printlogo


نگاه «اقتصادسرآمد»  به آمايش نوين سرزميني؛
ایده  بازنمايي  نقشه ايران دریایی  در آمايش  نوين سرزميني

براي دريايي كردن ايران چکار باید کرد؟
​​​​​​​گروه راهبردی - ایرج گلشنی -  بحث آمايش نوين سرزميني، بسيار جذاب و دل انگيز و البته سخت و حتا غيرممكن است؛ زيرا از يك سو با چالش ذهن بسته و سنتي مسئولان روبروييم و از سوي ديگر، حس خطه‌گرايي در استان‌ها. دو مانع بزرگ براي نگاه نو به آمايش سرزميني. در ادامه بحث‌هايي كه در روزنامه اقتصاد سرآمد منتشر شد، بر آنيم تا نگاه ديگري به آمايش نوين سرزميني به عنوان يك ايده براي پژوهش و بررسي ارائه كنيم.

مفهوم آمايش سرزميني
به گزارش اقتصادسرآمد، خط كشي در جغرافياي يك سرزمين، به زبان ساده همان آمايش سرزميني است. دلايل متعددي براي يك خط‌كشي و ميله‌گذاري سرزمين‌ها وجود دارد كه برخي از آن‌ها تاريخي، برخي قومي، برخي اتفاقي و برخي سياسي است. نژاد، رنگ، قدرت نظامي و... بسيار عوامل ديگر در يك آمايش سهيم بوده و هستند و گاهي اين عوامل چنان قوي هستند كه تغيير در آن‌ها غيرممكن و گاهي با تنش‌هاي سياسي-اجتماعي افراطي همراه است. 
براي مثال، ايل بختياري يك ايل ريشه‌دار و اصيل است و نقش مهم و برجسته اي در تاريخ كشور ما دارد و به دليل پيوستگي قومي و نيز توان نظامي، از قدرت هم برخوردار هستند. تصور كنيد بخواهيم سرزمين متعلق به بختياري‌ها را دو يا چند تكه كنيم، چه اتفاقي مي‌افتد؟ حساسيت‌ها چنان است كه مي تواند منجر به مناقشه‌هاي بزرگ شود. حتا اگر تقسيم سرزميني براي بهبود شرايط باشد، باز هم مناقشه ممكن است. براي نمونه نگاه كنيد به درگيري ذهني و فرهنگي دو شهر بروجرد و خرم‌آباد. هر دو در يك استان اما با اين مناقشه كه هر كدام سهم مركزيت را براي خود قائل هستند. 

فرهنگ‌سازي تغيير
به طور كلي تغيير از مباحثي است كه منجر به مقاومت مي‌شود. اين بحث در دانش مديريت به طور جدي پيگيري مي‌شود و آن را ماهيتا همزاد با مقاومت مي‌دانند زيرا، كساني هستند كه به يك منش معمول و مرسوم عادت كرده‌اند و تغيير عادت و رفتار در آن‌ها بسيار سخت است. اگر بخواهيم كار يك كارمند را از يك ميز به ميز ديگر تغيير دهيم، مقاومت رخ مي‌دهد تا برسد به كارهاي بزرگ و تغييرات بزرگ كه بعد قومي و ملي مي‌گيرد. اين است كه زمينه‌سازي براي تغيير و تقويت فرهنگ پذيرش تغيير در چنين اقداماتي بسيار مهم است.

