تاریخ نمیخوانید یا حقوق بینالملل نمیدانید؟ «روزنامه دریایی سرآمد» گزارش میدهد
«بوموسی، تنب بزرگ و کوچک» جزایر استراتژیک ایران
از امپراطوری هخامنشی، اشکانی و ساسانی حاکمیت «جزایر سهگانه خلیج فارس» متعلق به ایران است
گروه دانش دریا - مهدی بیرانوند روژمان – از دوران باشکوه هخامنشی، اشکانی و ساسانی حاکمیت بر «جزایر سه گانه ایرانی» خلیج همیشه فارس، «پارس» همیشه متعلق به ایران بوده است. سه جزیره استراتژیک به نام های بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به گزارشهای تاریخی یونانیان و رومیها و سفرنامههای پیش از اسلام حکایت از فارسی بودن ساکنان تمام سواحل و جزایر خلیج فارس دارد. اسناد و سنگنبشته هخامنشی (جزیره خارگ) که در جزیره خارگ کشف شد یک نمونه از این موارد است. کتیبه خط میخی خارگ با اندازه ۲۰ در ۳۰ سانتیمتر بر روی سنگ مرجانی بومی جزیره نوشته شده است و تاج حک شده بر آن نشانگر حاکمیت و حضور مؤثر امپراتوری پارس بر جزایر دارد. این کتیبه یگانه و بینظیر در سال ۱۳۸۶ هنگام هموارسازی و ساخت جادهای در جزیره خارک بهطور تصادفی پیدا شد.
این جزایر همواره از گذشتههای بسیار دور بخشی از قلمرو ایران بودهاند و در قرنهای ۱۸ و ۱۹ میلادی جزء حوزهٔ صلاحیت و حکمرانی بندر لنگه به حساب میآمدند که خود یک بخش اداری از استان فارس بوده است.
حاکمیت ایران بر این جزایر در کتابها، اسناد تاریخی، نقشههای جغرافیایی و به خصوص در اسناد رسمی، گزارشهای اداری و پانویسهای وزارت خارجه و دفتر امور هندوستان در انگلستان در خلال قرنهای ۱۷ و ۱۸ و بخش اعظم قرن ۱۹ و در اسناد و نقشههای روسیه و آمریکا نیز منعکس شده است.
حال چرا چند وقت یک بار حاکمان و وزیران خارجه کشورک های حاشیه خلیج همیشه فارس خود را به فراموشی زده و در رسانه های بینالمللی جنجال برای حاکمیت نسبت به جزایر سه گانه میآفریند جای سوال دارد ! یا آنان تاریخ نمیخوانند و از حقوق بین الملل علمی ندارند یا زیاده از حد تحت امر حاکمان بلوک غرب برای ایجاد تنش رسانه ای و حقوقی در منطقه هستند.
در خصوص پیشینهٔ مناقشه دربارهٔ سه جزیره، چندین کتاب نوشته شده است. در کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان (کتاب) صفحات ۱۹۷–۱۷۰: پاسخی کوتاه به ادعاهای بزرگ و حاکمیت بر جزایر سهگانه آمده است:
«به دنبال شکست جنگسالاران ساحل دزدان دریایی از بریتانیا، سواحل دزدان دریایی (شارجه و راس خیمه) به تصرف انگلستان درآمد؛ و براساس قرارداد ۱۸۱۹، بریتانیا برای آنها پرچم و علامت ملی و مهر درست کرد و آنها را تحت حمایت (مستعمره) قرار داد. اما با تضعیف دولت مرکزی ایران پس از جنگهای ایران و روسیه، جنگهای انگلستان و ایران و جنگ هرات و مرو، نیروی استعماری بریتانیا به تدریج به سوی سواحل پارسی نیز چشم طمع دوخت، جزایر کیش و خارگ و بندر بوشهر را مورد تهدید قرار داد و در پی آن، جنگ خوشاب در سال ۱۸۵۷ روی داد. علیرغم بهبود روابط، مناقشه دربارهٔ جزایر باقی ماند.» اسناد و مدارکی که ایران در سالهای ۱۸۸۷ تا ۱۹۰۳ مبنی بر اعتراض به اشغال جزایر لاوان و… خلیج فارس به بریتانیا ارائه نمود عبارتند از:
پانویس اعتراضی سال ۱۸۴۰ صدر اعظم ایران و ممالک محروسه حاجی میرزا آقاسی: «تمامی جزایر خلیج فارس متعلق به ایران است و انگلستان حق دخل و تصرف در آن ندارد».
