نقدي بر انگاره «بستن تنگه هرمز»؛ اقتصادسرآمد تحلیل می کند
بستن تنگه هرمز با غرق كشتي؟!
گروه امنیت دریا -ایرج گلشنی- نوشتهاي خواندم از شماره 1703 روزنامه دریایی اقتصاد سرآمد به قلم دكتر محمدمونسان كه در باره ايده قديمي بستن تنگه هرمز با غرق كشتي، مطالبي را نگاشته بود. لازم ميدانم به عنوان يك كارشناس نظامي، چند نكته در باره اين ايده قديمي و البته منسوخ شده، ارائه كنم تا شايد براي مخاطب روشن شود كه «وضعيت تغيير كرده است.»
اين ايده در اوايل جنگ مطرح شد و به سر زبانها افتاد. در اوايل جنگ تحميلي، ما فاقد قدرت نظامي لازم – به خصوص در نيروي دريايي – بوديم. ارتش از هم گسيخته بود و سپاه در حال شكلگيري. آن چه از ما بر ميآمد، مقاومت نسبي در مرزهاي خشكي بود كه آن را هم به خوبي قادر به انجام نبوديم تا جايي كه چندين شهر ما به دست بعثيها افتاد كه «خرمشهر» نمونه بزرگ و عيني آن بود.
به مرور زمان، به خصوص با فرار فرمانده كل قواي آن روزگار و واگذاري فرماندهي كل قوا به حضرت امام(ره)، تغييرات احساس شد. ارتش با همت و تدبير فرماندهان جوان آن روزگار، به سوي انسجام رفت و توانست علاوه بر تقويت دفاع زميني، برخي عملياتهاي هوايي و دريايي شكل دهد و چند عمليات ايضايي زميني هم محقق كند. اين دفاع فرصت داد كه نيروهاي مردمي آموزش ببينند و يگانهاي سپاه را تقويت كنند و آماده دفاع و نبرد شوند.
در اين برهه، تهديد حمله غربيها – به خصوص امريكا- وجود داشت و ما ناتوان از مقابله با امريكا بوديم؛ اين بود كه چارهاي نداشتيم جز تهديد به بستن تنگه هرمز با غرق كشتي! اين ايده و اين تهديد، مصرف داخلي داشت و براي تقويت روحي-رواني افكارعمومي مناسب بود؛ اما از نقطه نظر نظامي، ايده اي شاذ، خنك و مضحك است. هيچ فايدهاي در اين كار نيست. نه آن زمان، و نه اين زمان. اين ايده اساسا ايده نظامي نيست؛ بلكه نظري احساسي و تبليغاتي است. چيزي كه جناب دكتر مونسان را هم تسخير كرده است و واقعا تصور ميكند كه با متر و سانتيمتر مي توان چند كشتي غرق كرد و چندماه تنگه هرمز را بست! دليل بيان چنين مطلبي، تهي بودن از دانش نظامي است. صرف اين كه عرض و طول تنگه چقدر است و عرض و طول يك نفتكش غولپيكر چقدر است و اگر چند كشتي غرق كنيم، چند ماه تنگه بسته مي شود، يك تئوري است كه متغييرهاي نظامي را مورد ملاحظه قرار نداده است. بدون دخالت متغييرهاي نظامي، فرمول عاميانهاي به دست ميآيد كه به ظاهر صحيح مي نماياند؛ اما اگر متغييرهاي نظامي را در آن معادله وارد كنيم، جواب آن چيزي نيست كه گفته مي شود.
آن چه دكتر مونسان در آن نوشتار خود- به دليل ضعف اطلاعات نظامي- مورد توجه قرار نداده است و البته ايرادي هم نيست، چون تخصص ايشان چيز ديگري است و تخصص نظامي ندارند؛ اين است كه بيرون كشيدن يك لاشه كشتي را به روشهاي معمول محاسبه كرده است و به همين دليل، چند ماه وقت ميخواهد تا تنگه بازگشايي شود.
و نكته ديگري كه در نوشتار ايشان نقيض همديگر است اين است كه استفاده از موشك براي انهدام كشتيها را رد ميكند و آن را منجر به دخالت كشورهاي فرامنطقهاي ميداند! اين در حالي است كه بستن تنگه چه با موشك و چه بدون موشك، هر دو يك نتيجه دارد و ميتواند دخالت ديگر كشورهاي جهان را ممكن كند. بستن تنگه هرمز اصل است، نه چگونگي آن. بيان ايشان به اين نحو است كه گمان مي كنند اگر موشك استفاده نكنيم و تنگه را غرق كشتي ببنديم، دخالت ديگر كشورها را در پي نخواهد داشت!! آيا چنين چيزي ممكن است.
اما نكته مهمتر از اين كه در آن نوشتار – و ديگر بياناتي كه برخي افراد هيجاني گاهي مطرح مي كنند- اين است: «اگر كشتيهاي بزرگ را غرق كنيم، بيرون كشيدن آنها با روشهاي مرسوم صنعتي، چندماه طول خواهد كشيد!»
و حال در اين باره من يك سوال مطرح ميكنم كه تمامي بحث را روشن ميكند:
«اگر بخواهيم از روشهاي مرسوم براي بالا كشيدن يا كنارزدن يك مانع استفاده نكنيم چه مي شود؟ آيا باز هم چند ماه زمان ميخواهد؟» به طور مسلم نه.
