printlogo


«روزنامه دریایی سرآمد» تحلیل می‌کند؛
سیاست‌ اجرای «سیاست‌های کلی دریامحور»

تغییر جدی در سطوح مدیریت دریا در انتظاراقدامات عبدالعلی زاده
​​​​​​​گروه راهبردی - ایرج گلشنی - «سیاست های کلی نظام برای توسعه دریاپایه ابلاغ شد». این خبری مهم است که حدود یک سال از آن می‌گذرد، خبری که موجب خرسندی اهالی دریا شد؛ زیرا بالاخره بعد از چند دهه و حتا چند سده، حاکمان ایران به سمت دریا نگاه جدی و معناداری انداختند، با ورود و ابلاغ رهبری معظم به این موضوع اهمیت صدچندان پیداکرده است. اما این سیاست‌ها روی کاغذ هستند و تا زمانی که اجرایی نشوند، کمترین فایده ممکن ندارند. از این دست سیاست‌ها فراوان داشته‌ایم که در عمل اجرایی نشدند. نمونه بزرگ و بارز آن، چشم‌انداز 1404 بود که کمتر از یک سال به پایان آن مانده است؛ اما باید با تلخی پذیرفت که چند سالی مُد بود و لق لقه زبان‎ها و بهانه مصاحبه برخی مسئولانی که اکنون حتا نام و یاد چشم‌انداز را کلا فراموش کرده‌اند. نتیجه این شد که چشم انداز 1404 معلوم نشد که چه شد؟
بی تعارف، همین سرنوشت برای سیاست‌های کلی نظام در حوزه دریامحور محتمل است. چه بسا از زمان ابلاغ تا کنون، اتفاقی چشمگیر نیفتاده که من اکنون به عنوان سردبیر روزنامه دریایی اقتصادسرآمد در این نوشتار به آن استناد کنم و به روش دیگری قلم بزنم. مایه تاسف است که تب تند دولتی‌هایی که ماموران اصلی این سیاست‌ها هستند، خیلی زود به عرق سرد تبدیل می‌شود. هیجان سند ابلاغی همان چند ماه اول بود و اکنون انگار خواب سنگینی مجریان این سیاست را بلعیده است. 

دوران رییسی
از دوره های گوناگون ریاست جمهوری ایران می گذریم، زیرا در همه دوران ها هیچ اقدام مفید و موثری که پهنه دریا را در دستان ملت ایران قرار بدهد وجود ندارد و هر کدام هم دلیل و دلایل خودش را دارد. یک دوره جنگ بود که دلیل موجه تلقی می‌شود. دوره های پسا جنگ هم دولت ها بیشتر معطوف به کشمکش‌های سیاسی خود یا شیفته نگاه راهبردی خود شده بودند و یکی گفتمان تمدن ها را مهم می دانست و یکی مسکن مهر و دیگری هیچ! با تاکیدات موکد و مکرر رهبر فرزانه انقلاب، تا نوبت به مرحوم رییسی رسید، اتفاق‌هایی در شرف نمود و بروز بود که عمر یاری نکرد. اتفاق تلخ باعث شد که خبرهای شیرین دریا باز به شوری و رسوب بینجامد. 

دوران پزشکیان
پزشکیان در ادامه توجه چند ماهه اخیر به دریا با استناد به سیاست‌های کلی، تکانی به خود داده است. اما تا نتیجه قابل لمس، خیلی فاصله دارد مگر این که با تدبیر خاص و مدیریت خاص، شتاب بزرگی به اجرای سیاست‌ها بدهد. در اولین گام، عبدالعلی زاده را مامور هماهنگی اجرا سیاست‌ها کرده است که این از نگاه ما دو جهت دارد که یکی ره به ترکستان است و دیگری ره به اجرای سیاست‌ها. 