عهدنامه مجمل ۱۸۰۹ میلادی و عهدنامه مفصل ۱۸۱۲ میلادی دو قرارداد میان ایران و انگلستان است که دریای خلیج فارس را دریایی ایرانی دانسته و بیان داشته بریتانیا پیش از استقرار در هر نقطه از این دریا باید از ایران اجازه بگیرد.
همهٔ دنیا این دریا را به نام خلیج فارس میشناسند، این یعنی این که جزایر آن متعلق به مملکت فارس است کما اینکه در زمانهای قدیم هم ایرانی بوده است.
پاسخ بریتانیا: جزایر در زمان اشغال توسط بریتانیا بدون صاحب بوده و مطابق قاعده حقوقی، تقدم در مالکیت سرزمین بدون صاحب، (قاعده عرفی دوره استعمارگری) متعلق به کشوری است که آن را تصرف کند.
پاسخ ایران: جزایر مسکونی بوده و اتباع آن ایرانی هستند، آنها برای خرید و معاملات و رفع دعاوی و ارسال شکایتهای بین قبیلهای به نماینده فارس در بندر لنگه و بوشهر مراجعه میکردهاند و میکنند؛ و رعیت (شهروند) ایران هستند (در آن زمان شناسنامه نبود). نقشههای رسمی و مکاتبات شیوخ، مؤید این موضوع است.
نامه سر پرسی لورن، سفیر انگلیس به وزارت امورخارجه ایران در سال ۱۳۰۲ خورشیدی در اعتراض به اینکه چرا دولت ایران در امور جزایر ابوموسی و شیخ شعیب دخالت میکند چرا که جزو قلمرو شیخ شارجه است. مصدق، وزیر امورخارجه وقت ایران این اعتراض را رد و بر حاکمیت ایران تأکید کرد.
برافراشته شدن پرچم ایران در جزایر در سال ۱۹۰۳ تا ۱۹۰۴ و از نو از سال ۱۹۳۳ تا۱۹۴۱ بهطور پیاپی.
۸۰ مورد شکایت و پانویس اعتراضی ایران علیه اشغال جزایر.
شکایت به جامعه ملل (سازمان ملل آن دوره)
تهدید ایران به شکایت به کمیته استعمارزدایی سازمان ملل برای استعمارزدایی از جزایر ایرانی در سال ۱۹۶۶
بریتانیا به ایران اعلام کرد: نیاز به شکایت یا توسل به زور نیست و امکان رسیدن به توافق با رضایت طرفین وجود دارد.
رضایت انگلستان برای خروج از مستعمرات در خلیج فارس و برگرداندن جزایر به ایران.
وساطت بریتانیا برای جلب رضایت ایران در خصوص محترم شمردن استقلال شیخنشینان خلیج فارس و همکاری و مساعدت ایران با آنها.
مخالفت شدید ایران با تشکیل امارات متحده عربی پیش از برگشت کامل سه جزیره.
وساطت بریتانیا برای بستن توافقنامه برای انجام ترتیبات برگشت جزایر به ایران و تشکیل دولت جدید امارات در خلیج فارس.
سفر خالد، رئیس شارجه و صقر، رئیس رأسالخیمه به ایران و تقاضای کمک مالی در قبال برگشت دادن جزایر سهگانه به ایران.
رد قاطعانه خواسته صقر (ناصریست بود) از سوی ایران دربارهٔ واگذاری تنب بزرگ و تنب کوچک به ایران در قبال دریافت پول. بریتانیا نیز دربارهٔ برگرداندن تنبها به ایران هیچ اعتراضی نکرد و فقط تلاش کرد که دربارهٔ ابوموسی امتیازاتی به نفع شیوخ از ایران بگیرد.در نتیجه ایران به اعطای کمک مالی سالانه یک و نیم میلیون پوند به امیر شارجه برای توسعه و عمران شیخنشین شارجه موافقت نمود.اعطای سه فقره چک به همین مبلغ میان ایران و ویلیام لوس، میانجیگر بریتانیایی در سال ۱۹۷۱ از سوی وزارت خارجه ایران پس از امضای توافقنامه همکاری و ترتیبات برگشت جزایر به ایران.
ایران این پانویس تفاهم (مذکرةالتفاهم) را تنها ترتیبات موقتی برای برگشت ابوموسی میدانست و هویدا فردای آن در پارلمان اعلام کرد: «جزایر سهگانه امروز بهطور کامل به مام میهن برگشت و ما به هیچ چیز کمتر از حاکمیت کامل ایران بر سه جزیره رضایت ندادیم». نخستوزیر وقت ایران در واقع تفاهمنامه ۱۹۷۱ را موقتی دانست. عباسعلی خلعتبری قبل از پذیرش توافقنامه از طرف دولت ایران طی پانویسی به دولت بریتانیا اعلام کرد تفاهمنامه و ترتیبات را میپذیرد اما هیچگونه محدودیتی را برای اعمال حاکمیت ایران نمیپذیرد.
