«اقتصادسرآمد» منتشر کرد؛
لبخند بازار به جيبهاي خالي «سرمايه گذاري يك روياست»
گروه اقتصاد - یونس اسماعیلی نژاد - عطش سرمايهگذاري از آن جا ميآيد كه كسي خيال ميكند با سرمايهگذاري ميشود بدون كار كردن و در خيال آسوده، پا روي پا بيندازد و پول پارو كند. سرمايهگذاري يك هوس دوست داشتني است كه در انسان براي دستيابي به درآمد بالا و ثروت سرشار، ايجاد انگيزه و عطش ميكند؛ اما معلوم است كه اين عطش تمامناشدني، براي عده زيادي جز تشنگي به همراه نميآورد.
به گزارش اقتصادسرآمد، اين عطش دو سويه حمله مي آورد: از يك سو راحتي و آسودگي و كار نكردن را تداعي ميكند و از سوي ديگر درآمد هنگفت. و كيست كه دچار اين عطش بي رحم نشود؟
براي آنان كه اهلش نيستند و بيرون از گود نشستهاند، سرمايهگذاري كاري است بيدردسر. بدون مشكل و بدون شكست! عينك آنها
فقط گل و بلبل ميبيند و تصورشان از سرمايهگذاري، فقط موفقيت پشت موفقيت و پول روي پول گذاشتن است. اين تصور از آن جا ناشي ميشود كه تجربه عملي در بازار سرمايه ندارد و ميزان ريسك و خطر و فشار و استرس آن را نميداند و به همين خاطر خيال مي كند كه دنياي سرمايه گذاري عجب دنياي طلايي و بي زحمتي است.
از پشت عينك يك سرمايهگذار خيالي، دنيا پر از گل است و فقط بايد زحمت چيدن آنها را بكشي. شنيده اند كه در خيابانها تهران پول ريخته است و فقط بايد بروي جمعشان كني. خوانده اند كه سنگ فرش خيابان از طلاست و خيال ميكنند واقعا همينطور است و از اين روست كه تصور غريبي از سرمايه گذاري در نگاهشان پديدار مي شود.
موضوع سرمايهگذاري، يك موضوع فردي نيست و اغلب خانوادهها را درگير ميكند. شوق پولدار شدن هست؛ اما نه تجربه وجود دارد و نه سرمايه.
قشر بزرگي در روياي سرمايهگذاري به سر ميبرند و همواره در خانوادهها و حتا مهمانيها و جمع دوستان، بحث و فحص سرمايهگذاري وجود دارد و به جاي تعريف خاطرات واقعي به توصيف حال و هواي واهي ميپردازند. عجيب است كه هر چه وضعيت خانواده از نظر اقتصادي خرابتر است، روياي سرمايهداري و سرمايهگذاري بيشتر است و اين بر ميگردد به نيازهاي دروني كه روانشناسان به خصوص مزلو در باره آن سخن ها گفتهاند. نياز سركش است و افسار رويا و تخيل را ميگيرد و ميبرد؛ بدون آن كه زمينههاي واقعي براي تحقق رويا وجود داشته باشد. اين است جاي واقعنگري، تخيلگرايي مينشيند و در نهايت، به جاي شادي، حسرت و افسوس در دلها بر جاي ميگذارد.
قشر بيسرمايه يا كم سرمايه، كه شوربختانه قشر بزرگي هم هستند، همواره يك قدم از بازارسرمايه عقب ميمانند. دست روي هر چيزي كه مي گذارند ميبينند سرمايه آنها كفاف نميدهد و با خود ميگويند: اندكي صبر سحر نزديك است! تصور ميكنند با كمي صبر، ميتوانند سرمايه لازم را براي خريد يا سرمايه گذاري مورد نظرشان را تامين كنند؛ اما بي خبر از اين كه بازار سرمايه ميدود و آنها راه ميروند. دليجان بازار با توسن سركش تورم ميتازد و اينان با گاري زنگ زده حقوق سر برج به دنبالش! و در آخر نميشود كه نميشود.
آن چه در اين ماجرا حاصل ميآيد، حرص و جوش فرد و خانواده است. تعويض خودرو، تعويض يخچال، گاز، تلويزيون و... از يك سو و ميل به سرمايه گذاري در بورس، در بانك، در ساخت و ساز و... از ديگر سو به خانواده فشار ميآورد و گاه ماجرا را به راههاي باريك ميكشاند و حرض و جوش، كانون گرم خانواده را سرد ميكند.
داشتن پول هم كافي نيست. صرفا با نقدينگي خالص نميتوان وارد دنياي سرمايه شد. پول نقدي بخشي از سرمايه استف نه همه آن. اين چيزي است كه سودجويان به خانواده ها نمي گويند. آن چه سودجويان ميگويند اين است: پولتان را بياوريد، سرمايهگذاري كنيد و سود آن چناني ببريد.
بسياري از افراد و خانواده ها هم خيال ميكنند كه همين طور است. پول ميبري و سود ميآوري؛ در حالي كه چنين نيست. با همين رويه، بسياري از افراد و خانوادهها پول ميبرند، اما نه تنها سودي نميآورند بلكه تمام دارايي خود را هم ميبازند. تازه ميفهمند كه چيزي به اسم سرمايهگذاري اشتباه هم وجود دارد و نيز در بازار سرمايه علاوه بر سود، كلاهبردار هم هست!
زماني اين نكته را در مييابند كه كار از كار گذشته است و متوجه ميشوند براي سرمايه گذاري پول تنها كافي نيست؛ بلكه تجربه و شناخت بازار سرمايه و فنون سرمايهگذاري هم لازم است.
رسانهها موظف هستند كه افراد را آگاه كنند به سرمايهگذاري صحيح. در راس همه، رسانه ملي وظيفه دارد كه روند پسانداز و سپس سرمايهگذاري را به فرهنگ تبديل كند كه البته خبري از اين رسالت نيست.
دستگاههاي آموزشي به خصوص آموزش و پرورش وظيفه دارد كه منش و روش اقتصادي را به كودكان و نوجوانان بياموزد كه البته گمان نميكنم خبري از اين ماجرا هم باشد. ذهن دانش آموز مملو ميشود از تئوريها و حفظ كردنيها و جايي براي ساختن يك فرد اقتصادي براي فرداي جامعه نيست. مي توان گفت همه چيز از دوران دانشگاه شروع ميشود؛ يعني حدود 20 سال رها ميكنند و تازه در دانشگاه يادشان ميافتد كه اين فرد را با اقتصاد آشنا كنند و واقعيات دنياي سرمايه را به او گوشزد كنند! خيلي دير نيست؟
اگر اقتصاد شكوفا، سرمايهگذاران موفق و بازار سرمايه موثر ميخواهيم،بايد از بنياد آغاز كنيم. بايد از كودكان شروع كرد تا در بزرگسالي، روياي سرمايه گذاري واهي نداشته باشد، خود و خانواده را حرص ندهد و به طور منطقي و روشمند وارد دنياي بازار سرمايه شود.