وقتی که برای اقدام به موقع دیر میشود
غلامرضا مصدق
اواخر سال ۵۴ همسر پرویز ثابتی معاون امنیت داخلی ساواک ( نَفَر دوم ساواك) همراه با راننده و محافظان خود برای خرید کفش به فروشگاه شارل ژوردن در خیابان پهلوی (ولیعصر کنونی) میرود .
در حین خرید متوجه میشود کیفش گم شده، محافظان از مدیر مغازه درخواست میکنند درب مغازه را ببندد تا با تفتیش مشریان کیف پیدا شود . مهندس جوانی که همراه همسرش آنجاست به اینکار اعتراض میکند ، موضوع به مشاجره با یکی از محافظان كشيده مي شود، محافظ با كلت كمري جلوي چشم همه با شليك چند تير پياپی مهندس جوان را به قتل می رساند .
موضوع به اطلاع شاه مي رسد ، مي گويد اين اتفاق نمی بایست می افتاد ، حالا که اتفاق افتاده به هیچ وجه خبرش به بیرون درز نکند ، قاتل برای مدتی کوتاه زندانی شود ، محاکمه ای هم در کار نباشد . شاه فکر میکرد تنبیه یک مامور خاطی ساواک ، اين پیام را به ديگر ماموران ميرساند که آنها نامحدود تحت حمایت رژیم قرار ندارند .
اما همين شاه که برای جلوگیری از تزلزل احتمالی ماموران خود حاضر به تنبیه یک درجه دار دون پایه نبود ، با اوج گیری انقلاب ، کمتر از دو سال و نیم بعد برای جدی نشان دادن خود در مبارزه با ظلم و ستمی که به مردم روا شده بود ، رئیس سابق ساواک ، ارتشبد نصیری را که به تازگی به سفارت ایران در پاکستان گمارده بود به تهران فراخواند و از همان فرودگاه کتف بسته با پوشش خبری گسترده به زندان فرستاد .
شاه زمانی برای جبران مافات اقدام کرد که دیگر کسی نه آنرا باور میکرد و نه قبول داشت حتی اگر در اقدام خود واقعاً صادق بود . مردم اينگونه اقدامات شاه را در وقت اضافه نه صادق بودن براي مبارزه با فساد و ظلم بلكه صرفاً براي نجات خود از مخمصه ميدانستند . وقتي كه به هنگام فرصت تنبيه يك درجه دار خاطی را از دست بدهی بعداً تنبیه یک ارتشبد نا به هنگام خواهد بود.