براي مثال: آقاي مونسان يك كشتي غول پيكر با توصيفي كه از مختصات فني اندازه و طول و عرض آن ارائه كردند، طوري غرق ميكنند كه درست در محل مناسب از تنگه غرق مي شود و تنگه بسته ميشود. من براي حذف اين مانع و بازگشايي تنگه هرمز دو راه حل دارم:
اول: به روشي كه جناب مونسان و دوستانی مثل ايشان مطرح مي كنند، بايد دفتر و دستك بياورم، محاسبات انجام دهم كه بدانم اين كشتي غولپيكر را به چند تكه بايد تقسيم كنم و چگونه آن را بالا بكشم و راه را باز كنم. اين دفتر و دستك و محاسبه و قطعهقطعه كردن و بالا كشيدن، چند ماه وقت ميخواهد.
دوم: به روش يك نظامي عمل كنم. به جاي برشزدن و قطعه قطعه كردن و بالا كشيدن، تمام كشتي را با مواد منفجره و انبوهي پودر آذرين و... پر مي كنم و آن را منفجر ميكنم تا در آن واحد، چنان متلاشي شود كه نه تنها راه باز شود، بلكه به عمق و عرض تنگه هرمز هم اضافه شود. اين كار براي من با استفاده از بچههاي خوب تخريب- مانند آقاي عزيزي شيرازي كه در دوران جنگ از ايشان كرامات تخريبي ديدم- فقط چند ساعت وقت نياز دارد. به اندازه حمل و نصب مواد به بدنه كشتي. و چند ساعت بعد نه خبري از كشتي خواهد بود و نه نشاني از مانع. ضمن اين كه عمق 60متري تنگه را به 70 متر افزايش ميدهم! درست است كمي اغراق كردم و ممكن است به 70 نرسانم! اما بياني صريح و كمي تند است تا برخي از ايدههاي منسوخ گذشته را كنار بگذاريم.
ايده منسوخ، طوري بحث مي كند كه انگار بخواهي يك آسمانخراش يا يك دودكش غولپيكر صنعتي را به بيل و كلنگ تكه تكه و تخريب كنند كه چند ماه و چند سال طول بكشد! اما با استفاده از ابزار و فنون نظامي، به راحتي ميتوان يك آسمان خراش را در چند ثانيه ناپديد كرد.
روشهاي متعدد و مبتكرانه ديگر براي جابجايي و كنار زدن موانع با استفاده از تضاد قدرت آب و باد هست؛ ولي به طور كلي، اصول و قواعد نظامي با مباحث كلاسيك و صنعتي كمي تفاوت دارد. چيز به نام «جنگ نامتقارن» وجود دارد كه اساسش بر تغيير اصول و استفاده از ابزارها و رفتارهاي متفاوت است. بر اساس قواعد اين جنگ، ديگر نياز نيست يك كشتي را قطعه قطعه كني و با كمال احترام و تعارف و تشريفات بالا بكشي! نياز است كه مانع را منهدم و راه را باز كنيد. به همين سادگي!
در بازگشايي تنگه هرمز براي يك فرمانده نظامي راههاي متعددي وجود دارد. تخريب كامل يا جابجايي چندمتري براي بازشدن معبر كافي است و گزينه قطعه قطعه كردن و بالا كشيدن منتفي است. اصلا چرا بايد لاشه كشتي را بالا بكشد؟ نميتواند كنار بزند؟
ضمن اينكه، چه با غرق كشتي تنگه را ببنديم و چه غير از آن، ما بايد آماده رويايي جهاني باشيم زيرا نبض اقتصاد دنيا را بستهايم.
و نيز، اين نكته را مجدد و مكرر مرور كنيم: ايده بستن تنگه با روشهاي قديمي و ناكارآ، مربوط به زماني ميشود كه ما ضعف نظامي داشتيم. نه قادر به دفاع كامل از خود بوديم و نه تهاجم كامل به دشمن. در چنين حالتي است كه بلوف بستن تنگه هرمز سرداديم و اهالي فن ميدانستند كه نميشود، اگر بشود بيفايده است و اگر هم با هر ترفندي مانع ترديد اقتصاد جهاني بشويم با كل جهان بايد طرف شويم.
امروز معادله فرق كرده است. ما توان دفاع جانانه و هجوم موثر داريم. نياز به بستن تنگه هرمز و رويارويي با تمام اقتصاد دنيا نداريم. مگر اين كه وضعيت طوري باشد كه جز اين كار كه نوعي انتحار و مقابله با تمامي جهان است نداشته باشيم.
امروز ما نيروي نظامي به مراتب قوي تر از تمام تاريخمان داريم و هر روز قويتر مي شويم. يكي از روشهاي قوي تر شدن، از يك سو كنار گذاشتن ايدهها و بولوفهاي منسوخ نيم قرن پيش است و ديگري كشف ايدههاي نو و ساخت ابزارهاي لازم براي اجراي ايده. با قدرت و توانمندي امروز، تنگه هرمز را با غرق كشتي نميبنديم، بلكه با شهامت فرزندان اين آب و خاك و استفاده از توان و تجهيزات نظامي، تنگه را طوري گره ميزنيم كه هيچ بشري قادر به باز كردن آن نباشد.