«روزنامه دریایی سرآمد» سهم بازنشستگان از توسعه دريايي ايران را بررسي میکند
ضرورت ایجاد رابطه بازنشستگان دریایی با جامعه جوان ایران
گروه اقتصادریامحور - ایرج گلشنی - «شتاب در توسعه» حرف اول را ميزند. توسعه ديگر معيار و شاخص نيست؛ بلكه اين شتاب در توسعه است كه اولويت دارد و هر كشوري كه شتاب مناسب در توسعه داشته باشد، گوي سبقت از ديگران خواهد ربود. در كنار شتاب توسعهاي، اين توسعه هماهنگ و متوازن است كه معنا دارد. توسعه نامتوازن، مجموعهاي از رشد هاي سرطاني و خطرناك است و اگر توسعه با دقت طراحي نشود و همه جانبه صورت نگيرد، نتايج ناگواري در پي خواهد داشت. نمونه بارز امروزين توسعه شتابنده اما نامتوازن، كره جنوبي است. اين كشور از سال ۱۳۵۰- يعني ۵ سال بعد از ايران- برنامه توسعه خود را آغاز كرد و چنان شتاب بخشيد كه سالها از ايران جلو افتاد. توسعه صنعتي شگرف كره جنوبي كه نسبت به آن زمان ايران، يك روستاي بزرگ بود، تا جايي است كه امروزه، صنعت عمومي كره جنوبي سال ها – بلكه دههها- از ايران جلو افتاده است. نگاهي گذرا به صنعت خودرو سازي، صنايع ساختمان، صنايع لوازم خانگي و صنايع كشتي سازي كافي است نشان دهد كه كرهجنوبي خيلي از ايران جلو افتاده است؛ اما بررسي ابعاد توسعه كره جنوبي نشان ميدهد كه خطاهاي بزرگي رخ داده است و توسعه متوازن نيست.
در سرعت كمنظير كرهايها براي توسعه، بخش مهمي از مباحث اجتماعي- فرهنگي و مسائل جمعيتي و زندگي و سبك زندگي كرهايها جا ماند به نحوي كه سالهاي اخير، با مشكل عجيب و وحشتناك كاهش جمعيت مواجه شده است. نه تنها كره جنوبي، بلكه ژاپن نيز دچار اين بحران غيرقابل جبران است. به طور اساسي، اين جمعيت است كه بنياد توسعه يك كشور قرار ميگيرد و نسبت به رشد توسعه، جمعيت نيز بايد رشد كند؛ اما خطاي بزرگ در كرهجنوبي خود را نشان داده است و معلوم شده است كه توسعه كره اي، رشد سرطاني در بخش صنعت بوده است و باعث جاماندن توسعه جمعيتي شده است. فشار كار بر مردم كره طوري بوده كه خود را فراموش كرده و معناي زندگي مشترك را از ياد بردهاند. آمارهاي كره جنوبي نشان مي دهد كه بيش از نيمي از جوانان كره جنوبي قصد ازدواج ندارند. نيمي ديگر از نظر سني، عدد ۳۵ را رد كرده ولي هنوز موفق به ازدواج نشدهاند. از اين رو، جمعيت كره جنوبي رو به پيري مفرط نهاده و نسل بعدي كه بايد جايگزين شود، وجود ندارد. جمعيت كره جنوبي رو به كاهش است و امكان بازيافت آن به آساني ممكن نيست.
قطع رابطه بين بازنشستگان و جامعه جوان
پژوهشگران براي بي انگيزگي مردم كره براي ازدواج و فرزندآوري، دلايل متعددي ذكر كردهاند كه قطع رابطه بين بازنشستگان و جامعه جوان يكي از آن مواردي است كه بسيار مورد توجه قرار گرفته است. اكنون جوانان كره جنوبي قصد ازدواج ندارند و اگر هم ازدواج كرده اند، به هيچ وجه قصد فرزندآوري ندارند. چرا كه به دليل قطع ارتباط بين نسلها، از جهات گوناگون دچار ابهام و ياس شده اند.
قطع رابطه با بازنشستگان در جامعه كرهاي، باعث شده است كه زنجيره انتقال تجربه پاره شود و نيروي كار جديد، از تجربه نسل قبل خود محروم شود. اين اتفاق در ايران هم افتاده است و رابطه بازنشسته با نيروي فعال شكسته شده است. با قانون منع به كارگيري بازنشستگان در كارها، بخش بزرگي از بازنشستگان به طور كلي از حرفه سيساله خود جدا شده اند. اين قانون براي باز كردن فضاي اشتغال بود تا به طور مصنوعي اشتغال ايجاد كنند؛ اما باعث شد كه گروه بزرگي از بازنشستگان به رغم دارا بودن سيسال تجربه كاري، از تمامي فرايندها حذف شوند. اين حذف تجربه سي ساله از فرايند هاي توسعه، كره جنوبي را دچار صدمه كرده است و در اينده نزديك، ايران را هم در بر خواهد گرفت.
برنامه هاي جايگزين
كره جنوبي و ژاپن به عنوان دو كشور پير و از پا افتاده، ديگر قادر نخواهند بود كه اين معضل را حل كنند. وزير بهداشت ژاپن به طور علني گفت: اگر اين روند ادامه يابد، ژاپن محو خواهد شد. كره جنوبي هم به سوي محو ميرود زيرا جبران چندميليوني كسر جمعيت، كار آساني نيست.
