بررسی «روزنامه دریایی سرآمد» از روابط قدرت در منازعه ظرفیت های دریایی
رقابت ژئواستراتژی دریایی در اوراسیا
استراتژی بلوک شرق و غرب نسبت به اوراسیا چیست؟
گروه راهبردی - سیدعمران طباطبایی - دریا، تعادل آب و هوای زمین را برقرار میکند و حدوداً 70 درصد سطح زمین را پوشانده است. دریا منابع غذایی قابل توجهی برای بشر فراهم میکند چون غنی از مواد معدنی سرشار از زندگی است. دریا مسیر موفق و ضروری برای تجارت، مسافرت، استخراج مواد معدنی، گردشگری و تولید برق است.
جریانهای سطحی آب دریا در اثر وزش باد و جزر و مد پدیدار میشود و تغییر در سطح آب دریا جاذبه ماه و خورشید است. جریانهای اعماق دریا از اختلاف در دما و میزان نمک حاصل میشوند.
وجود نمک در آب دریا باعث شوری آن گردیده که به دلیل دستکاری بشر، میزان آب شیرین به نسبت آب ناسالم کمتر شده است. به دلیل کمبود آب شیرین، تصفیه آب دریا با تکنولوژی های روز و با هزینه زیاد صورت گرفته و تبدیل به آب شیرین میشود تا بتواند آب سالم و مناسب کشورها را تامین نماید. همینطور، امروزه برای کشورگشایی و فتح مناطق مهم و استراتژیک، دریا برای جنگ ضرورت پیدا کرده است. نقش دریا از دیرباز مورد توجه ابر قدرتها بوده است.
وقتی به نقشه جهان با در نظر گرفتن نحوه گسترش خشکیها و احاطه آنها توسط دریاها نگاه میاندازیم در مییابیم که ایالات متحده با دو کشور چین و روسیه به عنوان قدرتهای متکی به خشکی دارای مشکل استراتژیکی است. هر کشوری دسترسی بیشتر و فعال تری به دریا داشته باشد، پیشتاز آینده موفقیت آمیزی خواهد بود.
منطقه مرکزی اوراسیا، شامل حوزه رودخانه هایی است که به اقیانوس منجمد شمالی ریخته و رودخانه ولگا که زمین های اطراف مسکو و اورال را مشروب می کند در نهایت به دریای خزر میریزد و همگی در ورای نفوذ قدرت دریایی هستند. نگرانی اصلی سیاست دفاعی غرب از این است که گستره خشکی اوراسیا تحت کنترل یک قدرت قرار بگیرد و به اعمال استیلای جهانی دست بزند .
اندیشمندان بین ساختار و روابط قدرت در منازعه قدرتهای خشکی و دریایی، ارتباط قائل بوده و معتقد هستند که کنترل و تسلط بر دریای سیاه و بالتیک از سوی هر قدرتی بهویژه قدرت خشکی میتواند به تسلط بر جهان منتهی شود. طبق بررسی آنها هر کشور یا گروهی بر اروپای شرقی مسلط باشد بر دریای سیاه و بالتیک، حکمرانی خواهد کرد. هر کشوری بر این دو دریا مسلط باشد، بر جزیره جهانی حکمرانی خواهد کرد و هر کشوری بر جزیره جهانی مسلط باشد، بر جهان حکمرانی خواهد کرد .
بر اساس همین مفهوم پس از جنگ جهانی دوم، قلمرو خشکی منطقه، تحت نفوذ جهان کمونیسم بود و قلمرو دریایی منطقه، تحت نفوذ جهان سرمایه داری بود و به صورت ویژه پس از ایجاد پیمان مارشال توسط آمریکا و پذیرش حفاظت راه های دریایی توسط نیروی دریایی آن کشور، برای تجارت دریایی لحاظ می شد.
