به دنبال برگزاری نشست هم اندیشی ارکان دریایی در دبيرخانه شوراي عالي صنایع دریایی، «اقتصاد سرآمد» بررسی کرد
«مشخصات يك برنامه خوب» «تشخيص يك برنامه بد»
گروه مهندسی دریا - ایرج گلشنی - اجلاس همانديشي برنامه پيشنهادي دبيرخانه شوراي عالي صنایع دریایی برگزار شد و ما در روزنامه دریایی اقتصادسرآمد هم با چه شعف و انتظاري در آن شركت كرديم؛ اما شوربختانه، هيچ چيزي مطابق انتظار نبود و چيزي به درستي سرجايش قرار نداشت. نكته مهمي كه در اين بازي، توجه ما را به خود جلب كرد، اين بود كه «برنامه طراحي شده، مستقل از راهبردها و سياستهاي كلان دولت كريمه» نگارش شده بود و عجيب اين است كه قرار است همان دولت كريمه هم اين برنامه را تصويب كند! فارغ از آن چه كردهاند و آن چه ميكنند و آن چه ميخواهند بكنند، بر آن شديم كمي در باره مشخصات يك برنامه خوب داد سخن دهيم شايد گوش شنوايي باشد و البته شايد ما در اشتباهيم و كسي بخواهد از سر خيرخواهي، ما را «ارشاد» كند. اين است فلسفه وجودي اين نوشتار:
اول: هدف
هدف، فلسفه وجودي يك سازمان – چه كوچك در حد يك شركت معمولي و چه بزرگ در حد يك كشور- است. هيچ سازماني نميتواند بدون تعريف هدف، هويت و شخصيت پيدا كند و نميتواند ساختار ايجاد كند و نميتواند ساير اركان مديريتي را معنا دهد و پياده كند؛ بنابراين، هدف اولين و اساسيترين شاخص براي يك سازمان است و به طور طبيعي ساير موارد- از جمله برنامهها- در راستاي آن قرار ميگيرند.
دوم: راهبرد(استراتژي)
بعد از تعيين هدف(هدفگذاري)، مقولهاي تحت عنوان راهبرد – يا به تعبير مديريت دولتي، سياستهاي كلان- تعيين ميشوند كه عبارتاند از: مجموعه راههايي كه هدف را در بلندمدت محقق ميكند. البته گاهي در منابع مديريتي، چشم انداز و ماموريت را مقدم ميدارند كه در حقيقت، هر دو چيزي جز توصيف دقيقتر هدف نيستند. هدف كه مشخص باشد، چشمانداز و ماموريت تعريف شده هستند؛ اما چگونه به سمت چشمانداز حركت كنند، چگونه ماموريت را به سرانجام برسانند و چگونه هدف غايي را محقق كنند، مسيري مشخص مي طلبد كه نامش راهبرد است.
سوم: سياستهاي اجرايي
هر هدف، با چند راهبرد –معمولا با چهار راهبرد- قابل تحقق تشخيص داده ميشود. البته برخي دولتيها كه علاقه عجيبي به قطر نوشتههاي خود دارند، چندين و چند راهبرد تعريف ميكنند كه بيشتر بازي با الفاظ است. اما اين كه هر راهبرد، دقيقا با چه سياستها(روشها و رويهها) ميتواند اجرايي شود، نكته مهم ديگري است كه بايد معلوم شود.
البته ناگفته نماند كه همانطور كه ذيل هدف، چشم اندار و ماموريت را تعريف ميكنند، معمولا ذيل راهبرد هم، سياست هاي كلان، سياستهاي اجرايي، روشها و رويهها را نيز گاهي بيان ميكنند كه باز هم به اعتبار اين قلم، بازي با الفاظ است و نياز اساسي محسوب نميشود.
