printlogo


سند امارات برای طرح ادعای خود چیست؟
توهم امارات  متحده عربی در جزایر سه‌گانه ایران

گروه دانش دریا - ظهور کشورهای نوپدید در خلیج فارس سبب شده است هرازگاهی این کشورها که به‌دنبال ساختن هویت تاریخی، سیاسی و فرهنگی برای خود هستند، ادعاهایی را مطرح کنند که خلاف واقع و تاریخ بوده و هست، از جمله این موارد ادعای امارات متحده عربی بر مالکیت سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و بوموسی است که بارها طی سال‌های متمادی تکرار و از جانب برخی از کشورها از جمله آمریکا و چین مورد حمایت قرار گرفته است. از نکات جالبی که حمایت چین از ادعای امارات را به ذهن متبادر می‌کند، استفاده عبارت جعلی خلیج عربی به‌جای «خلیج فارس» در رسانه‌هاست، در دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی دراین‌باره آمده است:  در عرصۀ رسانه‌ها نیز تا 1977 میلادی / 1356 شمسی، هیچ‌گاه از نام جعلی «عربی» برای این دریا استفاده نشده بود، خبرگزاری شین‌هوا (چین) نخستین خبرگزاری‌ای بود که از این عنوان استفاده کرد.
به گزارش روزنامه دریایی سرآمد، تسنیم در این باره آورده است: وجود معادن ارزشمند دریایی و زمینی کنار کشف میدان‌های جدید نفتی موجب تکرار این اعاها علی‌رغم وجود اسناد تاریخی شده است. بوموسی جنوبی‌ترین جزیره ایرانی در خلیج فارس است و از این لحاظ از اهمیت سیاسی و استراتژیک ویژه‌ای برخوردار است، اما امارات از چه‌زمانی مدعی مالکیت بر این خاک است و چرا ادعای او از سوی برخی از کشورهای غربی و حتی کشوری چون چین مورد اقبال قرار می‌گیرد؟ بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که در ایجاد این ادعا، مطابق دیگر اختلافاتی که عموماً در کشورهای منطقه وجود دارد، ردپای انگلیسی‌ها به‌خوبی دیده می‌شود.

تمام جزایر خلیج ‌فارس تحت حکومت فرمانروایان ساحلی و جنوبی ایران قرار داشتند
از نظر تاریخی بوموسی پیوستگی نزدیکی با تاریخ جزیرۀ کیش دارد و دنباله‌رو و تابع تمدن و آبادانی جزیرۀ کیش است؛ ولی تمام جزایر خلیج ‌فارس از زمان‌های بسیار قدیم تحت حکومت فرمانروایان ساحلی و جنوبی ایران قرار داشتند، چنان‌که بوموسی تا انقراض حکومت جواسم تابع بندر لنگه بوده است.
در مدخل دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی ریشه اختلاف و ادعای امارات این‌طور توضیح داده شده است: در 1304 هجری قمری محمدمهدی ملک‌التجار بوشهری که به حکومت بندرلنگه منصوب شد، با کمک احمدخان کبابی حکمران بندرعباس و شیخ زاید بن خلیفه، شیخ بندر ابوظبی حکومت جواسم را از بندرلنگه و جزایر تابع آن برانداخت و دست آنان را از آن نواحی کوتاه ساخت. پس از این واقعه، حاجی محمدمهدی پرچم ایران را بر فراز بنادر لنگه و چارک و جزایر ابوموسی و سیری برافراشت؛ ولی شیخ شارجه در این جزیرۀ متعلق به ایران اقدام به استخراج خاک سرخ و فروش آن به انگلیسی‌ها کرد و چون با مخالفتی روبه‌رو نشد، به‌تدریج بر آن جزیره ادعای ارضی کرد و با استفاده از غفلت مسئولان گذشتۀ ایران آن جزیره را اشغال کرد.

