یک کارشناس سیاسی به« اقتصادسرآمد»نوشت:
چرا «دوستان استراتژیک» به «دشمنان جدی »تبدیل شدند؟
گروه بین الملل - آزاد زارعی - متحد استراتژیک، لقبی که هندسه قدرت، کمتر از پنج دهه برای دوستی ایران و آمریکا تعریف کرده بود، امروز، به دشمن یا رقیب منطقهایی مبدل شده است.
آزاد زارعی، کارشناس و تحلیلگر سیاسی در نوشتاری به روزنامه اقتصادسرآمد آورده است: لازم میدانم که گریزی به نقطه عطف این مناقشات داشته باشم، پرواز 103، از پروازهای دائمی پان آمریکن ورلد ایرویز، بر فراز اقیانوس اطلس،از فرودگاه هیترو لندن به مقصد فرودگاه جان اف کندی در روز چهارشنبه 21 دسامبر سال 1988 پروازی با 243 مسافر و 16 خدمه که در مسیر هواپیمای بوئینگ 747 توسط بمب متلاشی شد،11نفر از ساکنان لاکربی در جنوب اسکاتلند به هنگام سقوط این هواپیما جان خود را از دست دادند و مجموع قربانیان این حادثه به 270 نفر رسید.
بهانه ایی که دولت های ایالات متحده آمریکا و انگلیس، «لیبی و ایران» را مسئول این بمب گذاری معرفی کردند، و اما آلفونسو مارچلو داماتو...
سناتور جمهوری خواه ایالت نیویورک، با ارائه لایحه ایی به نام،(قانون تحریم های ایران و لیبی)،که بعد از تصویب به قانون داماتو معروف شد، سنگی عظیم،در میان راه رابطه اقتصادی ایران و آمریکا انداخت،که روز به روز به قطر و اندازه این سنگ افزوده شد و ارتفاع این سنگ امروزمیتواند به بزرگی دیوار محالات برسد.
جالب اینجاست که در سال 2003، لیبی رسما مسئولیت این بمبگذاری را بر عهده گرفت اما منابع آمریکایی مدعی هستند که سپاه پاسداران به تلافی حمله موشکی به پرواز شماره 655 ایران ایر این بمب گذاری را از طریق یک گروه فلسطینی سازماندهی کرده است که این فرضیه تا به امروز اثبات نشد و ابعاد تحریم ها و شکاف میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا روز به روز گستردهتر گردید.
بهانهایی آشنا از جنس حمله به عراق و افغانستان و ...قانونی از جنس هژمونی که مغایر قاطع با آرمان انقلاب مردمی 57 ایران.
آرمانی که در روزهای اول انقلاب از ماهیتی ضد هژمونیک برخوردار بود و یکی از موانع عادیسازی روابط ایران و آمریکا به شمار میرود.
هر زمانی که مردم ایران به بصیرت سیاسی رسیده اند، مواضع دولت مردان آمریکایی همواره با تغییر رژیم در ایران همراه شد، سرنگونی دولت مردمی و دموکراتیک مصدق توسط آمریکا و انگلستان، بهترین نمونه و مصداق این مهم است و با پیروزی انقلاب مردمی 57 جمهوری اسلامی ایران این مسئله به یک موضوع عادی و متداول در سیاستهای کلان آمریکا تبدیل شده است که با خوشبینی بسیار زیاد میتوان گفت در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، تا حدودی تعدیل و در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ به اوج خود رسید.
با علم به این مهم که این طرح همچنان حامیان زیادی از احزاب دموکرات و جمهوری خواه، دارد، به نحوی که ژنرال جیمز متیس وزیر دفاع دونالد ترامپ، در یکی از سخنرانی های خود به صراحت به این نکته اشاره و شعار خود قرارداده بود که سه تهدید اصلی آمریکا عبارتند ازایران،ایران،ایران و هیچ تهدیدی از نظر تاثیرات پایدار در بلند مدت روی ثبات و شکوفایی منطقه خاورمیانه،جدی تر از ایران نیست.
این موضوع تا آنجا برای دولتمردان آمریکایی اهمیت دارد که در مجلس سنای آمریکا توسط سناتور رکس تیلرسون به صراحت از سیاست تغییر رژیم در ایران پرده برداشته و سیاست کلی واشنگتن، تغییر رژیم در تهران را دنبال میکند و سوال اینجاست که چرا دوستان استراتژیک کمتر از پنج دهه گذشته به دشمنان جدی تبدیل شدهاند؟
و جواب بسیار ساده است:
ایران 57 به بعد ،هژمونی آمریکای ابر قدرت را به هم زد، روز به روز از اعتبار نفوذ و ابر قدرت بودن آمریکا در منطقه و حتی فرامنطقهایی، با خطاهای استراتژیک متعدد،کاسته شده، به طوری که با نامه رهبر فرزانه انقلاب خطاب به دانشجویان و فرهیختگان آمریکا و دعوت آنها به بیداری سیاسی و تعقل در سیاستهای اشتباه دولتمردان آمریکا، سیل اعتراضات دانشجویی و بیداری نسل جوان را نسبت به سیاستهای خصمانه و دور از انسانیت را درآمریکا به همراه داشت.
