printlogo


آیا گروه بریکس، پایان سازمان ملل است؟

محمدرضا یزدی زاده- از زمانی که کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم تشکیل سازمانی موسوم به «سازمان ملل متحد» را بر پایه سه هدف عمده «حفظ صلح و امنیت بین‌المللی»، «توسعه روابط دوستانه میان ملت‌ها بر مبنای احترام به اصل تساوی حقوق و خودمختاری ملل» و «ایجاد شرایط همکاری در حل مسائل بین‌المللی» بنیان نهادند، نزدیک به ۷۷ سال می‌گذرد. با وجود این، سازمان ملل در این مدت نه تنها نتوانسته به وظایف خود در چارچوب اختیاراتش عمل کند، بلکه به محملی برای مشروعیت‌بخشی به تصمیم‌های ظالمانه و ناعادلانه قدرت‌های بزرگ تبدیل شده است.
در این میان، شورای امنیت به عنوان یکی از ۶ رکن اصلی سازمان ملل که وظیفه حفظ صلح و امنیت بین‌المللی به او محول شده به حدی از این ماموریت دور افتاده که به ۵ کشور دارنده سلاح‌های هسته‌ای اختیارات بی حد و حصر اعطا کرده و کشورهای جهان ناچارند به تصمیماتی که ۵ کشور اتمی جهان برای چالش‌های جهانی اتخاذ می‌کنند تن دهند. اما این وضعیت معلول چه عواملی بوده است؟ تشکیل سازمان ملل معلول وجود دشمن مشترک قدرت‌های پیروز و تفاهم آنها بر سر دنیا و آقایی بر دنیا بوده است.
تقسیم منافعی  که اصل کلی آن رعایت اصول بازی در چپاوول کشورها بوده است. براساس همین اصل پنهان، سازمانی که قرار بود جلوی بروز جنگ را بگیرد، شاهد بروز ده‌ها جنگ توسط پایه‌گذاران اولیه و صاحبان حق وتو بوده است.‌ سال‌هاست که معدود کشورهای مستقل، برای تغییر ساختار آن تلاش‌های بیهوده‌ایی را انجام داده‌اند. علت اصلی تمکین  ناعادلانه موجود، نبود سازمان جایگزین و توافق کشورهای غالب بر حفظ وضع موجود بوده است.
ترس کشورها از اینکه ادامه حیاتشان منوط به وابسته بودن به یکی از قدرت‌هاست و این قدرت‌های شکست‌ناپذیر هستند که می‌توانند آنها را حفظ کنند، ادامه وضع موجود را پایدار کرده بود. شرایط ناعادلانه حاکم بر ساختار سازمان ملل غیرقابل قبول بود که هیچ سازمان و اتحادیه‌ای پس از آن، با پذیرش حق وتو برای اشخاص خاص، شکل نگرفت.
شاید برخی این ادعا را که شهادت قهرمان ملی ایران، سردار سرافراز شهید قاسم سلیمانی نقطه عطفی در تاریخ است را فعلا اقرار‌آمیز بدانند، لیکن تاریخ به آن شهادت خواهد داد. شهادت ایشان و حمله عین الاسد به عنوان اولین حمله یک کشور غیردرگیر در جنگ با آمریکا به آمریکا و عدم توان دفع این حمله، آغاز‌گر شرایط جدیدی در تاریخ بود. این شرایط خاتمه توان آمریکایی‌ها و درگیری در منطقه غرب آسیا برای رفع مشکلات اقتصادی خود (رفع حباب بورس، افزایش تقاضای دلار) را به نمایش گذاشت.
آمریکایی که بزرگترین بدهکار دنیاست و در صورت استفاده از افزایش نرخ بهره برای حفظ ارزش دلار، در حقیقت به خود شلیک می‌کرد. برای رفع مشکل، به جای ایجاد تنش و جنگ در خاورمیانه، ناچار شد برای حفظ حیات اقتصادی قواعد بازی که رعایت آنها تضمین‌کننده ادامه حیات سازمان ملل نیز بود را کنار بگذارد و تلاش نماید که با ایجاد درگیری بین اروپا و روسیه مشکل را حل کند. اقدامی که بلافاصله اطمینان هم‌پیمانان و متحدان آمریکا به آمریکا را که بعد از حمله به عین‌الاسد به آن خدشه وارد شده بود را نابود کرد.
متحدان آمریکا ترس را کنار گذاشتند و با گردش‌های سریع، برای حفظ خود و قربانی نشدن توسط آمریکا در نهان و آشکار به مقابله با حیات آمریکا یعنی پذیرش جهانی دلار برخواسته‌اند. چینی‌ها بعد از چند دهه مماشات و به دنبال عبور امریکایی‌ها از خطوط قرمز قواعد بازی، به شدت برای نابودی اقتصاد آمریکا تلاش می‌کنند. اروپایی‌ها که خود را قربانی آمریکایی‌ها یافتند، قطعا در خفا در تلاش برای نجات خود از گرداب جنگ اوکراین هستند. سعودی‌ها که خود را قربانی بعدی یافتند بلافاصله تغییر جهت دادند.
در چنین شرایطی سازمان بریکس با توان بی‌نظیر اقتصادی، نظامی، جمعیتی، وسعتی و … مورد استقبال ۲۰ کشور جدید قرار گرفته که تنها با عضویت ایران و عربستان در آن، تبدیل به قطب انرژی جهان می‌شود. آمریکایی‌ها که هر روز بیش از پیش به انزوا می‌روند تلاش خواهند کرد که با تغییر ساختار سازمان ملل آنرا حفظ کنند، اما بسیار بعید است تا چند سال آینده سازمان مللی وجود داشته باشد و سازمان دیگری احتمالا با هسته مرکزی از اعضای بریکس پلاس که نه تنها منافع مشترک دارند بلکه به دنبال نظم نوینی برای اداره جهان هستند، تشکیل و جایگزین آن 
خواهد شد.