printlogo


تقویت حضور نظامی آمریکا به‌واسطه تسلط بر آبراه‌های حیاتی
دو روی یک سکه برای تسلط بر ترانزیت و انرژی خاورمیانه!

گروه بین الملل - سخنان اخیر علی‌اکبر صالحی وزیر پیشین امور خارجه و رئیس سابق سازمان انرژی اتمی ، درباره سیاست‌های امریکا در تبدیل اسرائیل به هاب منطقه خاورمیانه، بار دیگر به نقد وابستگی کشورهای منطقه به یک قدرت فرامنطقه‌ای دامن زده است. این پروژه در حالی دنبال می‌شود که امریکا با ایجاد هژمونی انرژی و فناوری و حمل و نقل از طریق اسرائیل، در پی تقویت وابستگی منطقه به حضور نظامی و اقتصادی خود است، رویکردی که پیامدهای نگران‌کننده‌ای برای کشورهای همسایه ایران به همراه خواهد داشت.

تضعیف استقلال منطقه‌ای با افزایش وابستگی به اسرائیل
به گزارش روزنامه دریایی اقتصادسرآمد، سی نیوز در گزارشی آورده است: استفاده از اسرائیل به عنوان هاب منطقه‌ای انرژی و ترانزیت ، بخشی از راهبرد بلندمدت امریکا برای بازسازی مسیرهای انرژی است. امریکا با هدایت مسیرهای انتقال انرژی از اسرائیل به اروپا و دیگر مناطق، کشورهای خاورمیانه را به این مسیرها وابسته می‌کند. به عبارت دیگر، نفت و گاز کشورهای عربی و خلیج فارس در صورت عبور از اسرائیل، مشمول سیاست‌های اسرائیل و امریکا خواهند شد که این امر می‌تواند به کاهش استقلال اقتصادی کشورهای منطقه و همچنین قدرت تصمیم‌گیری آنها در زمینه عرضه انرژی منجر شود.این وابستگی، ابزار فشار سیاسی و اقتصادی قدرتمندی در دست اسرائیل و امریکا خواهد بود. کشورهای منطقه، از جمله کشورهای تولیدکننده انرژی و مصرف‌کنندگان بزرگ مانند ترکیه و حتی برخی کشورهای اروپایی، برای تامین انرژی و دسترسی به این منابع باید با شرایط تحمیلی اسرائیل سازگار شوند که این موضوع، انعطاف‌پذیری و توان چانه‌زنی آنها را محدود می‌کند.جمهوری اسلامی ایران سال‌هاست که نسبت به دخالت های امریکا در منطقه هشدار داده است و همواره بر اهمیت همکاری‌های منطقه‌ای بدون دخالت کشورهای فرامنطقه‌ای تأکید کرده و از سال‌ها پیش از طریق سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای، بر ایجاد شبکه‌های مستقل و همکاری‌های مستقیم با همسایگان خود در حوزه‌های انرژی و ترانزیت اصرار داشته است.
طرح امریکا برای تمرکز انرژی و فناوری در اسرائیل، به‌طور ضمنی توان ایجاد همگرایی بین کشورهای خاورمیانه را تضعیف می‌کند. کشورهای منطقه که می‌توانند با همکاری‌های مشترک انرژی و ترانزیت به استقلال بیشتری دست یابند، در صورت وابستگی به هاب اسرائیل، انگیزه‌های کمتری برای همکاری با هم خواهند داشت. برای مثال، ابتکارات مشترک ایران و همسایگان در حوزه انتقال گاز و نفت، به دلیل نفوذ اسرائیل در شبکه‌های انتقال و ترانزیت منطقه، ممکن است با چالش‌هایی مواجه شود و حتی متوقف گردد.

تقویت حضور نظامی امریکا به‌واسطه تسلط بر آبراه‌های حیاتی
در سایه این سیاست، امریکا با سرمایه‌گذاری در پروژه‌های دریایی و انرژی اسرائیل، در پی کنترل بیشتر بر کانال‌های حیاتی در خاورمیانه است. حضور نظامی و دریایی امریکا در آبراه‌هایی چون دریای مدیترانه، دریای سرخ و دریای عمان، به این کشور امکان می‌دهد که امنیت منطقه را بر اساس منافع خود تأمین کند. این حضور به‌طور بالقوه امنیت و ثبات کشورهای همسایه را در معرض تهدید قرار می‌دهد، چرا که امریکا در هر زمان ممکن است از این خطوط برای فشار سیاسی و اقتصادی استفاده کند.

