printlogo


تصوير ايران در ذهن بيگانگان 


 غلامرضا مصدق - با شنيدن نام ايران توسط بیگانگان چه تصويري در ذهن آنها نقش می بندد؟ سیاه یا سفید؟ متاسفانه شواهد عینی نشان می‌دهد این تصویر بسیار سیاه و منفي است. خارجی هائی که برای اولین بار به ایران می آیند بعد از یک یا دو روز حضور در ایران تقریباً همگی يك حرف مشابه مي زنند " ايرانی که در ذهن ما بود ایرانی نیست که از نزدیک دیدیم “. 
 وجه مشترک خارجی ها بعد از اولین دیدار از ایران حتی در اولین ساعات ورود شوکه شدن است. آنها تصویری از ایران دارند که نباید زنان را در خیابان ببیند و اگر دیدند باید زنانی سراپا سیاهپوش را ببینند، کشوری که در آن نشانه های زیادی از دنیای مدرن نباید دیده ‌شود، مردمی خشن، پرخاشگر، اخمو، متعصب و مسلح، اگر در خیابان با نوازنده ای در حال نواختن مواجهه شوند سخت متعجب خواهند شد، رستوران‌ها، فست فودها و مغازه های پر زرق و برق، خیابان‌های مملو از اتومبیل در نظرشان عجیب جلوه می‌کند. بی اغراق تصویر ما در ذهن آنها مشابه تصويري است كه ما از افغانستان تحت حاكميت طالبان بخصوص دوره اول آنها داشتيم.
شدت شوکه شدن تعداد زیادی از خارجیان در مواجهه اولین برخورد با ایران به حدی است که در بازگشت به کشورشان خود را مکلف می دانند با معرفی ایران واقعی به پاک کردن این تصویر منفی کمک کنند. آنها با به اشتراک گذاشتن تصاویر و فیلم های سفر خود به ایران، در قالب نوشته ها مصاحبه و غیره از مردمی مهربان، خونگرم، مهمان نواز، بخشنده، تنوع فرهنگی،  تاریخی، طبیعی و قومی بینظیر، مظاهر دنیای مدرن مشابه آنچه در کشورهای خودشان وجود دارد سخن می گویند. کشوری که در آن  علیرغم قوانین و مقررات رسمی، زنان و جوانان  با پوششهای متنوع و با سبک های مختلف زندگی یاد می‌کنند. 
 گاهی در نوشته ها و سخنان اين مسافران بر جنبه هایی از زندگی ما تمرکز می‌کنند که بعضاً خود ما از آنها غافل هستيم. اين افراد تحت تاثیر هر آنچه از ایران دیده اند با شیفتگی تمام ديگران را به مسافرت ودیدار از این ديار وارونه معرفی شده تشویق و ترغیب  مي كنند. اگرچه عموماً انتقادهايي مثل دلخوري و تعجب از شيوه رانندگي و فقدان نظم در كار ما هم دارند.
 به شخصه موارد متعدد تاسف بار و بعضاً مضحكي را در مورد ذهنيت قبلي خارجي ها قبل از سفر به ايران شاهد بودم. مثلاً برای راه اندازی يك خط توليد طبق توافق قبلي قرار بود كارشناس شركت فروشنده ماشين آلات ایتالیایی به ايران بيايد، اما بدون دليل سفر به ايران را به تاخير مي انداختند، بعد از اصرار و اخطار مبنی بر خريد از شرکتی دیگر، بالاخره کارشناس مربوطه که مرد جوانی بود به ایران آمد. علت تاخیر را سوال کردم، گفت واقعیت این است که مادرم با سفر من به ایران بشدت مخالف بود، او فکر می‌کرد ايران در حال جنگ است( اين داستان مربوط به دوران دولت اصلاحات است، زماني كه خبري از فضاي متشنج سياسي - نظامي اين روزها نبود) به همین دلیل وقتی اصرار و اجبار من برای سفر به ایران را دید با چشمانی اشکبار تا فرودگاه مرا همراهی کرد و طوری با من خدا حافظی کرد که انگار دیگر هرگز همدیگر را نخواهیم دید. پرسیدیم الان که دو روز است اینجا هستی در مورد نگرانی مادرت چه فکر می کنی؟ درحالیکه توامان هم می خندید و هم تاسف می خورد گفت متاسفانه ما ایران را صرفا از طریق اخبار می شناسیم نه واقعیات عينی آن. عمده محتوای اخبار معمول در مورد ما هم که مشخص است، جنگ، سايه جنگ، تحریم، بمب هسته‌ای، انداختن هر حادثه ناخوشایند در دنیا به گردن ایران، تکذیب تکراری مسئولان از دخالت ما در این حوادث، محدودیت برای زنان، اعدام در ملا عام و غیره. موضع تهیه کنندگان و نشر دهندگان اصلی این خبرها که تسلطی گسترده بر رسانه ها و تریبون‌های پر مخاطب جهانی دارند هم در مورد ما كه معلوم است و حرف زدن در مورد آن توضيح واضحات است . این تصویر ساختگی و وارونه از ایران نتیجه همکاری ج ا  و مخالفان آن  است !! اگر چه هماهنگی سیستماتیکی بین این دو همکار بظاهر مخالف هم وجود ندارد، اما شیوه عمل هر دو به گونه ای است که نتایج اقدامات مجدانه !!! آنها به یک نتیجه مشترک می‌رسد و آن ساختن تصویری منفی و غیر واقعی از ایران است، این دو مثل تیغه های قیچی اگر چه به ظاهر در جهت مخالف هم هستند اما نتیجه کارشان یکی است.
 به روال معمول حتماً تعدادی از خوانندگان محترم با توجه به وجود مشکلات مبتلابه فعلی مملکت، نگارنده را متهم به سفید نمایی از ایران می نمایند که گویی سخن از بهشت برین گفته مي شود، اما اگر آنها هم مکرر تصویر وارونه ایران را علی رغم وجود مشکلات رنگارنگ فعلی، از نگاه بیگانگان می دیدند در این مورد با بنده همدل می شدند.