هژمونی آمریکا و رقابت آن با ایران در عرصه سیاسی و نظامی در خاورمیانه به بازیگران منطقهایی و حتی فرا منطقهایی و همچنین بازیگران غیر دولتی گره خورده است که جمهوری اسلامی ایران در این زمینه بسیار هوشمندانه و هوشیارتر عمل نموده به طوری که با خطاهای استراتژیک آمریکا که ناشی از سیاست های نابخردانه دولتمردانش بوده و تکیه بر رهنمود های رهبر فرزانه انقلاب و دانش روز دنیا(هنر نزد ایرانیانست و بس)،به قدرت منطقه و فراتر از آن مبدل گریده است.
قدرتی از سر اخلاص و احترام به تمامیت ارضی همه کشورها...
حمایت دولتمردان آمریکا از رژیم اشغالگر و کودککش اسرائیل(که در این یادداشت مجالی برای بیان تشریح این غده سرطانی نیست)، مزیدی بر کاستن اعتبار و چه بسا تحلیل تا مرز نابودی و فروپاشی آمریکا خواهد بود.
حضور پایگاه های نظامی آمریکایی که جزء تامین امنیت رژیم غاصب اسرائیل، هیچ ثبات و آرامشی را به همراه نداشته خود دلیلی متقن بر نابسامانی و نیت سوء دولتمردان آمریکایی از حضور در خاورمیانه خواهد بود.
از زمان شکلگیری انقلاب مردمی 57 و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی ایران، تا به امروز، سیاست جمهوری اسلامی، منع جنگ، منع تولید و گسترش سلاح های کشتار جمعی(هستهایی و شیمیایی) بوده و خواهد بود.
سیاستهای کلان جمهوری اسلامی ایران، هیچ زمانی تغییر حاکمیت کشورها، گسترش مرزها، و تغییر نظامهای سیاسی را دنبال نکرده و نخواهد کرد چون مرزها را محترم میشمارد و حامی احترام متقابل بین تمامی کشورهاست.
و در پایان با در نظر گرفتن داده های موجود، متحد استراتژیک سالهای قبل از انقلاب به دلیل زیادهخواهی و اتخاذ سیاستهایی مغایر با آرمانهای جمهوری اسلامی و تحریم های ظالمانه،عدم اجرای تعهد در تمامی ادوار(از جمله خروج یکطرفه از برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ) و حمایت از گروهکهای ضدانقلاب و به دلیل اینکه حضور آمریکا در منطقه همواره یک چالش امنیتی بزرگ بوده و نه زمینهساز و بسترساز امنیت منطقهایی، مادامی که واشنگتن بدون در نظرگرفتن منافع تهران، هیچ زمانی نخواهد توانست اهداف خود را در منطقه پیش ببرد.
آمریکایی ها با خروج از معاهدهها و زیر عهد زدن همیشگی، که به عادت دیرینه تبدیل شده تمام تلاش خود را در جهت افزایش تحریم ها در حوزهی حقوق بشر،فعالیت های موشکی ادامه خواهند داد هر چند با نفوذ و قدرت ایران، رویارویی نظامی، کمی بعید به نظر میرسد و چون دولتمردان آمریکایی به این مسئله اشرافیت دارند که نظام جمهوری اسلامی نظامی مردمسالار بوده و خواهد بود. کشور ایران را برای رویارویی مستقیم و باتلاق همیشگی و زمینهساز نابودی کامل خود،انتخاب نخواهند کرد.
و در پایان: آیا با وجود منافع مشترک دو کشور در منطقه و حتی فرامنطقهایی و با شناخت کامل ماهیت ضد هژمونیک سیاست خارجی جمهوری اسلامی درگیری و منازعات قومی و قبیلهایی موجود در خاورمیانه و عدم توجه به واقعیتهای موجود توسط دلتمردان آمریکا، برقراری یک نظام امنیت کلی، با در نظرگرفتن احترام متقابل و همکاریهای گسترده در تمامی ابعاد سیاسی،اقتصادی و نظامی میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا میتواند زمینه ساز دوستی دو کشور را فراهم سازد؟