printlogo


تحليل اقتصاد سرآمد از وضعیت نرخ ارز
كاهش نرخ ارز مهم نيست؛ ثبات اهمیت دارد

گروه بازارسرمایه – سمیه ملایی- اين روزها خبر كاهش نرخ ارز، نقل مجالس است و البته خبر خوبي است؛ اما اساسي نيست. در يك نگاه اساسي، كاهش نرخ ارز و حتا افزايش آن، مهم نيستند؛ بلكه آن چه مهم است «ثبات ارز»‌ است. 
بالا و پايين رفتن قيمت ارز، اغلب يك بازي سرمايه‌اي است كه صاحب ارز براي «بي‌ثبات كردن بازار» به آن دست مي‌زند. در مقابله با ثبات و پايداري بازارها در يك كشور، مي‌تواند با بالا و پايين‌ كردن نرخ ارز، ثبات را از بين ببرد و باعث هيجان و حباب در بازار و قيمت‌ها شود. 
به طور كلي بايد دانست كه بالا و پايين رفتن نرخ ارز، يك حربه است براي بر هم زدن تعادل بازارها؛ به همين دليل است كه نه افزايش نرخ ارز خوب است و نه پايين آمدن آن؛ بلكه آن چه خوب است، ثبات در قيمت ارز و بازار است.
سال 2001 كه چين به رشد بالاي اقتصادي رسيد، امريكا دست به كاهش نرخ ارز زد و يوآن را به قدرت بالايي رساند و سپس، ماجرا را عكس كرد و با بالابردن نرخ ارز، يوآن را به پايين كشيد؛ در اين فراز و فرود، بسياري از تجار چيني ورشكست شدند و بسياري متضرر با زيان‌هاي سنگين و بدين وسيله بود كه رشد اقتصادي چين را مهار كرد. چين با اين تجربه تلخ، تلاش خود را براي كاهش وابستگي به دلار آغاز كرد و امروزه علاوه بر يوآن به صورت تهاتري هم معامله مي‌كند؛ تلاش بر اين است كه سهم اثرگذار دلار در بازار چين به حداقل برسد تا امريكا نتواند در مقابله با رشد اقتصادي چين، از حربه دلار استفاده كند. بي ثباتي در بازاز چين به دليل بالا و پايين شدن دلار حدود سه سال طول كشيد و مهار كامل آن به 5سال افزون شد. اين عددها در كشوري مانند ايران بيشتر خواهد بود و براي ثبات بازار حداقل يك دهه فرصت مي‌خواهد.
از اين روست كه براي ايران، مانند چين يا هر كشور ديگري، پايين آمدن نرخ ارز به خودي خود اهميت ندارد. نه اين كه بي‌اثر باشد و پايين آمدن آن خبر خوبي نباشد؛ بلكه بدان معنا كه اگر نرخ ارز با تعمد و نقشه امريكا رو به پايين بيايد و سپس قدرت تثبيت آن را نداشته باشند و مجدد رو به بالا بگذارد، باز هم ثبات بازار را از بين مي‌برد و ضربه‌هاي اقتصادي سنگيني به كشور وارد مي‌شود.
اكنون بانك مركزي تمركز دارد بر پايين آمدن نرخ ارز؛ اما آيا توجهي به ثبات آن در مرز مشخص دارد و آيا مي‌تواند آن را در مرز مشخصي –مانند 28500 تومان- نگه دارد؟ در اين باره جوابي نيست و برنامه‌اي به اين منظور اعلام نشده است. 
