نگاه واقعنگرانه «اقتصادسرآمد» به فاجعه رژیم اسرائيل:
خروش ضروري است اما كافي نيست
گروه تحلیل - ایرج گلشنی- آن چه در غزه گذشت و ميگذرد، دل هر انسان آزاده اي را به درد ميآورد. هر انسان آزاده اي در هر شرايطي به نوعي واكنش نشان ميدهد. از ورزشكاران تا سياسيها تا مذهبيها. همه دلي پرزخم از جنايتهاي وحشيانه صهيونيستها، سخني به ميان ميآورد. مردم در خيابانها شعار ميدهند و فريادخشم بر سر جنايتكار مي كشند؛ اما اين همه خروش كه ضروري است، براي متوقف كردن جنايت و آزادي فلسطينيهاي اسيري كه يك عده در زندان مسقف و باقي در زندان سر باز زنداني اند، كافي نيست.
روش اسراييلي ها
ما مي دانيم و به جهانيان ثابت شده است كه رژیم اسراييل تابع هيچ قانون رسمي يا اخلاقي نيست. اين است كه شعار نمي فهمد. درخواست قبول نميكند و گوشش بدهكار هيچ توصيه و تهديدي نيست. رژیم اسراييل يك مامور است نه يك دولت. نتانياهو يك مامور است و ماموريتي دارد كه بايد اجرا كند. اين است كه جز دستور بالاسري، نه چيزي مي فهمد و نه چيزي مي بيند. بايدن به سرعت و با خبر رسانهاي به تلآيو رفت و به صراحت و بدون پرده پوشي گفت كه حامي رژیم اسراييل است و اگر رژیم اسراييل نبود، براي تاسيس آن اقدام ميكردند. رژیم اسراييل، وزنه تعادل خاورميانه براي غربي هاست. اسراييل فرزند خلف امريكاست. فرزندي كه نشان از پدر دارد و جز دستور پدر، كار ديگري نميكند. اين است كه روش مشخصي در پي گرفته و همان را ادامه مي دهد: تثبيت و توسعه اسراييل به هر قيمتي.
در اين روش، جان و مال كودك و بزرگ برايش هيچ معنايي ندارد و محكوم كردن اسراييل به جنايت جنگي و توصيه به او براي دست برداشتن از آدمكشي و كودككشي، آب در هاون كوبيدن است. اين است كه شعار لازم است اما كافي نيست.
عمل در مسير غزه
همان طور كه بايدن به صراحت گفت حامي اسراييل است و در چشم دوربينها و ميكروفن هاي رسانهها وارد رژیم اسراييل شد و هيچ ابايي نداشت، حاميان غزه هم بايد بي محابا به غزه كمك كنند. بايد شعار را به عمل تبديل كنند. همان طور كه جوانان عراقي به سمت اردن راه افتادهاند، بايد در عمل به سمت غزه رفت. جنگ سرنوشت ساز آغاز شده است و يك طرف بايد بازنده كامل باشد تا اين جنگ به پايان برسد. اين نتيجه فقط با عمل به دست ميآيد. شعار و تحصن ديگر كارساز نيست. روزگاري بود كه به شعار و تحصن نياز داشتيم تا حقانيت مردم فلسطين و دژخيمي رژیم اسراييل را به اثبات برسانيم؛ اما اكنون همه افكار عمومي جهان مي دانند كه حق چيست و جنايتكار كدام است. اين است كه بايد از تعارف كاست و به طبق افزود. وقت عمل فرا رسيده است.
پايان جنگ چگونه؟
اين جنگ، پاياني جز شكست كامل يك طرف ندارد. الان به همه نمايان شده است كه صلح معنا ندارد. قطعنامه بيارزش است. تعريف خط و مرز جديد بيمعناست. رژیم اسراييل هم ميداند كوچ اجباري بي فايده است. كوچاندن از غزه به جاي ديگر، مكان مساله را عوض ميكند ولي اصل مساله را حل نميكند. رفتن از كرانه باختري با اردن، چيزي را عوض نمي كند. اسراييل هم مي داند كه بايد كار را يكسره كند. يا اين طرف يا آن طرف.
فلسطينيها و همه مي دانند كه در چارچوب يك توافق جديد، هيچ چيزي عوض نميشود. زندان از جايي به جايي منتقل كردن، به معناي آزادي زندان نيست. زندان همان است و زندانبان همان. اين است كه فلسطينيها هم به هيچ وجه به پايان جنگ با روشهاي مرسوم و قراردادي فايدهاي ندارد و به خوبي مي دانند كه بايد كار را يكسره كنند؛ يا اين طرف يا آن طرف.
