printlogo


«روزنامه دریایی سرآمد» بررسی می‌کند
آغازی بر پایان استعمار نو در جزایر اقیانوسیه

راهکار نجات کشورهای اقیانوسیه از استعمار نو
گروه اقتصادبین الملل – توحید ورستان - از نظر جغرافیایی، اقیانوسیه شامل تعداد زیادی جزیره کوچک و بزرگ است که در اقیانوس آرام جنوبی قرار دارند. در ذهن یک اروپایی، این بخش از جهان همیشه بیگانه، ناآشنا، دور افتاده و عجیب و غریب بوده است. علاوه بر این، یک اروپایی متقاعد شده است که هموطنان او اقیانوسیه را کشف کردند، تمدن را به آنجا آوردند و قبل از آن اصلاً چیزی درخور توجه در آنجا وجود نداشت. که اساساً اشتباه است، زیرا تمدن‌های اقیانوسیه هزاره‌ها قبل از اینکه دریانوردان خارجی شروع به کاوش در آب‌های اقیانوس آرام جنوبی کنند، به‌طور مستقل توسعه یافتند. به گزارش«نئو ژورنال»؛ اما در عصر مدرن، توسعه جهانی فناوری‌ها و عصر جدیدی از اکتشافات جغرافیایی، استعمارگران اروپایی را به اقیانوسیه آورد و در آغاز قرن بیستم به طور کامل بین بریتانیا، فرانسه، آلمان و ایالات متحده تقسیم شد. جنگ جهانی اول تا حدی صاحبان مستعمرات را تغییر داد، اما موضوع اصلی - موقعیت مردم اقیانوسیه - را تغییر نداد. در جنگ جهانی دوم این منطقه به صحنه جنگ بین ایالات متحده و ژاپن تبدیل شد. نقش عمده‌ای که ایالات متحده در اقیانوسیه ایفا کرد، پس از پایان جنگ جهانی دوم به طور قابل توجهی رشد و در دهه‌های بعد هم ادامه یافت. در نیمه دوم قرن بیستم بود که جزایر شروع به اعلام استقلال کردند، بریتانیایی‌ها و آمریکایی‌ها رسماً از جزایر عقب‌نشینی و ساختار اقتصادی استعماری و آلودگی رادیواکتیو عظیم ناشی از آزمایش‌های هسته‌ای متعددی را به جا گذاشتند. فرانسه که در قلمروهای فرادریایی خود رفتار مشابهی داشت، برای مدت طولانی‌تری به سیاست خود ادامه داد.

سایه سنگین بریتانیا بر اقیانوسیه
اقیانوسیه مدرن، از نظر جغرافیای سیاسی، یک پارادوکس است.  زیرا شامل کشورهایی بوده که استقلال آنها به طور رسمی اعلام و به رسمیت شناخته شده، و آنها حتی در سازمان‌های بین المللی منطقه ای مانند مجمع جزایر اقیانوس آرام (PIF) و سازمان آفریقا، کارائیب و کشورهای اقیانوس آرام (OACPS) حضور دارند، اما هیچ یک از این کشورها را نمی‌توان به معنای کامل مستقل نامید. امروزه بزرگترین گروه از این کشورها به نوعی در حوزه نفوذ بریتانیا، استرالیا و نیوزلند از طریق عضویت در کشورهای مشترک المنافع (بریتانیا) باقی مانده‌اند. این کشورها شامل فیجی، کیریباتی، نائورو، پاپوآ گینه نو، ساموآ، جزایر سلیمان، تونگا، تووالو، وانواتو و کیریباتی هستند. به طور رسمی، این کشورها همه مستقل در نظر گرفته می‌شوند و اعضای سازمان ملل متحد و سایر سازمان‌های بین‌المللی هستند، اما روابط با استعمارگر سابق تا به امروز قوی است. کشورهای مشترک المنافع اعضای خود را در تعداد زیادی از پروژه‌ها و برنامه‌های همکاری مشارکت می‌دهد، جلسات منظم کشورهای عضو خود را سازماندهی می‌کند، بورسیه‌های تحصیلی را داده و نخبگان اداری وفادار را پرورش می‌دهد، اما برای حل مشکلات این کشورها و کمک به آنها برای ایجاد اقتصاد رقابتی عجله ندارد. همچنین درگیر ارتقای صنعتی شدن، توسعه سیستم آموزشی و بخش علمی آنها، ارائه کمک‌های مالی یا فنی برای حمایت از این بخش‌ها نیست. بریتانیا هیچ علاقه‌ای به چنین توسعه‌ای ندارد، زیرا کنترل چنین کشورهایی که به دلیل ساختار اقتصاد پسا استعماری و سطح پایین آموزش عمومی مانع توسعه آنها شده، راحت‌تر خواهد بود.

