ايزوايكو، شمع اميد
امید متین- خبرها حاكي است يك افراماكس ديگر براي تعميرات اساسي به سمت ايزوايكو رو كرده است. اين خبر خوبي است و در حد خودش، حال رسانههايي كه به دنبال خبرهاي اميدبخش با چراغ ميگردند، خوش ميكند. «نفتکش غول پیکرخارجی که جهت انجام تعمیرات اساسی وارد درای داک ایزوایکوشده است».وقتي وضعيت ناوگان كشتيراني را بررسي ميكنيم و متوجه انبوهي نقص و مشكل ميشويم. وقتي با انبوهي كشتيهاي فرسوده كه چند برابر استاندارد جهاني سوخت مصرف ميكنند، مواجه ميشويم، خوب معلوم است كه حالمان چه ميشود. در اين گير و دار به دنبال يك خبر خوب ميگرديم. مانند تشنهاي در بيابان مانده، آرزوي جرعهاي آب داريم.
وقتي بنادر كشور را رصد ميكنيم و ميبينيم كه بندر تبديل شده است به انبار. هزاران كانتینر خالي يا خروارها مواد خوراكي و دارويي، انبوهي ماشينهاي خاك گرفته ميبينيم كه بلا تكليف زير آفتاب و باران از بين رفته و بندر بوي گند گرفته است، حالمان معلوم است چه ميشود و باز در اين واويلا، به دنبال يك خبر خوش ميگرديم. در اين اوضاع، يك خبر مسرت بخش، مانند خوردن يك نوشابه سرد در دل گرماي نااميدي، عجيب به آدم ميچسبد و جگر روح و روان ما را جلا ميدهد. اين خبرها، كوچك و بزرگ ندارند؛ بلكه حس و حال دارند.
حمله فلسطين به اسراييل
سالهاي سال به ريش ما خنديدند. وقتي گفتيم اسراييل پوشالي است، زردهخندهاي تحويل ما دادند. وقتي گفتيم اسراييل خانه عنكبوت است، نيشخند زدند. وقتي گفتيم اسراييل رفتني است، قهقه سر دادند. وقتي نوشتيم عرب-مد به حيفا ختم مي شود؛ اما اين بدون امنيت ممكن نيست؛ با نگاه عاقل اندر سفيه به ما نگريستند و خيال كردند همه چيز با «پول و تفنگ» حل ميشود. حاشيه خليج گفت من كه پول دارم، اسراييل هم گفت من تفنگ دارم و توافق كردند كه عاديسازي كنند و عرب-مد راه بيندازند. حالا، هماكنون، همين چند روزه، آيا ثابت شد كه حق باكيست؟ آيا پول و تفنگ، امنيت و توسعه مي آورد.
خبر خوشي بود اين حمله فلسطين به اسراييل؛ زيرا نه دشمن، بلكه ما هم خيالش را هم نميكرديم. اگر خود ما فكر ميكرديم با اين وسعت، فلسطين بتواند به اسراييل حمله كند، خيال ميكرديم دچار توهم شدهايم. خود ما هم باور نميكرديم! اما اين خبر، اين واقعه، اين اتفاق بزرگ، نشان داد كه خبرهايي در راه است و خبرهاي خوب چقدر خوب هستند و چقدر حال آدم را خوب ميكنند. اين خبر، هزاران پيام با خود همراه داشت كه يكي از اين پيامها اين است: فلسطينيها ميتوانند.
تعمير افراماكس در ايزايكو
هيچ تعجب نكنيد اگر خبر حماسه فلسطينيها را با تعمير يك افراماكس در ايزوايكو همراه ميكنيم. باور كنيد در ذات اين خبرها هيچ تفاوتي وجود ندارد. «هر دو اميدبخش هستند» . هر دو حال آدم را خوب ميكند. هر دو يك پيام مشترك بر مبناي «خواستن توانستن» دارند.
وقتي ايزوايكو تعمير افراماكس را پذيرفته و اقدام كرده است؛ اين خبر پيامهايي به همراه دارد: يكي از اين پيامها اين است كه ما واقعا مي توانيم. وقتي ميتوانيم افراماكس را تعمير اساسي كنيم، يعني تجهيزات از يك سو و فن و تخصص از سوي ديگر داريم. بساطمان كامل است؛ پس ميتوانيم توسعه بدهيم. ميتوانيم سرمايهگذاري بزرگ بكنيم و به جاي اين كه ايزوايكو را مانند ورزشگاه آزادي به فراموشي بسپريم و از بهسازي و توسعه آن غافل شويم، آن را بهبود مستمر ببخشيم. سرمايههاي كلان روي آن سرمايهگذاري كنيم. اگر خودمان را باور نداشتيم و قادر به ساخت و تعمير نبوديم، در تصميم تزلزل داشتيم؛ اما اكنون بايد مصمم بود و روي ساخت و تعمير كشتي حسابي حساب باز كنيم.
ازايزوايكو تا صدرا و محلاتي
فقط ايزوايكو نيست. صدرا هم قادر است. محلاتي هم قادر است. به بخشهاي ديگر توجه نميكنيم و ميگوييم آنها محدود به سازههاي كوچك هستند؛ اما براي توسعه، يك چراغ كافي است؛ در حالي كه ما حداقل سه چراغ روشن و نوراني داريم. پس چرا نميتازيم؟ چرا سرمايهگذاري را طوري رقم نميزنيم كه چشم بعضيها در بياد؟ چرا موكول به زمان ميكنيم؟ چرا دست دست ميكنيم؟
همه كشورهاي صاحبنام امروز در كشتيسازي و تعميرات كشتي، روزگاري در موقعيت ما بودند. همه از روز ازل، حرفهاي تمام عيار نبودند. دستم بگرفت و پا به پا برد... بايد حركت كرد. پا به پا. تعلل معنا ندارد. ما هم حركت كنيم به پاي آنها ميرسيم. فقط بايد شهامت تصميم در دولت ما به وجود بيايد كه بتواند سرمايههاي كلان را به سمت دريا – منالجمله ساخت و تعمير كشتي- سوق دهد. اين خبر خوش، شايد كوچك باشد، اما مانند يك شمع در دل شب، به روح انسان اميد ميتاباند. تا باشد از اين خبرها. به اميد روزي كه قطب تعمير و ساخت كشتي باشيم.