ماجرای یک اشغال تدریجی
جریان این اشغال تدریجی به این صورت بود که در 24 ربیع‌الاول 1322 از وزارت گمرکات و پست به عین‌الدوله (وزیر اعظم وقت) اطلاع داده شد که به گزارش مسیو دامبرن رئیس گمرکات بنادر خلیج فارس، شیخ رأس‌الخیمه مدعی مالکیت جزیرۀ تامب (تنب) شده و شیخ شرقا (شارجه) نیز ادعای مالکیت جزیرۀ ابوموسی را کرده و بیرق خودشان را در آنجاها نصب کرده‌اند، حدود یک ماه بعد، در 26 ربیع‌الآخر 1322 در پاسخ اعتراض دولت ایران نامه‌ای از سفارت انگلیس به‌عنوان وزارت امور خارجه رسید که در آن اظهار شده بود که دولت ایران دلیل‌های خود را مبنی بر اینکه ادعای آن دولت در مالکیت این دو جزیره بر ادعای شیخ شرقا (شارجه) تفوق دارد، اقامه نماید تا (از طرف سفارت انگلیس) برای دولت هندوستان ارسال شود.
یک سال بعد در 28 ربیع‌الاول 1323 نامۀ دیگری از سفارت انگلیس به وزارت امور خارجه رسید که طی آن اطلاع داده شده بود که بنابر تحقیقات و گزارش شخصی میجر کاکس، خبری که دربارۀ ساختن عماراتی به‌وسیلۀ شیخ شارجه در جزیرۀ تنب، به دولت ایران رسیده، ابداً حقیقت ندارد. در همین نامه اظهار تأسف شده است از اینکه «اشخاصی به‌رتبۀ جناب دریابیگی بدون اینکه قبل از وقت متحمل زحمت شده، معلوم نمایند که آیا هیچ حقیقتی در این‌گونه شهرت‌ها هست یا خیر، تلگرافاً به حکومت مرکزی اطلاع دهند که اسباب زحمت و مورث اشتباهات فی‌مابین دو دولت دوست گردد». مفاد این نامه به‌خوبی از این حکایت می‌کند که سفارت انگلیس مالکیت ایران را بر جزیرۀ تنب (و بالتبع بر ابوموسی) پذیرفته است.

پیشنهاد موذیانه انگلیس
 برای ملک مطلق ایران
در خلال این مدت از طرف مقامات انگلیس چندبار پیشنهاد می‌شود که موقتاً دولت ایران پرچم خود را از جزیرۀ سیری و شیخ شارجه از تنب و ابوموسی بردارند، تا زمانی‌ که موضوع مالکیت این جزایر محرز شود؛ ولی شاه ایران این پیشنهاد را شدیداً رد می‌کند و به صدراعظم خود متذکر می‌شود: این دو جزیره، ملک مسلم دولت ایران است، در این صورت حالا چطور دولت انگلیس در عالم دوستی راضی می‌شود که ما ملک طلق خودمان را به شیخ واگذار کنیم و او بیرق در آنجا بیفرازد. شما باز هم گفت‌وگو کنید و ما به‌هیچ‌وجه از حق خود نخواهیم گذشت.