تاثیر آراء کشورهای وابسته
 بر تحولات ژئوپلیتک
بدون تردید، دخالت منافع ژئوپلیتیکی در هر رابطه استعماری و نو استعماری در اقیانوسیه مشهود است. نگاهی دقیق‌تر به همه این سرزمین‌ها، گروه‌ها، دولت‌های وابسته و اعضای مشترک المنافع نشان می‌دهد که هر یک از آنها نه تنها موقعیت جغرافیایی منحصر به فردی در حوزه اقیانوس آرام دارند، بلکه از نظر منابع طبیعی نیز دارای ارزشی هستند. این منابع شامل مواد معدنی (ذخایر کالدونیای جدید شامل طلا، نقره، نیکل، کروم، کبالت و سایر منابع) و جنگل‌ها (جنگل‌های استوایی وسیع وانواتو)، ماهی‌های با ارزش تجاری (اتحادیه اروپای امروزی بزرگترین واردکننده ماهی در جهان است و بخش قابل توجهی از آن از اقیانوسیه می‌آید) و حتی آب شیرین، مانند سیستم رودخانه گسترده پاپوآ گینه نو. اما مهمترین منبع کشورهای کوچک – به جای یک منبع طبیعی – انسانی، «صدا و رای» آنها در جامعه بین‌المللی است. در حالی که آنها استقلال کامل در تصمیم گیری ندارند، ام دارای رای هستند. یعنی هر کشوری که سیاست خارجی آن‌ها را کنترل می‌کند، بر این اساس می‌تواند آرای بیشتری به نفع مفاهیم و قطعنامه‌های آنها در سازمان‌های بین‌المللی بگیرد. به همین دلیل است که نمایندگان اقیانوسیه، که اصولاً درگیری‌های اروپای دور برایشان اهمیت خاصی ندارد، تمایل دارند در سازمان ملل به نفع غرب رای دهند. در مورد سازمان‌های منطقه‌ای، غرب از طریق دخالت در دولت‌های وابسته و غیره می‌تواند مستقیماً بر سیاست نهادهای بین‌المللی در مقیاس منطقه‌ای تأثیر بگذارد.

راهکار نجات کشورهای اقیانوسیه از استعمار نو
در قرون گذشته جهان شاهد مبارزات سخت و خونین ضد استعماری بوده و وضعیت کنونی در کالدونیای جدید نشان می‌دهد که آن مبارزات و خود استعمار تمام نشده است. مشکل اصلی روابط استعماری و استعماری نو این است که اقتصادهای ملی در ساختار منابع منسوخ فرو رفته‌اند. همه کشورهای اقیانوسیه نمی‌توانند بخش منابع طبیعی خود را در سطح دولتی کنترل و سیاست چندجانبه‌ای را مانند پاپوآ گینه نو حفظ کنند. به طور کلی، کشورهای اقیانوسیه از منابع طبیعی غنی خود برای نوسازی همه جانبه و کامل خود استفاده نمی‌کنند، بلکه سیستم موجود به گونه‌ای طراحی شده است که ادامه فساد و وابستگی آنها به شرکای خارجی را تضمین کند و آن‌ها در اسارت مالی باقی می‌مانند. در واقع، غرب جهان بینی آن‌ها را در دست دارد. اکنون کشورهای اقیانوسیه در حال افزایش همکاری خود با چین و هند هستند، اما پیش‌بینی نتایج و تأثیرات این تعاملات بر توسعه اجتماعی-اقتصادی آنها و اینکه چقدر روابط جدید با پیوند آنها با استعمار سابقشان متفاوت خواهد بود دشوار است. 
مهم‌ترین مشکلی که اقیانوسیه امروز با آن مواجه است - تغییرات آب و هوایی - توسط هیچ قدرت خارجی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. در مجموع، به نظر می‌رسد که این امر تنها در صورتی امکان‌پذیر است که کشورهای مورد نظر بتوانند منابع داخلی خود را بسیج، قدرت دولتی خود را تقویت، سیستم آموزشی خود را ارتقاء و مؤسسات علمی و توسعه اقتصادهای رقابتی و خودکفایی را ترویج کنند. این امر در صورتی محقق می‌شود که استعمارگران سابق و نو استعمارگران معاصر از دخالت در امورد کشورهای کوچک اقیانوسیه دست بردارند.