تحلیل« اقتصاد سرآمد» بر(هفتهاي دو بار ماهي بخوريد!)
من توصيه ميكنم پس هستم
گروه شیلات – ایرج گلشنی - ديگر خبري از ارائه آمارهاي نجومي سازمان شيلات نیست. با آمارهايي كه شيلات در ابتداي سال ارائه كرده است، همه با شگفتي به هم نگاه كرديم و می گفتيم: از فردا ماهي از آسمان مي بارد. اكنون كه اين نوشته را مينويسم، از هر كوي و برزني بوي ماهي ميآيد و ما نمي دانيم با اين همه ماهي چه كنيم؟
متر گم شده، چه كم داريم؟
سرانه ماهيخوري در دنيا، 20 كيلوگرم است. اما در ايران كسي زياد دنبال اين 20 كيلو را به عنوان حد استاندارد(حداقل ممكن) نميگردد. شيلاتيها كه هر روز آرزو ميكنند كسي ياد ماهي نيفتد تا چه رسد به سرانه 20 كيليويي. اين است كه رندانه، آمارهاي خود را بر اساس سال قبل، و گاهي دولت قبل و حتا رژيم قبل استوار ميكنند. ميگويند نسبت به سال قبل فلان درصد رشد داشتيم و نسبت به رژيم گذشته كه خيلي! اينها دروغهاي رندانه به افكار عمومي است؛ اما افكار عمومي بيچاره چه كند و چه پناهي دارد؟ ما كه روزنامهچيهاي افكار عمومي هستيم، با لرز چيزي را مينويسيم و موضوعي را مطالبه ميكنيم؛ آن بيچاره كه حتا يك روزنامه هم ندارد كه فريادش را به گوش كسي برساند. به گوش كي؟آن چه كم داريم، سرانه 11 كيلو گرم ماهي براي هر ايراني است. با روندي كه شيلات در پيش گرفته – كه البته متاثر از واقعيت اقتصاد دريايي ايران با زيرساختهاي محدود و نامناسب است- ميتوان انتظار داشت كه تا 50 سال آينده به سطح استاندارد امروز دنيا برسيم. آلبته در آنموقع دنيا به چند كيلو رسيده را نميدانيم؛ اما ميدانيم كه عمر ما به اين عدد كفاف نميدهد. اين است كه بايد آرزوي هفتهاي دوبار ماهيخوري را با خود به گور ببريم.
قيمت ماهي
بيچاره ايستاده بود دم مغازه ماهيفروشي. چند تكه ماهي ته مشماي دستش بود. با چشماني كه مانند وزغ بيرون زده بود، مشما را ورانداز ميكرد و با دستش مانند ترازو بالا و پايين ميكرد و با خود غر ميزد: اين يك و نيم ميليون تومان؟!
كيسه ماهي دستش بود، با چشمانش ميديد و اما باور نميكرد كه چند تكه ماهي بشود 1.5 ميليون تومان! ماهيها را كه روي ترازو گذاشتند، خيلي بزرگ و سنگين نشان ميداد و معلوم ميكرد كه يك مهماني مفصل را راه مياندازند. با خودش ميگفت: به 1.5 ميليون ميارزد. اما همين كه ماهيها زير چاقوي جراحي ماهيفروش، گنده و دراز رفت و كوچك و دمبريده بيرون آمد، آه از نهادش برآمد كه الان چگونه پيش مهمانها آبروداري كنم؛ اين مقدار ماهي كه گربه سر ديوار هم نميرسد!
با اين گراني ماهي، توصيه فاضلانه شيلات كه روي بيلبورد بزرگي هم نوشته، چگونه قابل محاسبه است؟ باور كنيد كه محاسبه اين معادله از حل عدد پي سخت تر است.
يك كارمند زماني مي تواند هفتهاي دو بار ماهي بخورد كه تمام هفته را كامل روزه بگيرد؛ آن هم بدون سحري و افطاري. غيرممكن است يك كارمند بتواند با خانوادهآش هفتهآي دو بار ماهي بخورد. البته بجز حقوق نجوميها. اينها خاويار را به جاي فلافل ميخورند.
با محاسبه حد نصاب درآمد كارمندان و نيز كارگران- كه اكثريت جامعه هستند- به خوبي ميتوان فهميد كه امكان هفتهآي دوبار ماهيخوردن غيرممكن است؛ سوال پيش ميآيد كه «چرا شيلات توصيه ميكند كه هفتهاي دو بار ماهي بخوريد؟» اين توصيه براي ما شده است معما و تيم فكري ما قادر به حل اين معادله چند مجهولي نيست. آيا كسي مي تواند اين معادله را حل كند؟ كسي ميتواند بگويد كه چرا شيلات چنين شعار و توصيهاي دارد؟
خوردن ماهي مفيد است!
از امالشيلات پرسيديم كه اين شعار دور از واقعيت براي چيست كه نفس عميقي كشيد و شروع كرد به حرف زدن كه «خوردن ماهي مفيد است.» همين جمله را كه شنيديم، ديگر به حرفهايش گوش نداديم. دهانش مانند ماهي كه هي آب ميخورد، باز و بسته ميشد و هي حرف ميزد؛ اما ما در نگاه معناداري به همديگر با زبان بي زباني ميگفتيم: كور باد آن كه بگويد خوردن ماهي مفيد نيست!
اما شعار زماني مطرح مي شود كه امكاني براي انجامش وجود داشته باشد. آيا اين شعار و اين توصيه فاضلانه با واقعيت بازار ماهي ايران همخواني دارد؟ باز اين سوال سر جايش ماند: چرا ميگوييد هفتهاي دو بار ماهي بخوريد؟
اگر توانستيد ماهي بخوريد
ما كه از استدلالهاي شيلاتي، سر در نياورديم. مانند ماهي يخزده، فقط چشمهايمان باز بود و گوشمان چسبيده به استخوانهاي چكشي و سنداني.
ما در روزنامه دریایی اقتصادسرآمد با خود فكر كرديم كه اگر ما بوديم، چطور شعار ميداديم كه با انصاف و واقعيت همراه باشد. اين بود كه شور شيلاتي كرديم و گفتيم به دليل اين كه از يك سو خوردن ماهي مفيد است و از ديگر سو گران اندر گران است، توصيه منطقي به مردم اين است كه به آنها بگوييم: اگر توانستيد ماهي بخوريد.
با توجه به اين كه شيلات كار فرهنگي نميكند، بلد نيست يا به او ربطي ندارد؛ ما در روزنامه دریایی اقتصادسرآمد آمديم تا اين خلاء را پر كنيم. اين بود كه نوشتيم و توصيه كرديم كه:
مردم عزيز! اگر توانستيد ماهي بخوريد. ماهي خوب است. بعد از اين كه توانستيد ماهي بخوريد، لطفا قبل از خوردن، يك سلفي بگيرد و به عنوان يك تجربه موفق و افتخار بزرگ، براي ما بفرستيد. زيرش ننويسيد من و ماهي يهوي. بنويسيد: من و ماهي با این همه ...... و نيز، خوردن ماهي را به بهانه تيغهايش، طول بدهيد و يكباره مانند چلوگوشت، سر و تهاش را به هم نياوريد. در اين صورت، ما ميتوانيم آمار بسازيم و بگوييم كه سرانه ماهي خوري ايرانيان از فلان دقيقه به فلان دقيقه رسيده است و ما نسبت به زمان رژيم گذشته فلان دقيقه رشد كردهايم.
و در آخر، خاطره خود از ماهي خوري را براي تحریریه اقتصادسرآمد بفرستيد. خدا خيرتان بدهد.