بي‌ثباتي-جنگ رواني بازار
بازارها فقط از سمت ارز و ريال تغذيه نمي‌شوند و اثر نمي‌گيرند؛ بلكه از ناحيه مسائل روحي-رواني نيز اثر مي‌پذيرند و اين اثر بسيار بالاست. براي مثال، شايعه به راحتي مي‌تواند در كمترين زمان ممكن بازار را تكان دهد. مي‌تواند كساني را سرمايه‌دار يا كساني را ورشكست كند. اين قدرت شايعه از آن جاست كه مانند زلزله ثبات را فرو مي‌ريزد. ثبات كه فرو ريخت، هم احتكار در سطح بزرگ و هم رانت در سطح كلان شكل مي‌گيرد و نيز، رفتار مصرف‌كننده نهايي(مردم) را به شدت تحت تاثير قرار مي‌دهد. اين است كه جنگ رواني در بازارها- به خصوص بازار سرمايه- حرف مهمي براي گفتن دارد.
همراهي مردم در چنين شرايطي، اصل مهم و بنيادين است و اگر ارز رسمي يك كشور، از سوي مردم حمايت شود، در مقابل ارز خارجي از مقاومت بالاتري برخوردار مي‌شود. همراهي مردم مانع از تاثيرگذاري شايعه‌ها و يا ايجاد هيجان‌هاي معمول در بستر جامعه مي‌شود و اين به «ثبات» كمك مي‌كند و تا زماني كه ثبات باشد، قدرت ارز خارجي چندان زياد نخواهد بود. 
فرهنگ‌سازي بانك مركزي
بانك مركزي كه عامليت اصلي مبارزه با ارز خارجي را به عهده دارد، متاسفانه از بعد فرهنگ‌سازي غافل مانده و همراهي مردم را از دست داده است. اگر بتواند با برنامه مشخص، همراهي مردم را براي حمايت از ارز داخلي و مقابله با ارز خارجي به دست آورد، قدرتش در مبارزه با دلار و توانش براي ثبات در بازار پولي و مالي و سرمايه كشور چندين برابر افزايش مي‌يابد.
اما متاسفانه تكيه بانك مركزي به حربه‌هاي پولي و مالي خودش است و توجهي به فرهنگ عمومي جامعه ندارد؛ از اين رو برنامه‌اي هم براي تقويب فرهنگ عمومي براي مبارزه با دلار و حمايت از ثبات قيمت ارزهاي خارجي ندارد و اين نقص بزرگي است.
فرهنگ عليه دلار
تجربه كشورهايي مانند ژاپن وچين در استفاده از فرهنگ براي مقابله با آسيب‌هاي خارجي – به ويژه دلار- جالب است. براي مثال، زماني كه ترامپ، تعرفه‌هاي گمركي كالاهاي چيني را چند برابر كرد، مردم چين بدون دريافت اطلاعيه و اعلاميه از سوي دولت، به طور خودجوش، خريد كالاهاي امريكايي را تحريم كردند. اين حركت خودش ظرف مدت سه ساعت در چين يك و نيم ميلياردي گسترش پيدا كرد و يك روزه به كابوس امريكايي‌ها تبديل شد تا جايي كه ترامپ مجبور شد در كمتر از 24 ساعت دستور خود را پس بگيرد! يك تجربه موفق از حركت مردمي عليه بازي مالي بيگانه. 
در ژاپن، فرهنگ بازسازي شده سامورايي وحدت رويه بزرگي بين مردم ايجاد كرده است كه آن‌ها را آماده كرده تا در مقابل اقدامات مالي و پولي بيگانگان واكنش سريع داشته باشند. در ژاپن در سال 2002 زماني كه قيمت يك كالاي غيرژاپني مك‌دونالد اندكي بالا رفت و گران‌تر از قبل عرضه شد، هيچ ژاپني حتا يك عدد مك‌دونالت نخريد و شركت مذكور فقط سه ساعت دوام آورد و قيمت‌ها را به روال گذشته و در مواردي كمتر از گذشته برگرداند. 
در كل، نبايد تصور كرد كه مسائل پولي و مالي فقط مسائل پولي و مالي هستند؛ بلكه بايد قبول كرد كه همت و حميت مردمي مي‌تواند بر آن‌ها بسيار اثرگذار باشد. آيا ما به اين بخش از اثرگذاري در مقابله با حربه امريكايي دلار توجه كرده‌ايم؟