ویلیام لوس، میانجیگر بریتانیا و کشورهای عربی به این پانویس و بیانیه اعتراضی نکرد.
به موجب این تفاهمنامه ایران قبول مساعدت کرد که سالیانه مبلغ یک و نیم میلیون لیره به شیخ شارجه بپردازد تا زمانی که آن کشور از کمک مالی برای توسعه زیرساختها بینیاز شود.
دربارهٔ جزایر تنب کوچک و تنب بزرگ که ایران آنها را ملک مسلم خود میدانست، حاضر به پذیرش هیچگونه شرط یا همکاری با رأسالخیمه نشد و اعلام کرد: «به زور یا با رضایت جزایر به ایران برخواهد گشت». صرف نظر از سوابق تاریخی حاکمیت ایران، انگلستان نیز پذیرفته بود که این دو جزیره در داخل حوزه قلمرو و صلاحیت دریایی ایران قرار دارد (دنیس رایت و اسدالله علم). بنابراین، انگلستان نتوانست دربارهٔ برگرداندن تمبها هیچگونه بهانهای بتراشد و بدون هیچ شرطی دو تنب به ایران برگشت داده شد.
اتحادیه اروپا همصدا با امارات
اتحادیه اروپا همانند دیگر رویداد های بین المللی که برای ایران پیش می آید برخلاف حوزهٔ استراتژیک و عنوان خود در امور خاورمیانه آشکارا دخالت کرده و همیشه در مسئله جزایر سهگانه همصدا با امارات بوده است. اتحادیه ای که هنوز نتوانسته در حوزه استراتژیک و ژئوپولیتیک خود مسئله جنگ اوکراین و روسیه و مهاجران را حل کند. این اتحادیه که خط فکری و سیاسی مشخصی جز دخالت در امور کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین ندارد اخیرا در خصوص حق حاکمیت امارات بر جزایر سهگانه بیانیه ای صادر نمونده است که برخلاف تمامی قوانین بین المللی می باشد. در بخشی از این بیانیه با اتخاذ موضعی خصمانه علیه تهران و با نادیده گرفتن اسناد حقوق بینالملل در این خصوص، مالکیت ایران بر جزایر مذکور نقض تمامیت سرزمینی امارات و اصول منشور سازمان ملل ادعا شده است!
ذکر چند نکته درباره صدور این بیانیه ضدایرانی که البته موضوع جدیدی نیست، اهمیت دارد:
اول اینکه اماراتیها پیش از این نیز در باب حاکمیت ایران بر این سه جزیره ایرانی اشاراتی داشتند و با انتشار بیانیههایی صادر شده مبنی بر وجود اختلاف میان ایران و این کشور بر سر جزایر سهگانه بر ارسال این پرونده به دادگاه لاهه گفتند. از همین رو ابوظبی تاکنون در ارتباط با مالکیت و حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه ایرانی هم با کشورهای حاشیه خلیجفارس، هم با بازیگران فرامنطقهای چون بلوک غرب و حتی چین و روسیه نیز همصدا شده است.
اینکه این بیانیهها در فاصلههای کوتاهتری و با لحن تندتری صادر میشود و بر تعلق جزایر سهگانه به امارات تاکید دارد به این موضوع بر میگردد که در وهله اول منطقه در شرایط ملتهبی بهسر میبرد و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و به ویژه امارات و عربستان تصور میکنند که در این شرایط ایران در موقعیتی نیست که قصد داشته باشد در واکنش به تکرار این ادعا برخورد ویژهای داشته باشد. به عنوان مثال تهران به دنبال این باشد که دست به اقدام مخربی و منفی در این زمینه بزند که احیانا به زیان این کشورها تمام خواهد شد.