دو بعد آمايش سرزميني
با توجه به آن چه كه هست و اين روزها مورد بحث قرار گرفته است، دو بعد در امايش نوين سرزميني قابل تشخيص است: 
اول: نگاه محدود و بخشي 
و دوم: نگاه نامحدود و ملي
در بخش اول كه به نظر مي‌رسد مورد نظر طراحان آمايش نوين سرزميني است، نگاه محدود و بخشي است كه محدود به هفت استان ساحلي كشور است و قرار بر تغييراتي محدود و بخشي در آن مناطق است. اين نگاه، نگاه مطلوب و قابل دفاعي است و مي‌توان بر اساس آن، تعداد استان‌هاي ساحلي را افزايش داد و رنگ و بوي دريايي كشور را تقويت كرد. 
اما در نگاه دوم، كار بسيار بزرگ‌تري مي توان انجام داد و آن نه فقط تغيير در جغرافياي استان‌هاي ساحلي، بلكه در سطح وسيع‌تر و تغيير در جغرافياي اكثر كشور است. 
براي تحقق اين منظور و دريايي كردن كشور ايران، مي‌توان بخش بزرگ‌تري از كشور را دريايي كرد و ارتباط استان‌هاي بيشتري با دريا ايجاد كرد. اگر خطوط جغرافيايي مرزهاي استان ها را از طولي به عرضي تغيير داد، به راحتي مي‌توان بخش بزرگي از استان‌هاي كشور را درياي كرد و ارتباط مستقيم آن‌ها را با دريا ايجاد كرد. 
براي مثال، استان هرمزگان به صورت طولي در طول سواحل ايران كشيده شده است. هم از نظر وسعت بسيار بزرگ است و هم تعريف جغرافيايي آن طوري است كه سطح وسيعي از كرانه‌هاي ساحلي را به خود اختصاص داده است. حال چه اتفاقي مي‌افتد كه اگر اين استان را در نقشه جغرافيايي برعكس كرد و از طول به عرض دراورد؟ چه اتفاقي مي‌افتد كه اين استان‌ را با حد معين و قابل قبولي به دريا متصل نگاه داشت و مابقي سواحل آن را به اسم استان‌هاي ديگر زد؟
چه اتفاقي مي‌افتد كه همان طور كه گفته شده، چند كيلومتر از اين استان به استان فارس تعلق بگيرد و استان فارس مستقيم به دريا راه پيدا كند؟ چه اتفاقي مي‌افتد كه يك استان هرمزگان به چند استان تقسيم شود تا هم از نظر بودجه و عمران بهبود يابد و هم ايران با افزايش استان‌هاي دريايي، باور كند كه دريايي است و به دريا راه دارد؟
استان سيستان و بلوچستان را مي‌توان به چند استان تقسيم كرد. وسعت سرزميني اين اجازه را مي‌دهد. استان سيستان هم اكنون از خيلي كشورهاي اروپايي وسعت بيشتري دارد. هميچنين است استان كرمان كه مي تواند با دريافت بخشي از جغرافياي ساحلي، به دو استان تقسيم و هر دو به دريا راه داشته باشند. 
براي تحقق اين حال و هواي دريايي و استفاده از مزيت‌هاي آن، كافي است مسئولان عالي آمايش نوين سرزميني را واقعا نوين ببينند و بخواهند تا مهندسان قدرتمند ايراني، نقشه ايران را بازنمايي كنند. 

و باز هم فرهنگ سازي
اگر آمايش نوين سرزميني در سطح گسترده بخواهد انجام شود و استان‌هاي كشور مانند مهره‌هاي شطرنج به نحوي چيده شوند كه موفقيت غايي را ايجاد كنند؛ لازم است تا فرهنگ‌سازي در سطح ملي آغاز شود و نه تنها همه ذهن‌ها و فكرها آماده شود، بلكه مشتاق تغيير شوند. انگيزه و هيجان ملي مي‌تواند به اين كار كمك كند و سطح مقاومت‌ها را كاهش و از بروز هر گونه تنش ممانعت نمايد. 
اين است كه در خاتمه اين گفتار، لازم است به اختصار به دو نكته تاكيد كنيم: 
اول: آمايش نوين سرزميني به عنوان يك ابرپروژه ملي در سطح كل ايران مد نظر قرار گيرد و يك بازنمايي دقيق و هدف‌مند صورت گيرد.
دوم:‌ اين كار مي تواند سال‌ها به طول بينجامد كه اين فرصتي است مغتنم براي فرهنگ‌سازي و آمادگي اذهان ملي براي يك تغيير بزرگ و باشكوه.