سوت مردم عاقبت شعار بي عمل
ايرج گلشني- سوتهاي ممتد رهگذران را به ياد بازيهاي پر تنش فوتبال مياندازد و نگاه آنها را به تابلوهايي خيره ميكند كه هر كدام نشانهاي از شعار دادن و عمل نكردن با خود دارد. محتواي همه تابلوها و دستنوشتهها تقريبا يكي است: خودرويي كه گفتيد كجاست؟روز دوشنبه(يكم خرداد) حوالي ساعت 12، جمعي از مردم سوتزنان درب اصلي وزارت صمت را اشغال كرده بودند.به طور كلي، دولت شعار زدهاي داريم. چه اين دولت و چه دولتهاي قبلي. همه با شعارهايي به ميدان آمدند كه خودشان اولين نفري بودند كه ميدانستند كه اين شعارها آنقدر بزرگ است كه عملي نيست؛ اما آن شعارها را با داغي فرياد به زبان آوردند و نتيجه اين شد كه الان ميبينيم.
عامل اصلي شعارزدگي:
«مردم» عامل اصلي شعار زدگي دولتها و سياستمداران هستند. مردم به جاي اين كه برنامههاي اعلامي را باور كنند، شخص را باور ميكنند و ديگر به برنامهها و واقعيات اجرايي شدن يك برنامه فكر نميكنند. ميگويند: فلاني آدم خوبي است و دروغ نميگويد!مخاطب هم ميفهمد هر چه شعار بدهد، ديگران باور ميكنند.مورد ديگر در شعارزدگي سياسيون اين است كه هيچ بازخواستي نميشوند. كسي بازخواست نميكند كه آن شعار بزرگ را دادي، مردم را فريفتي و دوراني رياست كردي، اكنون معلوم شده است كه آن شعارها هيچ پايه و اساس علمي و عملي نداشته است؛ پس بايد محاكمه شوي و پاسخگو باشي! چنين رسمي وجود ندارد و دولتمردان با شعارهاي آن چناني و برنامههاي چند لايه آمدند، دور خود را گذراندند و رفتند و آن چه باقي ماند، آه و حسرت مردم به همراه تعجب و ليچارد است.
بازخواست كنيد
اگر قانوني بر بازخواست ميزان تطبيق شعار و عمل باشد و چيزي مانند استيضاح مجلس در سطوح گوناگون مديريتي وجود داشته باشد، ديگر هيچ مدير دولتي شعار تهي نميدهد و برنامههاي تخيلي را به خورد رسانهها نميدهد.
شعارزدگي به مديران مياني و اجرايي هم كشيده شده است. برخي مديران در مصاحبههاي خود وعدههايي ميدهند و از اجراي برنامههايي سخن ميرانند كه قابل تحقق نيست. براي نمونه بيش ا ز 10 سال از شعار «تاسيس شهرك چاپ» در شمسآباد(جنوب تهران) ميگذرد. چند بار كلنگ زني كلي خرج روي دست مردم گذاشت؛ اما نتيجه هيچ! آيا كسي بازخواستي كرد كه چرا شعارش را دادي، رسانهاي كردي، مردم را سر كار گذاشتي و سرانجام هم هيچ؟! و هيچكس هم هيچ نپرسيد و هيچ مواخذهاي هم نكرد!