دوم اینکه حساسیتهای اروپا اکنون به دلیل مناسبات نظامی ایران و روسیه بیش از هر زمان دیگری تشدید شده است. بلوک غرب و بهطور مشخص اروپا مدعی است که ایران موشکهای بالستیک کوتاه برد را دراختیار روسیه قرار داده است. از همین رو پیش از این و طی روزهای اخیر انگلیس و اتحادیه اروپا تحریمهایی را علیه ایران در خصوص شرکتهای هواپیمایی ایرانی اعمال کردند که البته خسارتهایی نیز به دنبال خواهد داشت. لذا هدف از صدور بیانیه مشترک میان کشورهای شورای همکاری خلیجفارس و اروپا نشان دادن چراغ قرمز اروپاییها به ایران است. بدین معنی که کشورهای غربی با چنین موضعگیری این پیام را ارسال کردند که فشارها بر تهران به واسطه همکاریاش با روسیه را افزایش خواهند داد. لذا شاهد هستیم که در این زمینه تحریمهای جدید و مهمی را اعمال کرده و در منطقه نیز با رقبای جمهوری اسلامی ایران وارد همکاری شدند و تلاش دارند تا منافع ایران را در موقعیت ویژهای که اکنون خاورمیانه درآن قرار دارد به خطر بیندازند. از همین رو میتوان پیشبینی کرد که اروپاییها با هدف تشدید فشارها به ایران دست به اقدامات دیگری نیز خواهند زد.
از زاویهای دیگر و برای واکاوی این مساله که بیانیه تکراری و ضدایرانی مشترک اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج چگونه میتواند تنشهای اخیر حاکم بر منطقه را تحت تاثیر قرار دهد
ذکر این نکته اهمیت دارد که نشستهای اخیر اروپاییها با کشورهای حوزه خلیجفارس دایمی نیست و معمولا یک یا دو سال یکبار برگزار خواهد شد. بنابراین احتمالا تا یکی، دو سال آینده دیگر بیانیه مشترکی با اروپاییها در این زمینه صادر نخواهد شد.
اما در رابطه با کشورهای شورای همکاری خلیجفارس باید گفت که آنها قصد دارند از تنشهای کنونی در منطقه نهایت استفاده را برده و زمینه را برای تحقق ادعاهای خود بر جزایر سهگانه ایرانی به خیالشان هموار سازند. کمااینکه این گروه از بازیگران به دنبال برگزاری نشست مشترک با چینیها و احتمالا در ادامه به دنبال صدور بیانیه همصدا با پکن علیه جزایر سهگانه هستند. کشورهای خلیجفارس همچنان درصدد هستند تا با سایر کشورها در هر سطحی از تعامل، برای صدور این بیانیهها زمینهسازی کنند، چراکه این کشورها به دنبال استفاده از شرایط و موقعیت کنونی ایران در منطقه هستند تا ادعاهای خود درباره جزایر سهگانه ایرانی را در قالب بیانیه مجددا تکرار کنند.
اما آنچه که در ارتباط با مواضع اروپاییها در شرایط کنونی اهمیت دارد این است که آنها به دنبال بالا بردن سطح تنشها در مقابل ایران هستند و این پیام را نیز مخابره میکنند که تا زمانی که مراودات نظامی ایران و روسیه ادامه داشته باشدآماده گفتوگو با ایران نیستیم یا حداقل نمیتوانیم گفتوگوهای سازندهای داشته باشیم.
اقدامات اخیر اتحادیه اروپا نشاندهنده این موضوع است که همکاریهای نظامی تهران و مسکو در شرایط کنونی به مراتب از مسائل مرتبط با برنامه هستهای و همکاری تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی اهمیت بیشتری دارد. به واسطه آنکه رهبران اروپا معتقدند که روسیه امنیت این قاره و مسائل هویتی اروپا را به خطر انداخته و طبیعتا ایران نیز در این تهدیدی که روسیه متوجه آنها کرده است همکاری دارد و این کشور را همراهی میکند.
طبیعی است که اتحادیه اروپا دست به اقدامات متقابلی خواهد زد که احتمالا منافع ملی ایران را به خطر بیندازد؛ این تعبیری است که اروپاییها از اقدامات هدفمند خود دارند، بنابراین این قبیل موضعگیریهای ادعایی اروپایی از جمله همراهی با شورای همکاری خلیجفارس علیه تمامیت ارضی ایران در شرایط کنونی که منطقه درگیر تنشهای بیسابقهای هست نوعی فشار سیاسی است علیه ایران به منظور مقابله با روسیه در اوکراین. هرچند که ایران بارها نیز اعلام کرده است موشکهای بالستیکی در اختیار روسیه قرار نداده است اما طرفهای غربی مدعی هستند که ما اسنادی در این زمینه داریم و ادعا میکنند که ایران پیشتر پهپادهایی دراختیار مسکو به منظور مقابله با اوکراین قرار داده است و این مناسبات نظامی باید سریعتر پایان یابد.
لذا به عبارتی دیگر اروپاییها پایان همکاری نظامی تهران و مسکو و به ادعای آنها پایان همراهی ایران با روسیه در جنگ اوکراین را به نوعی پیششرط ازسرگیری گفتوگوهای خود با ایران در نظر
گرفتهاند.