در آستانه تعطيلات نوروزي اقتصادسرآمد تحليل ميكند
مگر آنتاليا چه دارد كه سواحل دريايی ما ندارد؟
گروه گردشگری دریایی - امید اسماعیلی - گردشگري دريايي يكي از مفرحترين سير و سياحتهاست كه زيبايي و هيجان را در هم ميآميزد و خاطره شيريني خلق ميكند. مردماني كه دور از دريا هستند، براي دريا عطش دارند و براي رسيدن به دريا، ديدن دريا، كنار ساحل دريا قدمزدن، تن به آبزدن و گردش در قايق و كشتي در دريا روزشماري ميكنند. تعطيلات كه ميشود، يك نگاه به درياست و يك نگاه به تمام دنيا.
در كشور ايران اما دريا هست، در شمال و جنوب. از خزر تا خليج فارس و درياي عمان همه در اختيار مردم است؛ اما اين روزها كسي سراغي از دريا نميگيرد.
گراني تورها
تورهاي دريايي به شدت گران شدهاند تا جايي كه گردشگري درياي داخلي تقريبا به صفر رسيده است و هيچ شركتي گردشگري دريايي داخلي برنامهريزي نكرده است. با هر توري كه تماس گرفتيم، هيچ برنامهآي براي دريا نداشت و دليل اصلي، گراني سفر و ناتواني مردم براي پرداخت مابهازاء سفر بود. تورهاي خارجي اما هستند؛ هر چند به تعداد محدود، اما هستند. توري كه كمترين قيمت آن براي يك گردش سه روزه، 7ميليون تومان به ازاء هر نفر بود. اين كمترين قيمت ممكن براي يك سفر دريايي است. به طور طبيعي، بخش بزرگي از مردم ما قادر به رفتن به چنين سفرهايي نبوده و نيستند. كمترين قيمتي كه براي سه روز به 21ميليون تومان ميرسد كه حقوق چندماه يك كارگر و حتا كارمند است. بازاري ها هم از پس اين رقم بر نميآيند. اگر خانواده را چهار نفر در نظر بگيريم، با حواشي سفر حدود 100 ميليون تومان براي يك سفر ارزان دريايي نياز است. يعني بيش از حقوق يك سال يك كارگر فقط براي سه روز! و تقريبا حقوق يك كارمند فقط براي سه روز! بنابراين، سفر دريايي يك سفر رويايي و به اصطلاح امروزيها يك سفر كاملا لاكچري و مختص كساني است كه ماهيانه 100ميليون درآمد خالص دارند نه سالي 100 ميليون.
گردشگری دريايي داخلي
اين روزها گردشگردي دريايي نحيف تر از هميشه با حالي نزار و خسته، به استقبال تعطيلات نوروز ميرود. سنگين راه ميرود و حوصله هيچكس را ندارد. مانند مفلوكي است كه قرار است برايش مهمان بيايد، نه سفرهاي، نه بساطي، نه ناني و نه آب. چنين ميزباني حق دارد رنگ زرد و سرگرمهاي در هم داشته باشد. گردشگري دريايي در كشور ما محدود شده است به ساحل. نبايد گفت گردشگري دريايي، بايد گفت: ساحلگردي. به اسم درياست اما به كام خشكي. همه چيز در شهر خلاصه ميشود و فشار شهرنشيني مثلا از تهران ميرود بابلسر. يا در خانههاي داخل شهر، يا در هتلهاي داخل شهر يا در متلهايي چسبيده به شهر. يعني خروج از شهر صورت نميگيرد و همه چيز در يك دور باطل در درون شهر ميگذرد و فقط نام شهر تغيير ميكند؛ مثلا از تهران به رامسر. از تهران به بندرعباس. از شيراز به بابلسر و... و كسي نميتواند فشار شهرنشيني را تخليه كند كه سال آينده را با قدرت تمام آغاز كند.
زيرساخت نيست
براي همين گردشگري داخلي با وجود درياهاي زيبا در اطراف كشور، نه برنامه مشخصي هست و نه زيرساخت مناسب. چندي است كه شعار ساخت اسلكههاي گردشگري را سردادند و البته مانند همه شعارها، در حد شعار باقي ماند. مسئولان ذيربط! خبرش را رساندند، قيافهاش را گرفتند، عكسش را گرفتند؛ اما عمل نكردند؛ مثل هميشه. زنده باد شعار!
مسئول اما بيبرنامه
ميگويند وزارت گردشگري داريم. ميگويند اسم درازي هم دارد كه ما به همين بخش از اسمش كار داريم. ميگويند مسئول هستند. ميگويند برنامه دارند! اما ما برنامهاي نديديم. برنامه را بايد لمس كرد. برنامه را بايدديد. زماني كه ما رفتيم در جنوب و يك باره با فضايي متفاوت مواجه شديم و ازبندر گردشگري تا اسكله گردشگري تا تاكسيهاي دريايي تا كروزهاي متعدد تا قايق هاي گوناگون با هزينه مناسب- نه ارزان- ديديم و از آنها استفاده كرديم، معناي برنامه براي ما مشخص ميشود.
اما مسئولان ذيربط! در طول سال شعار دادند. اظهار اميدواري كردند. انشاءالله گفتند؛ اما در عمل حتا خبر افتتاح يك اسلكه هم نرسيد كه حداقل چهارتا براي خودشان عكس بگيرند.
