printlogo


دو دوره تاريخ در يك نگاه اقتصاد سرآمد
اين بار تاريخ دریایی را ما رقم مي‌زنيم

گروه امنيت دريا- ايرج گلشني- چندي پيش، تاريخ‌نگاران نوشتند: «زماني كه انگليس به ارتش رضاخاني التيماتوم داد كه اگر لشكر عشرت‌آباد را مرخص نكند، به تهران حمله خواهد كرد؛ فرار افسران و سربازان از پادگان عشرت‌آباد چنان بود كه تعداد زيادي پوتين و بعضا اسلحه‌هاي آن‌ها در پادگان و خيابان‌هاي اطراف عشرت‌آباد (ميدان سپاه كنوني) بر جاي ماند!»
اين در حالي است كه اگر نيروي دريايي انگلستان در آن زمان، به سوي ايران و سپس تهران حركت مي‌كرد، چند ماه زمان لازم داشت؛ با اين حال، تمام ارتش آن زمان ايران در كمتر از 2 ساعت، پادگان را به كلي تخليه كرده و پا به فرار گذاشتند!
اين تاريخ است كه سخن مي‌گويد. واقعيتي است تلخ اما حقيقي و عيني. تاريخ روايت مي‌كند كه وضعيت اسف بار سربازان ايراني چنان بود كه از گرسنگي در خيابان‌ها رها شده بودند و مردم تهران- به ويژه ساكنان عشرت‌آباد آن روزگار- به سربازان نان و آب مي‌دادند.
اما اين بار و در اين سوي تاريخ، امريكا به طور رسمي براي مقابله با ايران حركت كرده و حتا از تنگه سوئز گذشته و وارد آب‌هاي درياي سرخ شده است؛ با اين حال، نه تنها سربازي از ايرانيان فرار نكرده است؛ بلكه آماده‌باش نظامي هم اعلام نشده است! يعني، قدرت امريكا ديگر پوشالي است و در برابر ايران قدرتمند امروز، ديگر دست بالا را ندارد. انگليس كه كامل ماست‌هايش را كيسه كرده و خورشيدش رو به افول كامل است و اساسا ديگر به حساب نمي‌آيد. امريكا كه خود را قدرت اول نظامي جهان مي داند، اين بار «براي مقابله با ايران» به طور رسمي وارد منطقه شده است؛ اما اين بار تاريخ را ما رقم مي‌زنيم. اين بار تاريخ را ما ثبت مي‌كنيم و اين بار، دگرگوني را به جهانيان نشان مي‌دهيم تا بدانند آن عشرت‌آباد تبديل شده است به ميدان «سپاه». سربازان بي‌انگيزه رضاخاني تبديل شده‌اند به دلاورمرداني از سرشت پهلوانان شاه‌نامه كه فردوسي‌ها بايد در وصف آن‌ها هزاران بيت رجز بخوانند. 

انتخابات 2024
تنور انتخاباتي امريكا داغ است و مي‌رود كه داغ‌تر بشود براي انتخابات 2024. جدل همچنان بين دو قدرت سياسي حاكم امريكاست: جمهوري‌خواه تندرو و دموكرات ميانه‌رو كه اين روزها در شاكله ترامپ و بايدن خودش را نشان مي‌دهد. 
جنگ قدرت در امريكا مساوي است با جنگ تبليغات. در حقيقت، اين تبليغات است كه ذهن و روح امريكايي‌ها را كامل تسخير كرده است و آن‌ها تابع يك هيجان بزرگ هستند تا يك تصميم بزرگ بگيرند. تصميم بزرگ اين است كه آيا دوباره به بايدن راي بدهند يا ترامپ را به قدرت برگردانند. اين هيجان بزرگ، يك تبليغ بزرگ مي خواهد؛ مانند مقابله با ايران. 

