حیران هستیم. چین کسی نیست که پای قسمش بایستد که اصولا قسم برای یک چینی معنایی ندارد!
دوم: سابقه بد چین
چین همان کشوری است که به قراردادهای خود در حوزه نفت و آزادراه تهران-شمال پشت پا زد. آیا این طور نبود؟ به بهانه تحریم ها رها کرد و رفت و چه دلیلی می تواند وجود داشته باشد که دوباره تکرار نکند؟ چه مستمسک و چه قانون و چه گروی وجود دارد که مانع از دوباره به هم زدن باشد؟ 
چین همچنان چشمش به تحریم هاست. از یک سو تحریم باشد تا نفت ایران را ارزان بخرد. از طرف دیگر روسیه را به میدان کشانده تا نفت را ارزان تر از ارزان بخرد و پولش را هم ندهد و بگوید بیایید تهاتر کنیم! از سوی دیگر اگر تحریم برداشته شود، بیاد با پولی که از پیش گرفته، کار کند و در نهایت اگر دوباره تحریمی رخ دهد که می دهد، باز بگذارد و برود و آش همان و کاسه همان!
واقعا می شود به چین دل بست؟ می شود به چین اعتماد کرد؟ مگر شرط اصلی یک معامله اقتصادی اعتماد طرفین نیست؟ آیا اعتمادی هست آن هم برای 25 سال؟!  کمی مساله بودار است و ما به رندی و قدرت درک سیاسی دولت سیزدهم دل بستیم که این بار آب از دستش برای چینی ها نچکد. آیا چنین است؟
سوم: 25 سال و 400 میلیارد دلار
هر دو عدد بسیار طولانی و سنگین هستند. مبادله چین وعربستان فقط 30میلیارد است و برای هر دو طرف، دارایی اندکی محسوب می شود و ضرر و زیان خاصی در آن نمی بینند. اگر معاهده 30میلیاردی دود شود و برود هوا، اتفاقی نه برای چین می افتد نه برای عربستان. 
اما گذاشتن تمام تخم مرغ های ایران در سبد نامطمئن چین، کمی احساس خطر را در زیرپوست ما می چرخاند. یعنی طی 25 سال آینده، شرایط به نحوی رقم می خورد که چین همچنان دوست ما باشد؟ یعنی چنین چیزی ممکن است؟ و چین 400 میلیارد دلار –بیش از 10برابر قرارداد عربستان- در ایران سرمایه گذاری کند؟ بعد چه خواهد خواست؟ این 400میلیارد دلار سرمایه گذاری را با چند درصد سود می خواهد ببرد؟ بدون شک، چین همان گربه ای است که برای رضای خدا موش نمی گیرد. چند درصد سود می برد؟ و اگر نتوانیم از پس سود برگشتی چین برآییم، مانند سریلانکا باید بندر هامبانتوتا   را به عقد چینی ها در آوریم؟
بدون هیچ شکی، چینی ها مانند هر تاجر کارکشته ای، فن و فوت مساله را می داند. به قول ما ایرانی ها، مار خورده و افعی شده است. و نیز می دانیم که از نظر ایدئولوژی نه تنها با ما مفارقت و رفاقتی ندارد؛ بلکه ضدیت علنی و تاریخی دارد و نیز مساله مسلمانان ایغور نمونه روشن آن است. واقعا افکار عمومی نمی داند که قرارداد 25ساله با 400میلیارد دلار چگونه قرار است اجرایی شود. البته اکنون که فقط یک توافق است؛ همان طور که حدود ده سال پیش هم فقط یک توافق بود و اجرایی نشد.اکنون چه روی داده است که انتظار اجرایی شدن آن را داشته باشیم؟ به نظر می رسد که رسانه های دولتی خیلی باید تلاش کنند تا افکار عمومی را روشن و قانع کنند. 
نکات متعدد دیگر در این بحث وجود دارد که شاید بتوانیم در آینده به آن بپردازیم. فی الحال چشم ها دوخته و گوش ها را سیخ کرده ایم ببینیم دولت سیزدهم در این باره چه دارد بگوید؟ تا کنون که خبر و تحلیل درست درمانی دست ما را نگرفته است.   اما امیدواریم بر مبنای سیاست اقتصادی قوی و بر اساس «المومن الکیس» پیش رفته باشد.