اسكلههاي گردشگري
بنادر گردشگری و اسكلههای گردشگری دريايي دو معنا با خود دارد:
اول: ما تقريبا هيچ زيرساخت مناسبی براي مسافران دريايی نداريم. نه براي دريا نه براي رودخانهها.
آبادان كنارههای بهمنشير را كه نگاه ميكنيد، از وحشت نميتواني به ساحلش نزديك شوي تا برسد به داخل رودخانه. وضعيت بسيار اسفناكي دارد.
خرمشهر در كنارههای كوركارون، به همان حال قديم رها شده است و هنوز زخمهای جنگ درمان نشده است. نشاني از آباداني نيست.
جنوب در جايي مانند بندرعباس، همان وضعيت هميشگي است و در تمام سواحل مكُران- بيش از 700 كيلومتر- كسي قادر به نزديك شدن به دريا نيست.
درشمال – چه مازندران و چه گيلان- وضعيت همان وضعيت قديمي است فقط برزنتي كشيدهاند تا خانمها بتوانند به آب برسند. جايي مانند بابلسر، پاركينگ به پاركينگ همان شلوغي هميشگي كنارهها و زبالههاي ساحل و اسبهاي خسته و چند قايق كه براي يك دور در آب چرخيدن پول خون پدر طلب ميكنند.
و ديگر هيچ!
مردم ما سالانه ميلياردها دلار هزينه ميكنند براي جايي مثل آنتاليا در كشور همسايه! مگر آنتاليا چه دارد كه درياي خزر ندارد؟ مگر چه دارد كه خليج فارس ندارد؟ آيا آبي به زلالي و زيبايي خليج فارس دارد؟ آيا آبزياني به تعدد و زيبايي خليج فارس دارد؟ چه دارد؟ چرا مردم ما بايد سرمايه ارزي فرزندانشان را بروند در آنجا خرج كنند؟ هيچ كس نميداند!
همه چيز بر ميگردد به چيزي به اسم «زيرساخت» كه آن ها دارند و ما نداريم. و اين زيرساخت چيست؟ دقيقا يك اسكله كوچك كه مردم را تا چند متر داخل آب برساند. و چند قايق كه بتواند چرخي در آب بزند و چند كشتي كروز كه بتواند به دل آب بزند و چند روزي در عمق خليج فارس و عمق درياي عمان و حتا در عمق درياي خزر، دنيا را براي مردم تبديل كند به آب. فقط آب. آب و موج. جايي كه خبري از خشكي نباشد تا تجربه جديد زندگي رخ دهد. اما نيست. متاسفانه نيست.
گردشگري دريايي و فرهنگ اسلامی
گاهي چنين تعبير ميشود كه گردشگردي دريايي با فرهنگ اسلامي تضاد دارد! نگرشي كاملا غلط كه از كمكاري مسئولان برميآيد. اتفاقا اسلام شريف به گردشگري اهميت خاص داده است: و سيروا فيالارض... نگاهي گردشگرانه دارد. «بگرديد در زمين...». در زمين گشتن، فقط شامل خشكي نميشود؛ بلكه تري را هم در بر ميگيرد. كوه، جنگل، كوير و دريا همه نعمات بزرگ خداوند و آيات محكم الهي هستند. گشتن در همه آنها زيبا و عبرت آموز است. نقص در نگاه اسلام نيست، نقص در كمكاري مدعيان است كه قادر به ايجاد زمينه لازم نبوده اند. اتفاقا با نگاهي كه اسلام دارد، ميتوان انتظار خلاقيتهاي بيشتر در ايجاد زيرساختها داشت تا جايي كه ما را درمقايسه با دنيا متفاوت كند. محدوديت مانند قافيه و رديف در غزل است كه شاعر اگر شاعر باشد، از آن همسان حافظ و سعدي ميسازد. اما مساله اين است كه شاعر ما شاعر نيست. مشكل فقط همين است كه شوربختانه اسلام بايد تاوان آن را پس بدهد!
به مردم بسپاريد
بهترين راه همين است و سليسترين زبان همين است و راستترين سخن نيز همين است: شما نميتوانيد. به مردم بسپاريد. كناري بنشينيد و نظاره كنيد. نظارت كنيد. قوانين را اعمال كنيد؛ اما كار را به كاردان بسپاريد. كاردان مردم هستند. سرمايهگذار ميداند كجا سرمايهگذاري كند كه هم خودش سود ببرد و هم مردم. شما نه داريد كه سرمايهگذاري كنيد، نه سرمايهگذاري بلديد، و نه دلتان براي سرمايه ميسوزد زيرا از جيب شما نيست و از جيب شما نميرود. ميشود حاتم طايي باجيب ديگران و اين خيلي منصفانه نيست. لطفا كنار بايستيد. كنار بايستيد و نگاه كنيد. نظارت كنيد و بگذاريد بخش خصوصی اسلكه بسازند بندر گردشگري بسازند، قايق بياورند، كشتي كروز بياورند، تورهاي ارزان بگذارند و حسابي هم كار كنند و هم تفريح.
شما لطفا كنار بايستيد و اين غزل را زمزمه كنيد: «خود حجاب خودي حافظ، از ميان برخيز.»