يك راه باقي است
فقط يك راه باقي است. جنگ تا آخرين نفر. جنگ همه جانبه. جنگي كه از گسترش شعلههاي آتش آن نبايد ترسيد. اين جنگ فراگير بالاخره بايد سر برسد كه گويا رسيده است. به تعويق انداختن آن به زمان ديگر، فقط فرصت دادن به دشمن است. دشمن در نوبت بعدي ديگر غافلگير نميشود. ديگر فرصت تجهيز دوباره نميدهد. اكنون گرفتار شده است و براي رهايي از گرفتاري، بمبها را سر مردم ميريزد. در جبههها كم آورده است. دنبال فرصت تنفس است. اين فرصت را نبايد داد.
مرگ به از اسارت
زندگي در اسارت، معنا ندارد. مرگ بهتر است تا زندگي در قفس. اين است كه بايد به فكر آزادي بود. آزادي مطلق نه تعارفي و قراردادي. هيچ تفاهم و قراردادي ديگر بين رژیم اسراييل و فلسطين هيچ معنايي ندارد. خوشباورترين افراد هم نمي توانند قبول كنند كه رژیم اسراييل در قواره يك تفاهمنامه پا پس مي كشد و ديگر حركتي نخواهد كرد. اسراييل با وضعيتي كه حماس برايش به وجود آورده است، ميداند كه هيچ راهي جز نسلكشي ندارد. از هيچ قاعده و قانوني هم تبعيت نميكند كه اگر ميكرد نامش اسراييل نبود.
براي فلسطينيها هم هيچ چارهاي جز مبارزه تا آخرين نفر باقي نمانده است. اصلا بمانند كه چه؟ زندگي نباتي به چه ميارزد؟ آزادي بها ميخواهد. آزادي رااينجا بايد با خون خريد. با صلح و سازش و عاديسازي كسي با اسراييل به سرانجام نرسيده و نخواهد رسيد. بايد سلاح به دست گرفت و شعار را كنار گذاشت. به نظر نگارنده، هيچ فلسطيني نبايد بدون سلاح باشد. همه بايد مبارز و وارد مبارزه شوند. به دشمني كه هم مسجد ميزند هم بيمارستان و هم كليسا، هيچ اعتمادي نبايد كرد. هيچ فرصت دوباره نبايد داد. اين كه تفنگ داشته باشي يا نداشته باشي، كشته ميشوي، پس بهتر است مسلح شوي و حداقل يك دشمن را از پاي در آوري. مرگ به از اسارت است.
حمله به داعش اسراييلي
وقتي پديده شوم داعشي آمد، همه كنار هم قرار گرفتند و مستقيم با داعش جنگيدند. اكنون اسراييل همان داعش است. همه مسلمانها بايد در يك صف قرار گيرند و مستقيم بارژیم اسراييل بجنگند. جنگ ديپلماسي و تبليغي ديگر اثري ندارد. نيازي هم نيست. ديگر چه كسي قرار است روشن و آگاه شود؟ كسي در كره زمين باقي مانده است؟
رژیم اسراييل تا در فشار كامل نيفتد، نه عقب مي نشيند و نه به قواعد اخلاقي و انساني توجه ميكند. اين فشار را بايد وارد كرد تا بتوان سرنوشت ملت فلسطين را تغيير داد.
دولتها عملگرا شوند
دولتهاي اسلامي بايد از بايدن سرمشق بگيرند. عصاي ديپلماسي سست و ترسان است. بايدن به روشني و صراحت رفت و گفت كه حمايت ميكند و تجهيزات هم فرستاد تا حرف و عملش توامان شود. اما دولت مصر حتا گذرگاه رفح را به طور رسمي بازگشايي نكرده است. ترس و زبوني از چهره بيشتر دولتهاي موسوم به اسلامي مي بارد. خشم درميان ملتها اوج گرفته و دولتها به هشدار و توصيه بسنده كرده اند. اين به نفع اسراييل است. اسراييلي كه ماموريت دارد بعد از فلسطين، كلك ديگر كشورها را بكند. اسراييل، امريكاي دوم است. زمينخواري و رشد سرطاني كار اوست. نميتوان به رژیم اسراييل هيچ اميد و اعتمادي داشت. اين است كه دولتها بايد عملگرا شوند. بايد نيرو اعزام كنند. تجهيزات بفرستند و از جنگ نترسند. ترس از جنگ، جنگ را به تعويق مي اندازد، اما از ميان بر نميدارد. لبنان، اردن و مصر ممكن است د رامان باشند؟ يعد از آنها نوبت كدام كشور است؟ اين مار ميخزد و ميگزد و برايش فلسطيني با اردني يا... فرق نميكند. علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. مسير كشورهاي اسلامي با رژیم اسراييل مسير جنگ است و هيچ صلح و سازشي در اين ميانه معنا ندارد. اين حقيقتي است كه بايد به واقعيت تبديل شود. شايد بهتر است همين امروز مسير حقيقت تا واقعيت را پيش بگيريم كه فردا شايد خيلي دير باشد.