با در نظر گرفتن این شکاف ایدئولوژیک، همچنان از نظر ژئوپلتیک نیز، قلمرو استراتژی خشکی متکی بر هارتلند اوراسیا و منطقه قلمرو دریایی نیز به منظور تامین امنیت تجاری دریایی جهان غرب بود. در این میان منطقه اوراسیا میدان مناقشه قطب های قدرت در قرن بیست و یکم است و همانطور که برژینسکی ژئواستراتژیست مشهور آمریکایی عنوان داشته در آینده کسی که بتواند اوراسیا را کنترل کند جهان را کنترل خواهد کرد.در چارچوب همین پارادایم رقابت های خشکی و دریا در جهان، امروزه نیز دو گسل بزرگ ژئواستراتژیک در مقیاس کروی و در غرب و شرق اوراسیا شکل گرفته است که به نظر می رسد سرچشمه سیاست های کنونی در جهان می باشند. در واقع سطح تقابل ژئواستراتژیک جهانی در طرفین خشکی اوراسیا قرار دارد. این تقابل ها از یک سو در شرق و بر سطح گسل خشکی اوراسیا با اقیانوس آرام، و از سوی دیگر در غرب و بر سطح گسل قاره های اوراسیا با اروپا و آفریقا قرار دارد.امروزه دولت های آمریکا و اروپا به عنوان متحدین استراتژی دریایی و به عنوان بازیگران استراتژیک پهنه های آبی اقیانوس های آرام و اطلس و پسکرانه های آن ها، دولتهای روسیه و چین و متحدین ژئواستراتژی خشکی را به عنوان بازیگران استراتژیک پهنه خشکی اوراسیا، به محاصره در آورده و به چالشها و فضاهای ملتهب سوق میدهند. روسیه و چین نیز برای خروج از این چالش و شکستن محاصره و نایل آمدن به انبساط فضایی قلمرو خود، با تمام قوا به مقابله با آنها برخاسته اند.
نمونهای از این تقابلهای ژئواستراتژیکی دریایی، تنشهای آمریکا و چین در آب های مجاور چین میباشد. به نظر می رسد چین مشکل انرژی خود را با دسترسی به منابع انرژی روسیه و کشورهای آسیای مرکزی حل خواهد کرد، اما امریکا نیز مراقب رفتارهای دو کشور چین و روسیه است و هرگز اجازه نخواهد داد که اتحاد مسکو و پکن عمق استراتژیک پیدا کند، یعنی به اصطلاح این نزدیک شدن نباید به پیمان های نظامی ختم گردد. اگر روزی چین و روسیه اتحاد نظامی تشکیل دهند این مسئله شدیدا بر ضد ایالات متحده خواهد بود.
بر همین اساس امریکا با حرکت ناتو به شرق سعی دارد بین چین و روسیه خلا استراتژیکی ایجاد نماید. از طرف دیگر همکاری و نزدیکی ایالات متحده و ژاپن نیز از مواردی هست که برای چین و روسیه چندان خوشایند نیست. کشور ژاپن گرچه به دلیل شرایط ژئواستراتژیکی دارای مشکلات عدیده ای است به این معنی که از تعداد زیادی جزیره تشکیل یافته است اما همکاری این کشور با امریکا همواره برای چین و روسیه زمینه ساز احساس خطر بوده است.با این تفاسیر پیامدهای مشکلات و فرورفتگی های قلمروهای ژئواستراتژیکی قدرت های جهانی میتواند زمینه ساز جنگ سرد دیگر در جهان باشد و در شرایطی ژئواستراتژیکی رقم خواهد خورد که در آن 5 بازیگر استراتژیک و قدرتمند در مقیاس جهانی وجود دارد که همگی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند و در قالب دو قلمرو ژئواستراتژیک در حال رقابت هستند. قلمرو دریایی شامل آمریکا، انگلیس و تا حدودی فرانسه به نمایندگی اروپا و قلمرو خشکی شامل روسیه و چین می باشد.
محل کشمکش و رقابت قلمروهای ژئواستراتژیک در مرزهایی واقع شده است که این قدرت ها همواره سعی دارند تا نفوذ و تسلط خود را بر این نواحی توسعه دهند. این امر سبب شکلگیری مناطق ژئواستراتژیک میگردد که گاه فعال و گاه غیرفعال هستند. در واقع این مناطق مستعد وقوع لرزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی هستند که تحت تاثیر فعالیت های قدرتهای ژئواستراتژیک می باشد. با در نظر گرفتن تعدد طرفین قدرت، جایگاه ویژه در تولید و انتقال انرژی، ظهور قدرت های منطقه ای اثرگذار و در نهایت آمیختگی مولفه های ژئوپلتیکی با عوامل فرهنگی و تمدنی، منطقه اوراسیا به مراتب آشوب زده و دارای پیچیدگیهای امنیتی بیشتری نسبت به مناطق دیگر میباشد.
معلوم نیست چه موضوعی را قدرتهای مطرح جهان دنبال میکنند ولی هر چی هست به ضرر بقیه کشورها بوده و منافع دیگر کشورها از این حیث نه دیده میشود و نه مهم است و فقط بحرانها بیشتر و بیشتر میگردد.