printlogo


«اقتصادسرآمد» بررسی می کند
روياي ماهي خوري به سبك شيلات

گروه شیلات – امید متین - از زماني كه حسيني –رييس سازمان شيلات- با انبوهي كاغذ روبروي خبرنگاران نشست و انبوهي آمار با اشتياق قرائت كرد و رفت، تا كنون بيش از شش ماه مي‌گذرد و در فضاي شيلاتي كشور، كمترين تغييري و كمترين حركتي رو به جلو اتفاق نيفتاده است تا آمارخواني حسيني هم به سرانجام آمارخواني ديگر اعضاي اين دولت بينجامد.

افزايش نسبت به سال گذشته
يكي از قواعد آمارخواني دولتي‌ها - به خصوص در دولت فعلي - مقايسه كردن خود با سال گذشته و دولت گذشته است نه با وضع مطلوب. 
«ما نسبت به سال گذشته رشد زيادي داشته‌ايم» اما نمي‌گويند كه اين رشد زياد، نسبت به وضعيت مطلوب چقدر است و ما تا رسيدن از وضع موجود به وضع مطلوب چقدر فاصله داريم و اين گونه است كه آمارخواني خود را بي‌توجه به منطق، ادامه مي دهند.

ماهي گران است
با رغم آن همه آمار كه و رشدي كه صفرهايش را نمي‌توان شمرد؛ اما ماهي همچنان گران است. هيچ ارزان نشد، هيچ! بلكه نسبت به ابتداي سال 1402 گران‌تر هم شده است. اين نماد و نمونه واقعي بودن آمارهاست. چگونه ممكن است نسبت به سال گذشته، رشدي آن‌چنان داشته باشيم اما در عمل در بازار، نرخ رشد گراني ماهي را شاهد باشيم؟ چگونه؟

آمار چاره كار نيست
ملاك و معيار، سفره مردم است نه آمار سازمان‌ها. آن چه سفره مردم نشان مي‌دهد، عدم تغيير وضع نامطلوب است و بر عكس آمارها كه نشان مي‌دهند وضعيت به مراتب بهبود پيدا كرده است، هيچ خبر موثقي از سفره‌هاي مردم دريافت نمي شود. 
سفره‌ها به خوبي هر چه تمام تر نشان مي دهند كه بر عكس آمارهاي شيلات، ماهي ارزان نشده بلكه گران‌تر هم شده است. 
سفرها بر عكس امارها حكايت مي كنند كه هيچ ايراني نمي تواند هفته اي دوبار ماهي بخورد .
سفره‌هاي مردم «واقعيت‌سنج بازار» هستند و به خوبي و به روشني و بدون دروغ نشان مي‌دهند كه سرانه مصرف ماهي ايراني ها حداقل 11 كيلو گرم نسبت به استاندارد جهاني كم دارد. سفره‌ها مي گويند اين كمبود با توجه به گراني مضاعف ماهي، بيشتر هم مي‌شود؛ اما نمي‌دانيم رييس شيلات چرا روابت دبگري دارد و ابن روايت را از كجا مي‌اورد.

آمار تمام شد
از آن نشست خبري تا كنون هيچ نشست ديگري برگزار نشد كه رسانه‌ها بتوانند آمارهاي جديد را با آمارهاي گذشته مطابقت دهند و «راست‌آزمايي» كنند. شش ماه از سال گذشت و حتا بيشتر. چقدر از آن آمارها به واقعيت نزديك شده است؟ كسي نمي‌داند. و شايد قرار است كسي نداند و كسي هم پيگيري نكند. چگونه مي‌توان راستي آزمايي كرد؟ آيا جز سفره مردم – كه ما خود بخشي از آن هستيم - چاره ديگري هست؟ 