اسناد تاریخی چه می‌گویند؟
دانشنامه جهان اسلام با بررسی اسناد تاریخی در رابطه با نقش انگلیس در این میان آورده است: اسناد دولتی‌ بریتانیا نشان‌ می‌دهد که‌ نگرانی‌ آن‌ دولت‌ در باره احتمال‌ دست‌اندازی‌ روسیه‌ به‌ خلیج فارس‌ از آغاز قرن‌ چهاردهم‌ / بیستم‌ افزایش‌ یافته‌ است‌. وزارت‌ خارجه‌ بریتانیا در جلسه‌ای‌ محرمانه‌ در اوایل‌ تابستان‌ 1320 تصمیم‌ گرفت‌ برای‌ جلوگیری‌ از تجاوز روسیه‌ به‌ خلیج‌ فارس‌، جزایر تنگه هرمز را اشغال‌ کند. این‌ تصمیم‌ در 26 صفر 1320/ 14 ژوئیۀ 1902 در یادداشتی‌ محرمانه‌ به‌ فرماندهان‌ استعماری‌ بریتانیا در هند و خلیج فارس‌ ابلاغ‌ شد. سند دیگری‌ از دولت‌ بریتانیا در همان‌ سال‌، اشغال‌ مواضع‌ استراتژیک‌ خلیج‌ فارس‌ را در مقابل‌ تهدید روسیه‌ تأکید می‌کند، در نتیجه‌ این‌ تصمیمات‌، حکومت‌ هند بریتانیا در اواخر بهار 1321، تصویب‌ کرد که‌ شیخ‌ قاسمی‌ شارجه‌، جزایر تنب‌ و ابوموسی‌ را اشغال‌ کند.
اسناد وزارت‌ خارجه‌ بریتانیا نشان‌ می‌دهد که‌ در اواخر ربیع‌الاول‌ و اوایل‌ جمادی‌الاول‌ 1321 / اواخر ژوئن‌ و اوایل‌ ژوئیۀ 1903، شیخ‌ قاسمی‌ شارجه‌، پرچم‌ خود را در تنب‌ بزرگ‌ و ابوموسی‌ و در 1326/1908 نیز پرچم‌ خود را در تنب‌ کوچک‌ برافراشت‌.
در 1322/ آوریل‌ 1904، دامبرن‌ بلژیکی‌، رئیس‌ گمرکات‌ جنوب‌ ایران‌، دستور داد پرچم‌ ایران‌ را در جزایر تنب‌ و ابوموسی‌ برافرازند، این‌ کار سبب‌ اعتراض‌ بریتانیا شد و از آن‌ تاریخ‌، مکاتبات‌ رسمی‌ بسیاری‌ میان‌ دو دولت‌ ایران‌ و بریتانیا بر سر حاکمیت‌ بر این‌ جزایر و مالکیت‌ آنها آغاز گردید. طبق‌ این‌ مکاتبات‌، بریتانیا و پس‌ از آن‌ امارات‌ مدعی‌ بود که‌ حاکمیت‌ قواسم‌ بندرلنگه‌ بر جزایر تنب‌ و ابوموسی‌ مستقل‌ از دولت‌ ایران‌ بوده‌ است‌؛ در حالی‌ که‌ اسناد ایرانی‌ و بسیاری‌ از اسناد دولتی‌ هند و بریتانیا نادرست‌ بودن‌ این‌ ادعا را نشان‌ می‌دهند و حاکم‌ قاسمی‌لنگه‌، ضابط‌ ایران‌ در آنجا بوده‌ است‌ که‌ بر جزایر نیز حکم‌ می‌رانده‌ است‌ و حتی‌ در جنگ‌ با خوارج‌ عمان‌ به‌‌فرمان‌ کریم‌خان‌ زند، با محمدخان‌ بستکی‌ مشارکت‌ داشته‌ است‌. دولت‌ بریتانیا در 1311 ش‌/ 1932، از مشاور حقوقی‌ وزارت‌ خارجۀ خود، ادوارد بکت‌، خواست‌ به‌ این‌ وضع‌ اصالت‌ حقوقی‌ دهد، اما وی‌ این‌ ادعا را وارد ندانست و حاکمیت‌ ایران‌ را بر تنب‌ و ابوموسی‌ تأیید کرد.
این‌ در حالی‌ است‌ که‌ در نقشه‌ها و اطلس‌های‌ رسمی‌ و غیررسمی‌ بسیاری‌ از جمله‌ نقشه‌های‌ بریتانیایی‌ قرن‌ نوزدهم‌ و اوایل‌ قرن‌ بیستم‌ این‌ جزایر جزئی‌ از خاک‌ ایران‌ قلمداد شده‌ بودند.
امروزه‌ امارات‌ متحده عربی‌ در تأیید ادعای‌ حاکمیت‌ اعراب‌ بر جزایر تنب‌ به‌ مکاتباتی‌ استناد می‌کند که‌ میان‌ دو شاخه قاسمی‌ بندرلنگه‌ در شمال‌ و بندر رأس‌الخیمه‌ در جنوب‌ رد و بدل‌ شده‌ است‌. از میان‌ این‌ اسناد، سندی‌ که‌ بیش‌ از دیگر اسناد خواست‌ بریتانیا و امارات‌ متحده‌ عربی‌ را برآورده‌ می‌سازد، نامه‌ای‌ است‌ در مورخه اول‌ جمادی‌الآخره‌ 1301 / 29 مارس‌ 1884 از شیخ‌ یوسف‌ قاسمی‌ از بندرلنگه‌ به‌ شیخ‌ حمید قاسمی‌ در رأس‌الخیمه‌ که‌ در آن‌ نوشته‌ شده‌ است‌؛ «جزیرۀ تنب‌ به‌‌حقیقت‌ جزیره‌ای‌ متعلق‌ به‌ شماست‌، ای‌ قواسم‌ عمان‌»، این‌ جمله‌ تعارفی‌ بیش‌ نیست‌ چنانکه‌ چند سطر پایینتر در همان‌ نامه‌ آمده‌ است‌ که‌؛ «شهر لنگه‌ شهر شماست‌».
در گذشته‌ بریتانیا و هم‌‌اکنون‌ امارات‌ متحده‌ عربی‌، جمله مربوط‌ به‌ بندرلنگه‌ را دست‌آویز ادعای‌ خود نکرده‌اند، اما جمله‌ای‌ مشابه‌ را درباره‌ جزایر تنب‌، سند تعلق‌ آنها به‌ امارت‌ رأس‌الخیمه‌ دانسته‌اند. گفتنی‌ است‌ که‌ این‌ نامه‌ هنگامی‌ نوشته‌ شده‌ است که‌ نمایندگان‌ و کارگزاران‌ بریتانیا در 1290 / 1873، در کشمکش‌ میان‌ شیوخ‌ قاسمی‌ بندرلنگه‌ و بندر رأس‌الخیمه‌ بر سر چرای‌ دام‌های‌ آنها در تنب‌ بزرگ‌، آن‌ جزیره‌ را رسماً از آن‌ ایران‌ دانستند و از شیخ‌ قاسمی‌ بندرلنگه‌ خواستند که‌ دوستی‌اش‌ را با شیخ‌ رأس‌الخیمه‌ تجدید کند.

