«آب» در کما
حسین بوذری - «آب هست ولی کم است» این عبارت به ظاهر طنزگونه اما در دل خود هزاران نکته دارد، در دورانی که بسیاری از سیاستمداران و دولتمردان کشور دنیا درگیر مسائل سیاسی و اغلب اقتصادی هستند کسی متوجه حیاتی از زندگی نیست که اگر نباشد سیاست و اقتصاد هم محلی از اعراب نخواهد داشت.
امروز با وجود بارشها و سیراب شدن زمین از نعمت خدادادی آب که عنوان میشود تقریباً بیش از 70 درصد سطح زمین از آب پوشیده شده، اما با این شرایط بحران آب در بسیاری از کشورهای جهان خودنمایی میکند و خشکسالی سال به سال بر مناطق مختلف دنیا سایه میافکند.
براساس آمار تا سال 2050 اغلب کشورها در تأمین آب آشامیدنی موردنیاز با بحران مواجه خواهند شد؛ این یعنی اینکه جنگ آینده نه نظامی و اقتصادی، بلکه جنگ آب خواهد بود و این بحران روز به روز در حال گسترش و توسعه به نقاط مختلف کشور است.
ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، به طوری که بارشها در ایران بسیار کمتر از برخی نقاط جهان است و ایران از دیرباز با کمبود آب مواجه بوده و علت آن را میتوان به تغییر الگوی زندگی و حرکت به سمت توسعه صنعتی و شهری ربط داد.
بهعنوان مثال زایندهرود دارای بحران آب است، در حالی که استان اصفهان بهلحاظ فرهنگی، تاریخی و گردشگری جزء استانهایی است که بیشترین بازدهی را در زمینه حاصلخیزی و دوری از خشکسالی دارد.
البته چندین فرضیه در زمینه بحران زایندهرود و بحران آب در اصفهان وجود دارد؛ نخستین فرضیه اینکه اصفهان که یک استان صنعتی بوده و دارای بیش از 9 هزار واحد صنعتی با بزرگ ترین کارخانجات است در بحران آب تأثیر گذاشته، بهطوری که بسیاری از این صنایع در حوزه آبریز زایندهرود قرار دارند و این در خشک شدن زایندهرود و تالاب بینالمللی گاوخونی تأثیر بسزایی داشته است.
فرضیه دوم اینکه کشاورزانی که دارای حقابه از زاینده رود به میزان 400 میلیون متر مکعب بودند، اما این حقابه در سالهای گذشته تخصیص نیافته و این در کاهش فعالیت کشاورزان و وقوع بحران آب موثر بوده است.
با نگاه به صنایع فعال در کشور میتوان بهراحتی دریافت که فعالیت این صنایع در وقوع بحران آب بیتأثیر نیست و از سویی ریزگردهای آلوده تالاب بینالمللی گاوخونی منجر به خشک شدن این تالاب و حتی زایندهرود شده و ریزگردهای آلوده حاوی ذرات خطرناکی است که در خشک شدن زایندهرود تأثیر منفی گذاشه است.
ایران در کمربند خشک و نیمهخشک واقع شده و همین عامل منفی موجب شده تا منابع آب و نزولات جوّی کمتری را شاهد باشیم.
موضوع مهمتری که نباید از نظر دور داشت آبهای زیرزمینی هستند، این آبها فوقالعاده مهم هستند و نباید به راحتی آن را از بین برد؛ چراکه با کمبود آب و احیاناً کاهش بارش و نزولات جوّی میتوان روی آبهای زیرزمینی حیاب باز کرد.
معضل دیگری که منجر به کمبود آب و در نهایت بحران زایندهرود شده نابودی قناتهاست، در حالی که قناتها فواید فراوانی برای محیط زیست داشت و منجر به توسعه پایدار میشد به راحتی از بین رفت و مسئولان بهراحتی از خیر قناتها گذشتند تا در عوض «سد» بسازند.
۱۳۰ میلیارد متر مکعب آبی که در ایران وجود داشت با عدم برنامهریزی و نبود مدیریت به زیر 100 میلیارد متر مکعب کاهش دادیم و همین موجب شده تا در نهایت از بحرانی که هراس داشتیم سرمان بیاید.
باید از پالایشگاهها و پتروشیمیهای فعال در کشور بهخصوص استان اصفهان هم که علت اصلی گرمای زمین و محیط زیست هستند نام ببریم، معضلی که میتوان یکی از عوامل بحران آب عنوان کرد.
حال به موضوع مهمتر اشاره میکنم و آن از بین بردن و نابودی تأسفآور درختهای جنگل و مراتع برای شهرسازی است و بعد از خود سوال میکنیم که چرا اکوسیستم منطقه برهم خورده و شرایط آب و هوایی با تغییرات محسوسی مواجه شده؟! در حالی که نمیدانیم نابودی درختان، جنگلها و مراتع (شما بخوانید جنایت) موجب ایجاد سیلاب و در نهایت از بین رفتن میلیونها متر مکعب آب میشود.
مصرف سرانه آب تجدیدپذیر سال به سال در حال افزایش است، اگر نگاهی به عقب بیندازیم پی میبریم که این سرانه در سال 1300 تقریباً 13 هزار متر مکعب به ازای هر نفر بود که اکنون به 1400 متر مکعب به ازای هر نفر رسیده است.
و سخن پایانی اینکه افزایش ریزگردها و توفانهای گاه و بیگاه دیگر رمقی بر محیط زیست باقی نگذاشته و برداشت بدون ضابطه از آبهای سطحی و زیرسطحی دریاچهها و رودخانهها را به وضعیت اسفباری تبدیل کرده و بیابانزایی و فرسایش خاک هم مزید بر علت شده تا بحران آب به وضعیت فعلی برسد.