ايران قدرت‌مند شده است
تمركز امريكايي‌ها بر مقابله با ايران اين روزها و در جريان تبليغات رياست جمهوري آن كشور، پيام روشن و مهمي دارد: امريكا از سوي ايران تحقير شده است و مردم امريكا در مسير تبليغاتي قرار گرفته‌اند كه گمان مي‌كنند ايران آن‌ها را به سخره گرفته است؛ اين است كه مقابله با ايران، نشان‌دهنده قدرت و توان است. و امريكا براي اثبات قدرت و توان خود، به ميدان آمده و مي‌خواهد با اين قدرت‌نمايي، ذهن مردم امريكا را به سمت تجديد انتخاب بايدن ببرد. دولت فعلي امريكا به رياست بايدن، از تمام نيرو و توان امريكا براي انتخاب مجدد خود مدد خواهد گرفت و اين مانور ساختگي و ورود به منطقه، يكي از آن تبليغات بزرگ است كه قرار است نتيجه انتخابات را به نفع دولت حاكم تثبيت كند. 
ايران سرنوشت‌ساز
ايران در آن سوي تاريخ، آن قدر مفلوك و بي‌اراده بود كه سران امريكا، انگليس و شوروي سابق در تهران جلسه مي‌گيرند، بدون آن كه شاه ايران خبر داشته باشد! واقعا مضحك و تحقيرآميز است. محمدرضا شاه وقتي خبر حضور اين سران را در تهران مي‌شنود، با تخته فرشي گران‌بها به پابوس مي‌رود! وه كه چه تاريخ ننگيني!
اما اين سوي تاريخ، ايران چنان شده است كه رويارويي با آن نشانه قدرت و بزرگي است. در آن سوي تاريخ به حساب نمي‌آمد و سران كشورها براي ورود به خاك ايران و تشكيل جلسه سه جانبه در پايتخت، نياز نمي‌ديدند كه شاه مملكت را با خبر كنند و حتا ارزش يك تماس تلفني هم به شاه ايران ندادند! اما اين سوي تاريخ، كاملا همه چيز تغيير كرده است. يكي از آن سران كه به طور كلي از معادلات منطقه‌اي حذف شده است، يكي ديگر از آن سران با هديه قرآن كريم به دست بوس مي‌آيد و ديگري رجزخواني شده است كه براي مقابله با ايران به خود مباهات مي‌كند. اگر ايران به حساب نمي‌آمد، مقابله با آن اهميتي نداشت. بايد پذيرفت كه ايران امروز ايراني است كه سرنوشت‌ساز است و سرنوشت خيلي از حاكمان را تعيين مي‌كند و فصل جديدي در تاريخ باز كرده است. اين فصل را خود او خواهد نوشت. 