همیشه پای روباه پیر در میان است
بریتانیا در 1323 ایران‌ را واداشت‌ پرچم‌ خود را از جزایر تنب‌ و ابوموسی‌ پایین‌ بکشد، مشروط‌ بر اینکه‌ «وضع‌ موجود» در این‌ جزایر حفظ‌ شود تا سرنوشت‌ حاکمیت‌ بر این‌ جزیره‌ها از راه‌ گفتگو میان‌ ایران‌ و شیوخ‌ قاسمی‌ مشخص‌ گردد. بریتانیا به‌ قول‌ خود عمل‌ نکرد و گفت‌وگو با ایران‌ را 68 سال‌ (تا سال‌ 1350 ش‌/ 1971) به‌ تأخیر انداخت‌. از 1300 ش‌/ 1921 که‌ سرزمین‌ رأس‌الخیمه‌ از شیخ‌نشین‌ شارجه‌ جدا گردید و امارتی‌ مستقل‌ شد، بریتانیا تنب‌ بزرگ‌ و کوچک‌ را متعلق‌ به‌ آن‌ دانست‌. در طول‌ 68 سال‌، دولت‌ ایران‌ برای‌ پس‌ گرفتن‌ این‌ جزایر تلاش‌های‌ فراوانی‌ کرد، از جمله‌ مداخله‌ در اداره امور این‌ جزیره‌ها، جلوگیری‌ از رفت‌‌وآمد اتباع‌ بیگانه‌ به‌ آنجا، اعلام‌ تصمیم‌ به‌ اقامۀ شکایت‌ در مراجع‌ بین‌المللی‌، اعزام‌ مأمور برای‌ بازدید از این‌ جزایر، توقیف‌ قایقهای‌ بیگانه‌ در آبهای‌ این‌ جزایر، و حتی‌ پس‌گرفتن‌ جزیرۀ تنب‌ بزرگ‌ در دی‌ 1313/ ژانویۀ 1935.
بر اساس‌ اسناد دولتی‌ بریتانیا، شیخ‌ رأس‌الخیمه‌ پس‌ از تماس‌های‌ محرمانه‌ با ایران‌ در 1313 ش‌/ اواخر 1934 پرچم‌ خود را از جزیرۀ تنب‌ بزرگ‌ پایین‌ کشید و جزیره‌ را به‌ ایران‌ تحویل‌ داد. در این‌ زمان‌ نماینده بریتانیا به‌ شیخ‌ رأس‌الخیمه‌ اعتراض‌ کرد و به‌ او یک‌ ماه‌ فرصت‌ داد تا پرچم‌ خود را در تنب‌ برافرازد و تهدید کرد اگر اقدامی‌ صورت‌ نگیرد آنها پرچم‌ یکی‌ دیگر از شیوخ‌ خلیج فارس‌ را در آنجا بر خواهند افراشت‌. در 1346 ش‌/ 1968، دولت‌ بریتانیا تصمیم‌ گرفت‌ تا 1350 ش‌/ پایان‌ 1971 از خلیج‌ فارس‌ خارج‌ شود و فدراسیونی‌ از امارات‌ تحت‌الحمایۀ خود در منطقه‌ تشکیل‌ دهد. سه‌ قدرت‌ منطقه‌، یعنی‌ ایران‌ و عراق‌ و عربستان‌ سعودی‌، هریک‌ با دلیل‌ ویژه خود، اعلام‌ کردند که‌ این‌ فدراسیون‌ را به‌‌رسمیت‌ نخواهند شناخت‌. بریتانیا برای‌ حفظ‌ بقای‌ این‌ فدراسیون‌ کوشید تا حمایت‌ ایران‌ را، بزرگترین‌ قدرت‌ منطقه‌، جلب‌ کند و ناچار شد وعدۀ خود را عملی‌ سازد و با ایران‌ مذاکره‌ کند، در نتیجه‌ این‌ مذاکرات‌ ــ که‌ حدود یک‌ سال‌ به‌‌طول‌ انجامید ــ در 9 آذر 1350/30 نوامبر 1971، تنب‌ بزرگ‌ و کوچک‌، بدون‌ قید و شرط‌، به‌ ایران‌ بازگردانده‌ شد و حاکمیت‌ ایران‌ بر اساس‌ «تفاهم‌نامه‌» 1350 ش‌/ 1971، در نیمۀ شمالی‌ جزیره‌ ابوموسی‌ تجدید شد.
بازگرداندن‌ این‌ دو جزیره‌ بر اساس‌ توافق‌ با بریتانیا بود که‌ همچنان‌ مسئولیت‌ هرگونه‌ دفاع‌ از سرزمین‌های‌ امارات‌ عربی‌ خلیج‌ فارس‌ را به‌عهده‌ داشت‌. با اعتراض‌ نکردن‌ بریتانیا و تأیید نماینده آن‌، در جلسه 18 آذر 1350/ 9 دسامبر 1971 شورای‌ امنیت‌ سازمان‌ ملل‌ متحد، توافق‌ قانونی‌ ایران‌ و بریتانیا را برای‌ بازگشت‌ جزایر تنب‌ به‌ ایران‌ به‌‌رسمیت‌ شناخت‌. دولت‌های‌ میانه‌روی عرب‌ آن زمان، به‌ویژه‌ مصر و عربستان‌ سعودی‌، که‌ از توافق‌های‌ ایران‌ و بریتانیا آگاه‌ بودند، اعتراضی‌ نکردند ولی‌ دولت‌های‌ تندروی عرب‌ آن زمان، از جمله‌ عراق‌ و لیبی‌ و یمن‌ جنوبی‌ و الجزایر، به‌ شورای‌ امنیت‌ سازمان‌ ملل‌ متحد شکایت‌ کردند. شورای‌ امنیت‌ در 18 آذر 1350/ 9 دسامبر 1971 در جلسه ویژه‌ای‌، پس‌ از شنیدن‌ سخنان‌ نمایندگان‌ شاکیان‌، به‌‌پیشنهاد نماینده سومالی‌ (از اعضای‌ اتحادیه عرب‌) پرونده‌ را مختومه‌ اعلام‌ کرد.

