printlogo


خدمت بزرگ حماس به ايران؛ « اقتصادسرآمد» تحلیل می کند
كريدور عرب-مد هوا شد!

گروه ترانزیت دریا - ایرج گلشنی - مديريت توسعه، بر واژه امنيت براي توسعه تاكيد ويژه دارد. اگر امنيت نباشد، توسعه غيرممكن و بي‌معناست. بررسي پديده‌هاي دور و نزديك جهاني، به خوبي اين اصل را اثبات مي‌كند كه بدون وجود امنيت پايدار، هر گونه سرمايه‌گذاري و رشد و توسعه محكوم به شكست خواهد بود. 

كريدور عرب-مد به اغما رفت
به تازگي، با اربابي امريكا و همكاري هند و كشورهاي حاشيه خليج فارس، طرحي تحت عنوان كريدور عرب-مد رونمايي شد و به سرعت بخشي از سرمايه لازم براي اجراي آن فراهم شد. عربستان كه با هيجان وليعهدش، تخيل اروپايي شدن و رهبري جهان عرب را در سر مي‌پروراند، بخشي از سرمايه عرب-مد را همان روز عقد قرارداد مهيا كرد. قطر و امارات نيز پيروي كردند. هند كه مثل هميشه در سياست‌هاي تجاري خود موزيانه عمل مي‌كند، تا بوي پول را شنيد، گوش راست كرد. در اين آب گل‌آلود، اسراييل از همه بيشتر خوشحال شد با تصور گرفتن ماهي‌هاي بزرگ و چاق و چله. گاو شيرده را كه ترامپ برده بود، اما گوساله‌ها براي اسراييل مانده بودند. 
ما نيز چشم ترسي پيدا كرديم. ايجاد كريدور عرب-مد كه حاشيه خليج فارس و هند را مستقيم به حيفا در سرزمين‌هاي اشغالي وصل مي‌كرد و اسراييل را از بن‌بست سياسي-تجاري خارج مي كرد، و نيز، كريدور شرقي ما را تحت تاثير منفي قرار مي داد و چابهار سبز را به پاييز زرد مي‌رساند، براي ما خبر خوبي نبود. اما اين عرب-مد اكنون ديگر يك تخيل است و قراردادش مانند هذيان يك آدم مريض. كشورهايي كه ديروز با هم قرارداد بستند و به سرعت، چك كشيدند و پول به حساب واريز كردند، اكنون مات و مبهوت به هم نگاه مي كنند و با گوشه چشم ياس‌آلود به چك‌هاي‌شان نگاه مي‌كنند. عرب-مد هر دو با هم به اغما رفتند. 

خدمت بزرگ حماس به ايران
آن چه كه به يك‌باره رخ داد و ورق را برگرداند، حمله حماسي و سلحشورانه و البته ناباورانه حماس به اسراييل بود كه بعد از 75 سال اتفاق افتاد. اتفاقي كه تا از صفحه تلويزيون نديديم، براي ما باوركردني نبود و آن را شعار تلقي مي‌كرديم. اما هر چند عجيب و ناباور، ولي اتفاق افتاد. حماس واقعا به اسراييل حمله كرد؛ آن هم چه حمله‌اي!؟ از نقطه نظر نظامي-امنيتي چنين هجومي با اين سطح و گستره، غيرممكن است. چيزي شبيه برخي عمليات‌ها ما عليه بعثي‌ها كه هنوز نظاميان جهان را شگفت‌زده كرده و موضوع اين عمليات‌ها مانند كربلاي 5 و والفجر 8 در دانشكده هاي نظامي دنيا تدريس مي شود. 
به روي، اتفاق افتاد. يك اتفاق بزرگ كه بايد آن را اتفاق بزرگ قرن ناميد. آن‌قدر ناباورانه كه امنيتي هاي اسراييل با آن هيمنه و كب كبه، نتوانستند از آن مطلع شوند و نتوانستند باور كنند كه حماس مي تواند در سطحي فراتر از انتظار، نقش آفريني كند. 
اين اقدام بزرگ و سلحشورانه، يك خدمت بزرگ به ايران هم بود؛ زيرا با وجود اين حمله و اين قدرت در مقاومت، ديگر هيچ كس و به هيچ وجه، نمي تواند روي امنيت اسراييل شرط ببندد. واقعا كه اسب بازنده است و سرمايه‌گذاري روي اين اسب، قمار بزرگ تاريخ است.
عرب-مد منفجر شد
ريل عرب-مد هنوز كاشته نشده، منفجر شد؛ زيرا چيزي كه نمي شود ديگر روي آن حساب باز كرد، همين عرب-مد است. اگر ايجاد هم شود، به حيفا نخواهد رسيد و هر لحظه در حال انفجار است. مسيرهاي خشكي اين كريدور اصلا امنيت ندارند و ديگر آن مسير روي امنيت نخواهد ديد. اين است كه عرب-مد نيامده رفت. قرارداد عرب-مد كاغذ بادبادك شد و به هوا رفت. مخصوصا پاي اين قرارداد كشوري مانند هند است كه سبك عجيبي در تجارت دارد. هر جا سياست يا جنگ باشد، فرار مي‌كند. مي‌گويد تجارت ربطي به جنگ و سياست ندارد. هميشه يادمان باشد كه هند مانند ماشيني است كه چندليتري بنزين دارد تا برسد به جايگاه بعدي و كمي بنزين بزند. اين ماشين هندي، به هيچ وجه نه حق ريسك دارد و توان خطر. اين است كه به شدت دست به عصا و آماده فرار از قرارداد است. چابهار يك نمونه روشن قراردادي كه امضاي هندي زير آن باشد. نباشد بهتر است! اين است كه هندي‌ها در حركات راكفوردي بسيار مهارت دارند. آن‌ها تا حماس را شنيدند و اسراييل را ديدند، راكفوردشان را اجرايي كردند نه قرارداد عرب-مد را.