راه وضعیت موجود
وضعیت موجود و تاسی و تکیه به آن، درست همان راهی است که جز به ترکستان نمی رود. دکتر پزشکیان و دکتر عبدالعلی زاده هر دو می‌توانند این استدلال را بکنند که چاره ای دیگر ندارند و راهی جز ترکستان ندارند. می‌توانند بگویند ترکستان نرویم کجا برویم؟ ترکستان هم برای خودش جایی است!
این وضعیت موجود از هر نظر- اگر مفید حال توسعه دریا بود که اکنون منفعت ما از دریا به درصد بالایی می‌رسید. مشکل حفظ وضع موجود است که سرعت‌گیر بخش توسعه دریایی است. به خصوص در بخش نیروی انسانی و به طو ر خاص در رده مدیران دولتی. پاشنه آشیل و چشم اسفندیار همین ها هستند. مدیرانی که به اشباع رسیده اند و نه تفکر تازه دارند، نه ایده نو و نه انگیزه تلاش و حرکت. فقط به پر و پای دریایی ها می‌پیچند و دیگران را هم از سرعت باز می‌دارند. مدعی هستند تا دلت بخواهد. شعار می‌دهند طبق طبق. آمار می‌سازند عین حلوا! مانند آماری که سازمان بنادر در باره گردشگری داد و مدعی 40 میلیون نفر گردشگری دریایی ایران شد! تخیل یک شاعرهم نمی‌تواند قافیه و ردیف چنین آماری را کنار هم بچیند. هیچ کس هم هیچی نگفت! طرف آمارساز، با آماری که معلوم نشد از کجا تخیل کرده، پز مدیریت خودش را داد و همه سکوت مطلق. خب با این وضعیت موجود، می‌شود بگویید کدام سیاست نظام قابل اجرا است؟
کس دیگری آمار ماهی و ماهیگیری داد. آماری که روی کاغذ جایش نمی‌شد. خودکار برای نوشتن صفرهایش گیج می‌شد. آمارش را ساخت و قالب کرد و هیچ. بیش از دو سال از آن امار می‌گذرد و زمان ثابت کرد که این آمارسازی نیز تخیل در کار بوده نه راه و رسم علوم آمار کاربردی. کسی هم نیست که این وعده‌های تخیلی را بررسی کند و کسی را تشویق یا تذکر بدهد. قصه، قصه ملانصرالدین است که عصایش را روی زمین نهاد و گفت: اینجا وسط زمین است. هر کس باور ندارد مترش کند! خدا بیامرزد نصرالدین را که گفت کسی باور ندارد مترش کند، این‌ها، این را هم نمی گویند تا کسی فکر متر و اندازه گیری نیفتد. هیچ کس ملاک یقین قرار نمی‌دهد که میزان درستی یک آمار، میزان تحقق عینی و عملی آن است. حالا که میدان از اندازه گیر و اندازه گیری خالی است، پس بتاز ای آمار تخیلی!

نقد و طنز چرا؟
چرا قلم من نگارنده  و امثال من- به سمت نیش و کنایه می‌رود؟ مگر نمی‌توان به رسم دلخواه! به تحلیل مرسوم قضایا بپردازد؟ پس چرا چنین می‌لغزد؟ چرا پای نصرالدین‌ها را به ماجرا باز می‌کند؟ مشکل از روح و روان من است و باید سری به امین آباد بزنم، یا از بس گفتیم و کس نشنید، مجبورم چنین داد و هوار راه بیندازم؟ 
مشکل چیست؟ بهانه نبود سیاست‌ها را داشتیم که تمام شد. توجه مسئولان عالی کشور را می خواستیم که شد. رهبر فرزانه با دقت تبیین کردند و رییسی دوست داشتنی هم به خوبی پی‌گیر شد و پزشکیان خودمانی هم اقدام کرد. چرا کار یک  باره مثل موشک اوج نمی گیرد و موج دریای ایران را به ارتفاع نمی رساند؟ باید بگویم: خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. یک عده تکراری و خسته باید از میان برخیزند. عبدالعلی زاده باید با تغییر جدی در سطوح مدیریت دریا و صنایع وابسته به آن، خون تازه در رگ مدیریت نحیف دریایی ایران بریزد و گرنه باز همان آمارها و همان سکون و همان سکوت. 

الگوهای موفق
در برخی از جهات دریایی، موفقیت های بزرگی داشتیم که خوب است الگو قرار گیرد. باید پرسید، چه سازوکار مدیریتی بر آن ها حاکم بوده که نتیجه را مطلوب کرده است و همان ها را شاخص اقدامات بعدی در سایر موارد گذاشت. نمونه بزرگ، موفقیت های دریایی ارتش جمهوری اسلامی است که اهالی دریا را سربلند کرد. دمتان گرم! این یک طرف، تبدیل شدن بنادر ما به انبار کالاهای فرسوده و گندیده یک طرف. چطور این دو سطح متفاوت، یک توسعه متوازن را رقم می زند؟

جان‌مان به لب آمد
از بس به دنبال یک خبر خوب توسعه ای در حال و هوای دریا دور خود چرخیدیم، جان‌مان به لب آمده است. همه چیز تکراری است. مدیران تکراری، آمارهای تکراری، وعده‌های تکراری، اشکالات تکراری، باز وعده های تکراری، موانع تکراری.... توسعه دریایی ما روی کاغذ یک چیز است و در واقعیت چیز دیگر. حقیقت مانند خود دریا زیباست و واقعیت کلافی سردرگم از تکرار. یکی باید این قصه تلخ و این دور و تسلسل باطل را پایان دهد. آیا پزشکیان نبض دریا را می گیرد؟ عبدالعلی زاده، سلحشوری می‌کند؟ سیاست این دو رجل سیاسی که پای اجرای سیاست ها آمده‌اند چیست؟ آیا عبدالعلی زاده ثابت می‌ماند و روی این مسئولیت پافشاری می‌کنند یا مانند آن یار جانی، هر چند ماه در یک اداره و سازمان دیگری ریاست خواهند کرد؟
چاره ای نیست! باز هم باید صبر کنیم!