printlogo


تحول‌خواهی در تعارض با فسیل‌زدگی

 مخدره چمن‌خواه
 دست به تغییر زدن، هم تغییر ثابتات و هم متغیرات، نامش «ولنگاری» است، از آن طرف «حفظ» و «ثابت نگه داشتن» ثابتات و متغیرات توامان با هم، نامش تحجر است. اما «حفظ» ثابتات و «تغییر» متغیرات نامش «تحول» است و «انقلابی‌گری».در شکل گیری انقلاب اسلامی، جوانانی مسلمان، انقلابی و علاقه‌مند، با ایمانی برخاسته از شور و هیجان و احساسات، وارد میدان شدند. ولی با دگرگون شدن فضا و شرایط زمان، تغییر کردند؛ چرا که «پایه‌های فکری» و «پایه‌های ایمانی» شان، «پایه‌های متین و مستحکم» و دارای «پشتوانه‌های عقلانی محکم» و «استدلال محکمی» نبود. بعد از اینکه مدتی گذشت و از سنین جوانی، مقداری عبور کردند، تبدیل شدند به همان «فسیل» هایی که اصلا انقلاب علیه آن «فسیل‌» ها بود. بنابراین اینگونه احساسات و هیجانات، پایدار و ماندگار نیستند، مگر مبتنی بر «عقلانیت و استدلال» باشند.
[۲]. حضرت آیت الله خامنه ای، در بخشی از سخنرانی خود به مناسبت سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمةالله)، در مورد اینگونه افراد فرمودند: «برخی افراد به دلیل توقعاتی که از انقلاب داشتند و می‌خواستند پست و منصب به آن‌ها داده شود یا اینکه در موقعیت‌هایی که بودند، باقی بمانند، اما منصبی به آن‌ها داده نشد، از انقلاب برگشتند و «فسیل» شدند». علت اشاره رهبر معظم انقلاب به کلمه «فسیل»، بخاطر «بی خاصیتی» و «کهنه و قدیمی بودن» و «نخ نما» شدن و «مانده در گذشته» بودن اینگونه افراد است. به تعبیر ایشان برخی افراد برخلاف امام (رضوان الله علیه) که «تحول آفرین» بودند، دچار تحول معکوس و منفی شدند. البته این افراد نمی‌توانند روند تحولی کشور را تغییربدهند، بلکه تنها از گردونه انقلاب خارج شدند. این عده، چه از «روحانیت» باشند و چه از «کسوت‌» های دیگر، به دلیل اینکه از انقلاب «ریزش» کردند و «روحیه انقلابی‌گری» را از دست دادند، «فسیل» شدند و دیگر در جامعه «بی خاصیت» تلقی می‌شوند. این «فسیل» ها از ابتدا «مبانی ایمانی» قوی نداشتند و «کج فکر» بودند.
[۳]. امام خامنه‌ای در ادامه سخنرانی به موضوع لزوم «تحول‌خواهی» در نظام اسلامی پرداختند و به ابعاد گوناگون جریان «تحول‌خواهی» و لوازم ضروری یک حرکت «تحول‌خواهانه» اشاره کردند. در بین عناصری که مقام معظم رهبری به شرح آن پرداختند، تاکید بر «پشتوانه معرفتی» سهم ویژه‌ای داشت. ایشان هشدار دادند تاریخ انقلاب ثابت کرده هر جریان «تحول‌خواهی» که «پایه مستحکم معرفتی» نداشته باشد...
 در نهایت به عقبگرد و «استحاله ماهوی» ختم می‌شود. ایشان در بخشی از بیانات‌شان فرمودند: «امام هم هر کاری که در زمینه تحولات انجام دادند، متکی بر همین «حرکت اسلامی» و «مبانی معرفتی اسلام» بود و امام در چارچوب آن حرکت کردند». (در دیدار تلویزیونی با مردم، ۱۴خرداد۱۳۹۹).
[۴]. برای ایجاد «تحول»؛ چنانچه «پشتوانه فکری» وجود نداشته باشد، این تحول انسان، غلط خواهد بود و احتمالا انسان قدم را نابجا برمی‌دارد، بعد هم درست پافشاری نمی‌کند؛ یعنی ثبات قدم در این حالت تحولی نخواهد داشت. بنابراین؛ انقلاب اسلامی در واقع یک عده «فسیل‌» های کج‌رو را کنار زد.
بعضی از جوان‌های انقلابی دیروز هم، بعد از آنکه وارد مرحله‌های گوناگون زندگی و عبور از سال‌های جوانی شدند، در واقع، بعضی‌ها نزدیک و یا تبدیل شدند، به چیزی شبیه آن «فسیل» ها. در بررسی برخی «ابعاد معرفتی» به عنوان پشتوانه یک حرکت «تحول‌خواهانه»، حرکتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب در نهایت به انقلاب علیه «فسیل‌» ها بینجامد، نه اینکه خود تبدیل به یک «فسیل» دیگر شود.