توسعه بدون امنيت؟
به طور كلي و به زبان علم مديريت، مساله اين است كه توسعه بدون امنيت، غيرممكن است. امنيت ركن اساسي و پايه اصلي يك رشد و توسعه پايدار است. اگر امنيت باشد، برنامه‌ريزي و اجراي برنامه‌هاي توسعه ممكن مي‌شود و اگر امنيت نباشد، چيزي به اسم توسعه معنادار نخواهد بود. با فرض بي‌امنيتي، همه نقشه‌ها غلط از آب در مي آيند. نگاه كنيد به كارخانجات بزرگ ايران مانند ذوب آهن كه سر از دل كوير درآورده‌اند! چرا؟ آيا كارشناسان وقت نمي‌دانستند كه صنايع آب‌بر را نبايد به وسط كوير منتقل كرد؟ بدون شك مي‌دانستند؛ اما چرا چنين خفت بزرگي رخ داد؟
برخي مي‌گويند كه لابي‌گري اصفهاني‌ها باعث شده كه كارخانجات بزرگ آب بر به آن خطه منتقل شوند؛ اما بايد گفت كه در آن زمان، لابي‌گري معنايي نداشته و نمايندگان اصفهان در آن روزگار هم نفوذي براي لابي‌گري نداشتند. مساله اين است كه درآن زمان، نيروي دريايي محكمي نداشتيم، سواحل ما مانند امروز بيغوله بودند و ترس از حمله دشمن وجود داشت. قدرت دفاعي ما در دريا اندك بود و در صورت حمله دشمن، كارخانجات بزرگي كه كنار دريا ساخته شده بودند، اولين هدف آسان آن‌ها بود. به عبارت مختصر، ما در سواحل امن نداشتيم. به دليل نبود امنيت، مجبور شدند كه كارخانجات و پالايشگاه و... را كه آب بر هستند، به دل كوير برانند تا امروز شاهد فاجعه باشيم. فاجعه برنامه ريزي غلط. به دليل عدم امنيت. 
اين است كه دانش مديريت توسعه بر همراهي امنيت با توسعه تاكيد دارد. با يادي از شادروان قيصر مي‌نويسم: بدون امنيت نمي‌شود، كه نمي‌شود كه نمي شود. 
حافظ بيت معروفي دارد كه مي‌گويد: 
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي
و من بيت ايشان را چنين بازخواني مي‌كنم: در ره منزل توسعه كه خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است كه «امن» باشي

نتيجه:
مسير كريدور عرب-مد امن نيست. ديگر امن نيست. كلا تصور امنيت با وجود محور مقاومت براي صهيونيست اشغالگر ديگر امنيت قابل تعريف نيست. هزينه تامين امنيت در آن مسير طوري است كه هر فعاليتي را غير اقتصادي مي‌كند. شركت‌هاي بيمه ديگر جرات ندارند محموله‌اي را در آن مسير بيمه كنند. بيمه كردن يعني آتش زدن به مال. برای همین است که به دلیل جنگ روسیه – اوکراین، شركت‌هاي بيمه از بيمه کردن كشتي‌ها و كالاهايي كه در کریدور غلات تردد داشتند، دست كشيدند. بنابراین هيچ بيمه‌گري با وجود خطرهاي بزرگ، سرمايه‌گذاري نمي‌كند. اگر بگوييم كه بيمه مي‌كند اما با هزينه بالاتر، بايد گفت كه اين ديگر اقتصادي نمي‌شود و از حيز انتفاع خارج است. اين است كه بايد نتيجه گرفت كه عرب-مد يك واقعيت بود كه به تخيل پيوست. ديگر شدني نيست. بايد باور كنيم كه ديگر نمي‌شود؛ همان طور كه بايد باور كنيم كه حماس به اسراييل حمله كرده است! 
نتيجه روشن است: ايران بايد با قدرت و با سرعت به تجهيز و تكميل چابهار روي آورد؛ زيرا الان ديگر به همه ثابت شده كه چابهار بهترين و امن‌ترين مسير ممكن است.
و هندي ها هم كه الان گوش‌هايشان آويزان شده است بايد بيايند و مانند بچه خوب، سر جاي‌شان بنشينند و قراردادشان را تمام كنند. درست است كه سيستم اداري ايران مچل است و با دست‌اندازهاي متعدد بروكراتيك دست در گريبان است؛ اما اين هم حدي دارد. حوصله ما را سر ببرند، چاره ديگري به جاي هند چاره‌ساز خواهد شد.