وظيفه ملي ما
اول: مقابله ملي با امريكا
امريكا نماد است. نماد استكبار. نماد ظلم و زورگويي و نماد جنگ تمام  عيار با ايران. نماد تحقير ايرانيان با قانون كاپيتولاسيون. نماد تاراج ثروت‌هاي ملي ايرانيان. نماد پايگاه دشمنان ايران. نماد سال‌ها تحريم و كارشكني عليه ايران. اين نماد را بايد شكست. شكستن اين نماد تنها به عهده بخش نظامي ايران نيست؛ بلكه وظيفه ملي و رسالت تك تك ايرانيان راستين است. 
اگر اين نماد را فرو انداخته‌ايم را كامل در هم بريزيم، ديگر هيچ قدرتي در برابر ايرانيان قادر به عربده‌كشي نخواهد بود. اين است كه ايرانيان امروز بايد از اين تقابل استقبال كنند و انتقام تاريخي ديگري از قلدر كوچه‌هاي خلوت بگيرند. 
دوم: حمايت از نيروي نظامي
نيروي نظامي امروز ما چنان است كه نه تنها با دوره رژيم گذشته قابل مقايسه نيست، بلكه با ده سال پيش خود ما هم قابل مقايسه نيست. فوران آتش‌فشان قدرت نظامي ايران طي ده سال اخير چنان است كه باور آن براي كارشناسان نظامي دنيا سخت است و اگر در عمل، مانورهاي نظامي ايران و يا درگيري‌هاي مستقيم را مورد بررسي قرار ندهند، فهم و باور قدرت نظامي ايران غيرممكن مي شود. تغيير، تحول و پيشرفت نظامي ما در عرصه‌هاي گوناگون ناباورانه عجيب است و چنين اتفاقي در كمتر ارتش جهان افتاده است. 
نيروي نظامي ما از هيچ به همه چيز رسيده است و نه تنها تاثير گذار در منطقه و جهان است، بلكه سرنوشت ساز است. آن چه در سوريه و عراق ترسيم و ماندگار شد، تنها بخشي از يك قدرت كم‌نظير است. به هر حال، قدرت نظامي ايران ديگر قابل اعتناست. ديگر با يك التيماتوم كه سهل است، با حضور مستقيم در منطقه و حتا درگيري مستقيم، قابل مهار نيست. ديگر زمان آن كه يك طرفه بزنند و بروند گذشته است؛ درگيري با ايران بسيار هزينه‌زا و سهمگين خواهد بود و هرگز هيچ دشمني قادر به پيروزي نخواهد بود. ديگر آن ارتش از پيش بازنده نيستيم و بلكه، مدعي تمام عياري هستيم كه به رغم حضور مستقيم امريكا در منطقه، كمترين شوكي به مردم وارد نشده است. 
با تمام اين‌ها، حمايت از نيروي نظامي در همه پهنه‌ها، وظيفه ملي ماست. فرزندان اين آب و خاك در ارتش و سپاه، افتخار ما هستند و ما به داشتن چنين سرداران و اميران و سربازاني افتخار مي كنيم و بايد آن‌ها را مورد حمايت و مهر قرار دهيم. 
سوم: از تهديد به فرصت
ايرانيان! قدرت و شكوه و هيمنه و قدرت ديروز امريكا و اروپاي استعمارگر، نه فقط به دليل قدرت و توانمندي آن‌ها، بلكه به دليل ضعف و زبوني ما و كشورهاي تحت سلطه بود. حاكمان ترسو و بي‌عرضه و نظاميان بي‌انگيزه و نداشتن تجهيزات و بدتر از آن، وابستگي نظامي و قدرت پوچ مستشاري بود. امروز هيچ‌يك از اين گزينه‌ها معنا ندارد. نه امريكا و اروپا هيمنه دارند و نه ما وابسته به مستشاري و تجهيزات آن ها هستيم. اين خود ماييم: مستقل، توانمند، تعيين‌كننده و بسيار خطرناك! 
آن‌ها خود مي‌دانند كه ايران ديگر عرصه تاخت و تاز نيست. و خودشان ثابت كردند كه قدرت‌شان چندان معنادار نمانده است كه اگر غير از اين بود، هم در سوريه موفق مي‌شدند، هم در عراق پيروز بودند و هم در اوكراين. اوكراين را عينا داريم مشاهده مي‌كنيم. تسليحات ده‌ها كشور غربي هنوز هيچ كاري براي اوكراين نكرده است و نخواهد كرد. تا چندي ديگر، گمان نمي‌رود كه اوكرايني روي جغرافياي كره زمين باقي بماند. اوكراين سرنوشتش را با كساني به قمار گذاشت كه پاياني جز باختي سنگين و سهمگين نخواهد داشت. غرب غير قابل اعتماد است. به محض گير كردن منافع خود، از پشت خنجر خواهند زد و به اوكراين هم خواهند زد و سر بزنگاه آن را تنها خواهند گذاشت؛ كما اين كه زمزمه‌هاي غربي‌ها براي عدم ارسال تسليحات به اوكراين شنيده مي‌شود و داد زلنسكي از بدعهدي آن‌ها در آمده است. 
اما آن چه امريكايي‌ها آن را «مقابله با ايران» نام نهاده‌اند، براي ما يك فرصت بزرگ است تا بار ديگر پوزه دشمن را به خاك بماليم و به ديگران درس عبرت دهيم. اين تهديد امريكايي، بزرگ‌ترين فرصت براي ايران است تا در يك رزمايش واقعي، قدرت و هيمنه و شكوه خود را به اثبات برساند و معادلات جهاني و ديپلماسي منطقه‌اي را كاملا به نفع خود تغيير دهد و تثبيت كند. در دل اين تهديد، فرصت بزرگي پنهان است؛ اين درست همان نقمتي است كه قرآن كريم وعده فرموده كه براي مومنان، نعمت بزرگي باشد و چنين خواهد بود.