چرا جزایر سه‌گانه مهم‌اند؟
 از اواخر 1371 ش‌ / اوایل‌ 1992 که‌ حضور نظامی‌ ایالات‌ متحده‌ در خلیج‌ فارس‌ قطعی‌ شد، امارات‌ متحده عربی‌ درصددِ گرفتن‌ جزیره‌های‌ تنب‌ و بوموسی‌ برآمد. دولت‌های‌ ذی‌نفع‌ در خلیج‌ فارس‌، به‌‌سبب‌ اهمیت‌ جزایر تنب‌، مایل‌اند که‌ این‌ جزایر در تملک‌ ایران‌ نباشند؛ این در حالی است که بسیاری‌ از مورخان‌ و جغرافی‌نویسان‌ متقدم‌ اسلامی‌ مانند طبری‌، مسعودی‌، ابن‌حوقل‌، یعقوبی‌، مقدسی‌، همه‌ جزایر خلیج فارس‌ را متعلق‌ به‌ ایران‌ دانسته‌اند.

ارتباط ادعاهای امارات با اتفاقات فلسطین
برخی از کارشناسان از جمله جعفر قنادباشی، کارشناس مسائل خاورمیانه، معتقدند دقیقاً هر بار که آمریکا اقدام به مداخله در کشورهای اسلامی کرده است، امارات مسئله جزایر ایران را مطرح کرده است و هرگاه مسلمانان در فلسطین و لبنان مورد سرکوب ماشین جنگی رژیم کودک‌کش صهیونیستی بودند، امارات به‌جای اینکه براساس تعهدات عربی‌اش به حمایت از جهان عرب بپردازد، به‌کلی مسئله فلسطین و لبنان را فراموش کرده و ادعای مالکیت بوموسی را کرده است.