دور زدن کشورهای منطقه و بی‌ثباتی اقتصادی
سیاست امریکا برای تقویت زیرساخت‌های اسرائیل ، به معنای کاهش اهمیت اقتصادی و سیاسی برخی کشورهاست. این اقدام امریکا، مسیری برای دور زدن کشورهای همسایه  و تضعیف آنهاست. این تغییر ساختار ترانزیت انرژی به طور طبیعی باعث افزایش وابستگی کشورهای منطقه به اسرائیل و امریکا خواهد شد. کشورهای منطقه برای دسترسی به انرژی و حتی منابع اولیه خود ممکن است ناچار به عبور از ساختارهای تحت کنترل اسرائیل شوند.
همچنین این سیاست منجبر به کاهش درآمدها و افزایش وابستگی به مسیرهای ترانزیتی خارجی می شود که می‌تواند شرایط اقتصادی داخلی کشور های منطقه را دچار نوسانات جدی کند. در این شرایط، دولت‌ها به دلیل کاهش درآمد و افزایش هزینه‌های مدیریت منابع، ممکن است نتوانند خدمات عمومی و رفاهی مناسبی برای مردم خود فراهم کنند که منجر به نارضایتی‌های اجتماعی، اعتراضات و در مواردی حتی بحران‌های سیاسی داخلی می‌شود.

ابزارسازی از اسرائیل در رقابت‌های جهانی
امریکا با گسترش نقش اسرائیل به‌عنوان هاب انرژی و فناوری در خاورمیانه، این کشور را به ابزاری برای پیشبرد سیاست‌های جهانی خود تبدیل کرده است. این استراتژی، نه تنها امنیت منطقه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، بلکه اسرائیل را نیز به بخشی از یک بازی ژئوپلیتیک بزرگ‌تر بدل می‌سازد که عواقب آن می‌تواند به افزایش تنش‌ها و بی‌ثباتی‌های داخلی در خاورمیانه بینجامد.
همچنین یکی دیگر از اهداف امریکا در استفاده از اسرائیل به عنوان ابزار، محدود کردن نفوذ چین ، روسیه و ایران در خاورمیانه است. چین با سرمایه‌گذاری‌های عظیم خود در پروژه‌هایی مانند “یک کمربند، یک راه” و روسیه با نفوذ نظامی و اقتصادی در کشور های منطقه و ایران با بهبود روابط خود با کشور های منطقه ، به عنوان تهدیداتی جدی برای منافع امریکا در خاورمیانه به شمار می‌روند. اسرائیل، با همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی گسترده با امریکا و محدود کردن روابط خود با چین و روسیه و ایران ، به امریکا این امکان را می‌دهد تا در مقابل نفوذ رقبای خود مقاومت کند. به‌ویژه در زمینه‌های فناوری و اطلاعات، اسرائیل نقش کلیدی در انتقال داده‌ها و اطلاعات حساس منطقه‌ای به امریکا دارد و مانع از دستیابی چین و روسیه و ایران به اطلاعات راهبردی و زیرساخت‌های اطلاعاتی خاورمیانه می‌شود.
یکی دیگر از ابعاد ابزارسازی اسرائیل، وادار کردن کشورهای منطقه به پذیرش سیاست‌های غربی است. امریکا با تقویت نقش اسرائیل به عنوان یک مرکز اقتصادی و امنیتی، کشورهای عربی و دیگر همسایگان را تشویق به همکاری با اسرائیل و پذیرش سیاست‌های امریکا می‌کند. این سیاست به‌ویژه پس از توافق‌های عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و برخی کشورهای عربی، همچون امارات متحده عربی و بحرین، به اوج خود رسید. این روند سبب می‌شود تا کشورهای منطقه کمتر به دنبال همکاری با رقبای امریکا باشند و همسو با سیاست‌های غرب عمل کنند.
به‌عنوان مثال، اقدام اخیر شورای باطل همکاری خلیج فارس (GCC) و اتحادیه اروپا در صدور بیانیه‌ای که حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه را غیر قانونی خوانده بودند، به خوبی نشان‌دهنده این نوع سیاست‌ها برای کنترل منطقه و اختلاف افکنی بین کشورهای خاورمیانه می باشد.
با توجه به این چالش‌ها، کشورهای منطقه باید به همکاری‌های منطقه ای توجه کنند و بر ظرفیت‌های داخلی  خود برای ایجاد شبکه‌های مستقل انرژی و ترانزیت تأکید نمایند. تنها از این طریق است که می توان در برابر فشارهای خارجی ایستادگی کرد و آینده‌ای پایدار و مستقل ساخت.