[۵]. امام خمینی هم تحول‌خواه بود و هم تحول‌ساز؛ آن هم تحولی مبتنی بر عقلانیت اسلامی. ممکن است خیلی‌ها اهل حرف زدن از «تحول» باشند، اما اهل هزینه دادن برای تحقق آن نیستند. مثل خیلی از روشنفکرها. ولی امام خمینی (رضوان الله علیه) اینگونه نبود؛ هم «تحول‌خواه» بود و هم برای تحولی که می‌خواست، حاضر بود هزینه بدهد. این از مهم‌ترین شاخصه‌ها و یکی از مؤلفه‌های مکتب امام یا به تعبیری «منظومه فکری و اندیشه» ایشان است. چرا که هر اندیشه و مکتبی اگر عنصر «تحول» را در نظر نگیرد، دچار رکود و سکون می‌شود. «تحول‌خواهی» لازمه مکتبی است که می‌خواهد زنده و پویا باشد. بی‌توجهی به «تحول‌خواهی» موجب عقبگرد می‌شود، از همین رو است که جریانی که تحول را نادیده بگیرد، بی‌شک به دام «انحطاط» میافتد. بنابراین «تحول‌خواهی» اگر بخواهد ماندگار باشد، باید «پشتوانه معرفتی» داشته باشد، اگر نه «تحول‌خواهی» مبتنی بر هیجانات، شاید به گرفتن رأی بینجامد، اما پایدار نیست. و به تغییر ماندگاری نمی‌انجامد. «تحول‌خواهی» هایی که در طول تاریخ جریان‌ساز و اثرگذار بودند، هر کدام دارای یک نظام فکری و نوع خاصی از «عقلانیت» است.
[۶]. اساس اندیشه و دغدغه شهید مطهری هم بر همین پایه «عقلانیت» استوار بوده است. اندیشه ایشان این بوده است که اسلام ۱۴۰۰ سال پیش چگونه می‌تواند پاسخگوی نیازهای بشریت در عصر حاضر باشد؟
ایشان این نظر را مطرح می‌کند که ما در مجموعه معارف اسلامی یک‌سری ثابتات داریم، یک سری متغیرات. مثلا در آیه «اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» (آیه ۶۰ سوره انفال). مسلمانان را دعوت به افزایش قدرت در برابر دشمن می‌کند و تأکید بر این مسئله است که اسب‌های زین کرده را برای ترساندن دشمن فراهم کنند. در این آیه اصل افزایش قدرت نظامی و اصل «مجهز شدن» به «ابزار نظامی» برای ترساندن دشمن یک «اصل ثابت» است اما فراهم کردن اسب زین کرده یک «اصل متغیر» است که با گذشت زمان تغییر می‌کند. بر اساس همین مثال، هر فرد و جریانی که وارد گردونه «تحول‌خواهی» می‌شود باید با شناخت ثابتات و براساس ثابتات دست به تغییر متغیرات بزند.
توجه داشته باشید که دست به تغییر زدن، هم تغییر ثابتات و هم متغیرات، نامش «ولنگاری» است، از آن طرف «حفظ» و «ثابت نگه داشتن» ثابتات و متغیرات توامان با هم، نامش تحجر است. اما «حفظ» ثابتات و «تغییر» متغیرات نامش «تحول» است و «انقلابی‌گری». «تحول» چیزی در میانه ولنگاری و تحجر است. متأسفانه بسیاری از مدیران ما به دنبال حفظ وضع موجود هستند و از تغییر می‌ترسند، در حالی که یک مدیر انقلابی کسی است که مدام در پی برهم زدن وضع موجود برای رسیدن به وضع مطلوب است، آن هم بر اساس ثابتات.
[۷]. در نتیجه کسانی که بر اثر ارتباط با «مبانی دینی» علامه طباطبایی، علامه مصباح و کتاب‌های شهید مطهری، «مبانی فکری» شان درست بود، قرص و محکم ایستادند. بنابراین «تقویت مبانی معرفتی» برای نیروهای انقلابی جوان خیلی مهم است، چون در غیر این صورت آسیب «انحراف فکری» به وجود می‌آید. بر این اساس باید گفت که یکی از اشکال‌های جبهه «انقلاب فرهنگی» این بود که برخی از نیروهای آن، بیشتر جذب «شعارها و احساسات» شدند تا «اندیشه‌ها و فکر ها» ی انقلاب. اینان، «عمق اعتقادی اندک» و «تظاهر انقلابی» زیاد داشتند. از این رو، «ناپایدار» بودند و «غربال» شدند. انقلاب در طول چهل و سه، «ریزش» هایی داشته است، ولی «رویش» ها بر «ریزش» ها غالب بوده است. «فسیل» های انقلاب جزو «ریزش» های انقلاب بودند و از گردونه خارج شدند.