هزينه ماهي‌خوري
مطابقه هزينه ماهي‌خوري براي خانواده‌ها نسبت به درآمد اكثريت آن ها نشان مي‌دهد كه خوردن ماهي اصلا به صرفه نيست و به هيچ روي اقتصادي نمي‌تواند باشد. براي يك خانواده 4 نفره يك بار صرف ماهي در هفته، قريب يك و نيم ميليون تومان خرج بر مي‌دارد. اگر ماهي ارزان –مانند قزل آلا- در نظر بگيريم، با هزينه‌اي حدود هر كيلو 150 هزار تومان، و حداقل سه كيلو ماهي براي يك خانواده 4 نفره محاسبه كنيم، باز هم رقمي نزديك به نيم ميليون تومان مي‌رسد. يك ماهي يك كيلويي بعد از پاك كردن، به كمتر از نيم كيلو گرم گوشت مفيد مي‌رسد. و چهار نفر را به زور مخلفات مي‌تواند سير كند. اگر هفته‌آي دو بار در نظر بگيريم، يك ميليون و در ماه حداقل چهار ميليون تومان مي‌رسد. اين چهار ميليون بيش از 20 درصد هزينه يك خانواده متوسط كارمندي و كارگري است كه قرار است ظرف 8 روز مصرف شود و باقي مي‌ماند 22 روزبراي باقي روزهاي ماه. با اين محاسبه سرانگشتي، آيا انتظار شيلات ايران براي مصرف ماهي هفته اي دو بار، امكان پذير است؟
اين است كه هزينه ماهي‌خوري در ايران بسيار بالاست و ماهي تبديل شده است به يك غذاي لاكچري كه قشر معيني مي‌توانند مصرف كنند. ما در مورد ماهي‌هاي مرغوب و بدون سيخ و استخوان حرف نزديم كه قيمت آن‌ها چنان است كه نمي‌توان به آن‌ها اشاره كرد. برخي ماهي ها تا كيلويي 800 هزار تومان و برخي 500 هزار تومان كه بعد از پاك كردن و زدن دم و سر، به كيلويي يك ميليون تومان به راحتي تنه مي زنند. در باره اين نوع ماهي‌ها اصلا حرفي براي گفتن نداريم.
تنوير افكار عمومي
اگر با افكار عمومي دقيق تر و روشن‌تر سخن بگوييم، بيشتر حمايت خواهيم شد و اگر بخواهيم با آمار و ارقام ساختگي، آن‌ها را گول بزنيم، نتيجه عكس خواهيم گرفت. واقعيت اين است كه در ايران به رغم داشتن منابع غني براي پرورش و صيد ماهي، وضعيت اصلا مطلوب نيست و هزينه‌ها به طوري نيست كه اكثر خانواده‌هاي ايراني بتوانند ماهي را در سبد ثابت خانواده قرار دهند. اگر آمار مصرف ماهي در استان‌هاي هفت‌گانه ساحلي را از كل آمار كشور كسر كنيم، سهم بسيار ناچيزي براي ساير خانوارهاي ايراني باقي مي‌ماند به نحوي كه برخي خانواده‌ها در سال حتا يك بار هم ماهي نمي‌خورند. مصرف بالاي مرغ و گوشت قرمز در ايران نشان مي‌دهد كه گرايش به ماهي خوردن بسيار اندك و ناچيز است. علاوه بر گراني ماهي، نبود فرهنگ و گرايش به ماهي خوردن و نيز عدم مهارت در پخت و پز ماهي، دلايل ديگري است كه متاسفانه شيلات توجه خاصي به اين مسائل نشان نداده است. 
افكار عمومي با روش‌هاي فرهنگي و اطلاع رساني دقيق روشن مي‌شود و به سمت حمايت جهت‌گيري مي‌كند. اين اطلاعات را از آن‌ها دريغ مي‌كنند. فرهنگ‌سازي را از افكار عمومي دور نگه داشته‌اند و همت خود را صرف آمارهايي مي‌كنند كه فقط مصرف دولتي دارد و براي دولت، خوراك سخنراني تهيه مي‌كند اما براي مردم خوراك ماهي ندارد. 

فرهنگ سازي مهم است
با تمام اين ها اگر شيلات ايران براي فعاليت فرهنگي و ترويج مصرف غذاهاي دريايي يك برنامه مشخص داشت- كه ندارد- مي‌توانستيم اميدوار باشيم كه به روش‌هاي گوناگون وضعيت به سمت مطلوبيت حركت كند. با فرهنگ‌سازي مي توان كارهاي بزرگي كرد. سرمايه‌گذاري در بخش پرورش و صيد ماهي در حوزه خصوصي و اختصاصي ضروري است، اما كافي نيست. بخش تكميلي موفقيت فرهنگي است كه بايد ميان مردم به وجود آيد، به نحوي كه ماهي را در سبد ثابت خانوار قرار دهند و نيز خود به سمت پرورش ماهي در قفس‌هاي خانگي پيش بروند. داشتن يك حوض يا آكواريوم صنعتي در همه آپارتمان‌هاي شهري امكان پذير است و زماني محقق مي‌شود كه مردم به خوردن ماهي احساس نياز كنند و آن را خوراكي تشريفاتي و دفعي و تفنني ندانند. اين كار نياز به بسترسازي و كارفرهنگي مداوم و بلندمدت دارد كه شوربختانه برنامه و نگاهي در باره آن در سازمان شيلات كشورمان وجود خارجي ندارد.