ایران یا عراق، کدامیک آغازگر جنگ ۸ ساله بودند؟
غلامرضا مصدق - علی رغم گذشت بیش از چهل سال از آغاز جنگ، هر ساله در سالگرد شروع آن، بحث بر سر اینکه کدام کشور آغازگر جنگ بوده هنوز در بین ما ایرانیان در جریان است. عادت سياست زدگي افراطی و سیاه و سفید دیدن وقایع، به موضوع جنگ و اینکه کدام کشور شروع كننده جنگ بوده هم سرایت کرده است، تا آنجا که عده ای ایران را آغازگر جنگ می دانند.
استدلال کسانی که معتقدند ایران آغازگر جنگ بوده این است که، ج ا با سردادن شعارهای تند علیه رژیم عراق، صدام را وحشت زده و تحریک به جنگ علیه ایران کرد، بنابراین ايران آغازگر جنگ بود. اگر چه با تعيين رسمي و قانوني عراق بعنوان کشور متجاوز توسط سازمان ملل، شايد بحث بيشتر در اين مورد موضوعيت نداشته باشد، اما به دلیل مختومه نشدن موضوع باید واقع بینانه به آن پرداخت. واقعیت ورای عادت سیاست زدگی ما که اكثراً وقایع را از پشت شيشه کبود سیاست می بینیم چیست؟.
صدام رسماً، سه دلیل را برای شروع جنگ اعلام کرد :
۱- قرارداد صلح ۱۹۷۵ در شرایط ضعف عراق منعقد شده، بنابراین دیگر به آن پایبند نیست، به همين دليل در پارلمان عراق و جلوي چشم جهانيان آنرا پاره كرد.
۲- ایران باید سه جزیره (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) متعلق به اعراب را به آنها واگذار کند .
٣- ايران بايد به عربستان(خوزستان) خودمختاري إعطاء كند .
بعد از مرگ جمال عبدالناصر و قرارداد صلح
مصر و اسرائیل، صدام بشدت علاقمند بود جایگزین ناصر در قامت رهبر جهان عرب بشود. درخواست واگذاری جزایر سه گانه و اعطای خودمختاری به خوزستان اصولاً هيچ ربطي به عراق نداشت و صرفاً ادعاهائی در راستای تحقق آرزوی رهبری جهان عرب بود. صدام اگرچه برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری جهان عرب همواره علیه اسرائیل لفاظی میکرد، اما بجز حمایت مالی از تعدادی گروه های فلسطینی همسو، هیچگاه اقدام عملی علیه آن رژيم انجام نداد. ایران غرق در بی ثباتی بعد از انقلاب با ارتشی تضعیف شده، درگیر با غرب، بویژه آمریکا در طولانی شدن قضیه گروگان گیری، روابط شکرآب با اتحاد شوروی به دلیل حمايت ايران از مجاهدین افغانی و وحشت اعراب حوزه خليج فارس از سرايت انقلاب به كشورهايشان، به زعم صدام فرصتی تاريخي و غير قابل تكرار برای تحقق بزرگترین آرزوی او كه همانا رسيدن به جايگاه رهبري جهان عرب بود فراهم آورده بود .
البته بايد اذعان كرد بعد از انقلاب بعضي از مسئولان و رسانه هاي ايران موضع گيريهاي بعضاً شديدي عليه رژيم عراق داشتند، اما اگر قرار بود لفاظي يك دولت عليه دولتي ديگر منجر به جنگي تمام عيار شود،شمار جنگهاي تاريخ بشر ده ها برابر بيشتر مي شد. در طول جنگ سرد علي رغم رجزخواني هاي شديد آمريكا و شوروي بين آنها جنگي در نگرفت. بين تركيه و يونان ده ها سال شديدترين لفاظي ها در جريان بوده و هست ولي هيچگاه منجر به جنگ بين آنها نشده، کره شمالی و آمریکا ٧٣ سال است روزی چند بار همدیگر را به نابودی همديگر تهدید مي كنند، اما در اين مدت يك گلوله مشقي به هم شليك نكردند، ايران و اسرائيل ٤٥ سال است شديدترين تهديدها را روزانه نثار هم ميكنند اما هيچگاه درگير جنگي گسترده با هم نشدند، اگر بپذيريم موضع گيري ايران عليه عراق منجر به جنگ شد، دليل اشغال كويت كه يكي از مهمترين متحدان عراق در جنگ علیه ایران بود و هرگز كوچكترين موضع گیری خصمانه ای بجز خدمت عليه آن نداشت،
چه بود؟!.
تحليل صدام اين بود كه با اشغال سریع بخشهائي از خاك ايران، رژيم نوپا كه به ظاهر از هر جهت در موضع ضعف قرار دارد و درگیر به هم ريختگي هاي ناشي از انقلاب است، بلافاصله مجبور به قبول آتش بس، مذاكره و دادن امتيازات گسترده خواهد شد و شكست خفت بار قدرتمندترين كشور منطقه بدست سردار قادسیه ( شکست ایران از اعراب مسلمان در جنگ قادسیه) بي ترديد او را در جايگاه رهبري جهان عرب قرار خواهد داد. اما دو عامل كليدي که موجب ناکامی صدام شد، در تحليل نسبتاً واقع بينانه او ناديده گرفته شد، اول دفاع جانانه مردم و نيروهاي مسلح ايران در مقابل تجاوز و دوم سازش ناپذيري رژيم نوپاي ج ا با متجاوز در آن شرايط سخت بود .
اين كه ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر اشتباه بود و یا اینکه کسانی به هر دلیل مخالف ج ا هستند، نباید موجب شود جای متجاوز با مدافع را عوض کرد. فراموش نکنیم در جنگي كاملاً نابرابر برای حفظ تمامیت ارضی ایران عزیز، ده ها هزار نفر از بهترین جوانان کشور جان و سلامت خود را از دست دادند، عدالت ورزي در قضاوت حكم مي كند، خون پاک و فداکاری آنها را پایمال نکنیم.