و چهارم: برنامه
اين كه چه برنامه (برنامه هايي) مي تواند با بيان كيفي و كمي، سياستها را اجرايي كند تا در شاهراه راهبردها به سمت هدف غايي بروند، از اهميت برخوردار ميشود.
به بيان ديگر، بدون برنامه نمي توان هيچ سياستي را اجرايي كرد و بدون سياست اجرايي مشخص، هيچ راهبردي ارزش ندارد و بدون راهبرد، هيچ هدفي محقق نميشود. اين يك زنجيره است. زنجيرهآي با چهار شق اصلي و موارد فرعي كه گاهي به آنها مي افزايند اما ماحصل همين است كه گفتيم.
نتيجه :
نتيجه اول اين است كه برنامه بايد وصل باشد به اين زنجيره و از طريق كانالهاي سياستها به دانال راهبردها برسد و سپس در وسط هدف قرار گيرد.
نتيجه دوم، برآمدي از نتيجه اول، يعني اگر برنامه اي به حلقههاي بالاسري خود وصل نباشد، اساسا بيمعناست. اين برنامه ميتواند هر هدفي را محقق كند، جز آن هدفي كه قرار است محقق كند.
اسناد بالاسري
آن چه در هم انديشي برنامه دبيرخانه شوراي عالي صنایع دریایی رخ داد، نشان دادن انبوهي از اسناد به عنوان اسناد بالاسري بود با اين توجيه كه ما با توجه و بر اساس اين اسناد بالاسري اين برنامه را طراحي و تنظيم كردهايم! اين سخن اشتباه است. زيرا اسناد بالاسري يك
برنامه فقط همان سه ركني است كه اشاره شد. مابقي اسناد بالاسري نيستند؛ و به عنوان اسناد بالاسري نبايددر نظر گرفته شوند؛ بلكه اسناد معين هستند كه ميتوانند به دقت برنامه كمك كنند.
اما آنچه بايد تبيين ميشد و نشد، اين است كه بگويند فلان هدف، با راهبرد معيني كه تدوين شده، و بر اساس فلان سياستهاي اجرايي خاص، با اين بخش از برنامه محقق مي شود. چنين چيزي اصلا و ابدا گفته نشد و برنامه ارائه شده اساسا چنين تواني هم نداشت.
روش برنامهريزي(متدلوژي)
يك برنامه زماني معنا دارد و قابل تجزيه و تحليل و بررسي است كه از روش مشخص علمي و شناختهشدهاي استفاده كرده باشد. اما اگر كارشناساني بر اساس ذوق و سليقه و تجارب شخصي خود، مطالبي زير هم آورده و بگويند اين برنامه است، نه مي توان پذيرفت و نه ميتوان رد كرد؛ زيرا روش كه مشخص نباشد، متر و معياري هم براي بررسي و سنجش وجود نخواهد داشت. درچنين مواردي فقط بايد سكوت كرد.
روش همانديشي
براي هم انديشي براي يك برنامه، روشهاي سخنراني و مباحث يك طرفه منسوخ شده است. اين روش فقط براي وقتي است كه مدير عالي يك شركت يا سازمان، بخواهد برنامه را معرفي كند و دستور بدهد كه برويد همين را اجرا كنيد. اما اگر بحث بر سر همانديشي باشد، راه و رسم ديگري دارد. كه حداقل اين راه و رسم اين است:
اول: عدهاي صاحبنظر و مسلط به موضوع انتخاب ميكنند.
دوم: برنامه را از قبل در اختيار آنها قرار مي دهند و فرصت كافي براي مطالعه و بررسي فراهم ميكنند
سوم: نشستهاي تخصصي دو يا چند نفره برگزار مي كنند
چهارم: يك نشست نهايي ميزگردي با زمان كافي، براي جمعبندي مشخص ميكنند.
آن چه گذشت، هيچ نون و نشاني از اين قضايا كه ما نوشتيم نداشت. آيا ما در روزنامه دریایی اقتصادسرآمد اشتباه ميكنيم؟