براي اميدآفريني، نشاط جمعيتي و حفظ ارتباط بين نسلها كار زيادي نكرده اند. آسايشگاهها مملو از پيرمرد و پيرزنهايي است كه هر كدام كوهي از تجربه و توانمندي با خود به همراه دارند. همان ها بودند كه كرهجنوبي را از روستايي بزرگ به شهري تراز اول جهان تبديل كردند؛ اما بيمهري ديدند و كناري افتادند.
كنار نهادن بازنشسته با دور انداختن آن فرق دارد. بايد با برنامههاي جايگزين و فعاليت هاي فرهنگي، ارتباط تجربه با نسل جوان را حفظ كرد. كاري كه ژاپنيها و كرهاي ها نكردند و ايران نيز نكرده است. تنها تفاوت ايرانيها با انها اين است كه مردان ايراني، حوصله پيرشدن ندارند. سخت دست از زندگي ميشورند و سخت كنار ميروند. مردان و زنان ايراني به شدت همچنان گرايش هاي اجتماعي خودرا حفظ كردهاند. اين باعث شده كه رابطه بين نسلها به طور طبيعي برقرار بماند. اما رابطه بين تجربه و جوانان وجودندارد. بازنشتهها، از اداره بازنشسته مي شوند و بر اساس قانون ديگر حق ندارند آن دور و برها پيدايشان بشود، اما بازنشسته ايراني معمولا چند كار ديگر زير سر داشته است و به آن كارها ميپردازد. اين است كه در ايران، رابطه با خانواده و كار قطع نميشود اما رابطه با محل كار قبلي قطع ميشود و تبادل تجربهاي رخ نميدهد.
آينده ايران مانند كرهجنوبي است
اين روزها، آثار كاهش جمعيت در ايران مشاهده ميشود. اشتباه راهبردي و خطرناك دو دهه گذشته بر مبناي «فرزند كمتر – زندگي بهتر» آثار مخرب خود را اكنون به نمايش گذاشته است و جمعيت ايران را به سوي پيري برده است. اكنون ديگر تغيير شعار از «فرزند كمتر به فرزند بيشتر» كارساز نيست و نمي توان به صرف تغيير شعار اشتباه را جبران كرد. به زودي ايران مانند كره جنوبي و ژاپن جزو پيرترين جمعيت جهان خواهد بود، بدون آن كه زيربناي لازم براي انبوهي پير و بازنشسته فراهم كرده باشد. بنابراين، بحران در اينده به ما چنگ و دندان نشان ميدهد.
ياري بازنشستهها
بازنشستهها از دو جهت مي توانند كمك كنند و جلوي بحران جمعيتي را بگيرند يا به تعويق بيندازند. اول با ايجاد روحيه اميد و نشاط اجتماعي به جوانان و ديگري با انتقال تجربه كاري به نسل نورسيده.
اگر طبق قانون جديد، بازنشستهها را ديگر به كار نگرفت، معناي آن اين است كه سيسال تجربه را بگذاريد كنار . سيسال تجربه اهميتي ندارد. اين اثر خطرناكي در فكر و روح نسل كاري آينده دارد. معنايش اين است كه بعد از سيسال كار، يكباره به دردنخور ميشوي و ديگر ارزش كار كردن نداريد. اما بايد به اين قشر گفت كه از نظر قانوني كار رسمي شما به پايان رسيده اما دوران انتقال تجربه شما باقي مانده است. اين گونه است كه بازنشتگان همچنان به حساب ميآيند و مورد احترام قرار ميگيرند و نمادي از اميد و نشاط براي نسل آينده كار ميشوند.
نكته دوم اين است كه واقعا براي انتقال تجربه از بازنشسته به نيروي كار جديد بايد برنامه داشت. هيچ برنامهاي در هيچ يك از بخش هاي مرتبط با بازنشستگي وجود خارجي ندارد و اين يعني سرنوشتي مانند كره جنوبي و ژاپن از نظر اميد به زندگي و از نظر نشاط اجتماعي و ترغيب جوانان به تشكيل خانواده. و نيز به معناي نابودي انبوهي تجربه و خاطره كاري كه مي تواند بعد فرهنگي توسعه را كمك كند.
بازنشستگان دريايي ايران
وضعيت دريا كمي متفاوتتر است. دريا يعني تجربه. دريا بازنشستگي نمي شناسد و اين تجربه و مهارت است كه با دريا آشناست. تصور مي شود كه وضعيت بازنشستگان حوزه دريايي كشور با ساير حوزههاي بازنشستگي تفاوتهاي شكلي و ماهوي زيادي داشته باشد، آيا چنين است؟
تصور مي شود كه در تجارب بازنشستگان حوزه دريا، خاطرات متفاوتي وجود داشته باشد كه بتواند چند جلد كتاب به فرهنگ كشور اضافه كند. آيا در اين باره كاري شده است؟دريا را در كتاب مي توان خواند اما نمي توان ياد گرفت. دريا را بايد تجربه كرد و با تجربه مي توان اموخت. آيا برنامهاي براي انتقال تجارب ناب بازنشستگان حوزه دريا به نسل آينده كار وجود دارد؟ يا اين بازنشستگان هم مانند ديگر بازنشستگان فراموش شدهاند؟ برنامه سازمان بنادر ودريانوردي براي بازنشستگانش چيست؟ شيلات چگونه عمل ميكند؟ ساير اركان چطور؟ سوالاتي است كه در فرصتهاي آينده تلاش مي كنيم جوابي براي آنها پيدا كنيم.