printlogo


«مردم و دريا»« روزنامه دریایی سرآمد»  تحلیل می‌کند؛
راه توسعه دریایی از مسيرمردم مي گذرد

تصميم‌سازان و تصميم ‌گيران بايد مردم و وجه فرهنگ عمومي توسعه دريايي را لحاظ كنند
​​​​​​​گروه راهبردی - ایرج گلشنی - در رصد دورنماي توسعه دريايي ايران، چندان به مردم توجه نشده است؛ هر چند كه مي‌دانيم مبناي توسعه واقعي و پايدار و متوازن، مردم هستند. دلايل زيادي مي‌توان بر شمرد كه چرا به مردم توجه نشده و نمي‌شود. به چند نكته اشاره مي‌كنيم:

اول: قشري بودن دريا
در كشور ايران، دريا متعلق به چند قشر است كه اقليت جامعه ايراني هستند. به طور خاص، دريا متعلق است به ساحل‌نشينان تا جايي كه ديگر مردم ايران، به دريا و ساحل به چشم «تفريح» نگاه مي‌كنند و براي دريا مسافرت تنظيم مي‌كنند. چند روزي كنار ساحل قدم زدن و آتشي به پا كردن، تمام حس دريايي ايرانيان است. 
اگر همه اقشار در همه جاي ايران به مقوله دريا توجه كنند و دريا را فقط ساحلي براي تفريح ندانند، به طور طبيعي تحقق توسعه دريايي روندي شتابنده مي‌گيرد. 

دوم:‌ عدم ترويج فرهنگ دريا
اين برآمدي است از عدم ترويج فرهنگ دريايي در كشور از يك سو و سوء ترويج از جانب ديگر. از يك سو ايرانيان را از دريا ترسانده اند و از ديگر سو، كسي نعمات دريا و سطح عالي زندگي در ساحل را به مردم آموزش نداده است. فرهنگ به جايي رفته است كه مردمان ايران را به سمت كوير سوق داده است تا در تنگناي كوير و كمبود آب و فشار و ازدحام جمعيت، خفه شوند؛ اما به سمت دريا نيايند و نفسي تازه نكنند و يك زندگي سالم و زيبا مانند بسياري از كشورهاي پيشرفته جهان نداشته باشند. تغيير ذهن مردم و باوراندن آن‌ها به اين كه كشوري دريايي هستند، كار مهمي است كه البته بر زمين مانده و متولي مشخصي ندارد. 

سوم:‌ نبود برنامه كلان فرهنگي
در اين راستا، هيچ برنامه كلان فرهنگي وجود خارجي ندارد كه درياي منفي ايرانيان را به درياي مثبت و ارزشمند تبديل كند. ذهن‌ها همچنان در خشكي سير مي‌كند و ناله‌ها براي كمبود آب در خشكي بلند است. يك برنامه كلان فرهنگي بايد باشد تا تمامي مردمان ايران را در بر بگيرد و ذهن آن‌ها را به سمت دريا بكشاند تا شاهد تراكم جمعيت در سواحل باشيم نه در كوير. 
گفتيم كه نه تنها برنامه اي نيست، بلكه بخش فرهنگ دريايي ايران اساسا هيچ متولي مشخصي ندارد. معلوم نيست كه بايد خطاب به چه كسي يا كدام ارگان متني نوشت و درخواستي كرد. در بخش فرهنگ دريايي ايران همه چيز مبهم است. در بندهاي سياست‌هاي توسعه درياپايه كه دقت كنيد، هيچ بند يا كلامي در باره «توسعه فرهنگ دريايي ايرانيان» وارد نشده است. يعني مسئولان سياست گذار هم به مقوله فرهنگي اصلا فكر نكرده‌اند. حال اين مهم را چه كسي بايد انجام دهد و با چه برنامه‌اي، معلوم نيست. 

چهارم: بي‌توجهي مسئولان عالي
بي‌توجهي مسئولان عالي را علاوه بر سندهاي بالادستي كه معمولا در بحث فرهنگ مسكوت مانده‌اند، در ساير برنامه‌هاي ريز و كلان دريايي مي‌توان ديد. اساسا یا معمولا هيچ برنامه‌اي پيوست فرهنگي ندارد. همه چيز در سخت افزار تعريف مي‌شود و با اين رويه، همواره مردم كنار گذاشته مي‌شوند. مردم، غريب‌ترين مولفه برنامه‌هاي دريايي هستند. و اين بر مي‌گردد به مسئولان عالي كه هيچ سياستي براي برنامه‌ريزي و اجراي هماهنگ در سطح كشور براي دريا نداشته و ندارند. 

پنجم:‌ خشكي گرايي مردم ايران
خشكي‌گرايي مردم ايران به يك صفتت رفتاري مردم و به فرهنگ عمومي تبديل شده است. اين خواسته استعمار بوده و هست. مردم ايران نبايد به دريا نزديك شوند؛ زيرا اگر دريايي شوند و باور كنند كه كشوري دريايي دارند، سرعت پيشرفت‌شان چند برابر مي‌شود. مردم ايران بايد خشكي‌زده باشند. بايد دريا را تفنني ببينند. بايد گاهي ياد دريا افتاده و سفري چند روزه به ساحل برنامه‌ريزي كنند. آن‌ها بايد دريا را در همين حد بپندارند. مبادا كه اين نظم فكري خشكي‌گرايي به هم بخورد و مردم زندگي در سواحل را انتخاب كنند. اين منش و نگرش باعث شده كه سواحل بسيار زياد ايران- بيش از 5000 كيلومتر ساحل- مانند بيابان رها شده باشند. 

راه‌كار:
مهم‌ترين راه‌كار، تغيير و اصلاح فكر مسئولان عالي است. ابتدا اين‌ها هستند كه بايد باور كنند كه «راه توسعه از مسير مردم مي‌گذرد» و توسعه دريايي هم از اين قاعده مستثني نيست. 
چه مي‌توان كرد تا مسئولان عالي كه در تصميم‌سازي و تصميم ‌گيري براي توسعه دريايي به اين باور برسند كه در تمامي معادلات خود بايد مردم و وجه فرهنگ عمومي را لحاظ كنند؟ آيا همه رسانه‌ها بايد طبق يك رسالت واحد، هدف مشتركي اتخاذ كرده و «فرهنگ عمومي دريايي ايران» را فرياد بزنند؟ آيا شاعران مسئوليت‌شناس و آگاه بايد عليه اشعار ضد دريايي قيام كنند؟ آيا اديبان و نويسندگان ما بايد كتاب‌هاي دريادوستي براي كودك و نوجوان و جوان خلق كنند؟ آيا گرافيست‌ها و نگارگرهاي متعهد بايد به سمت خلق طرح و رنگ و نور براي دريا باشند؟ يا همه آن‌ها بايد با هم كار كنند تا ابتدا ذهن مسئولان را تصحيح كنند. چه كسي يا چه نهادي بايد جلودار باشد تا يك نظم فرهنگي به فرهنگ عمومي دريا بدهد؟ شوراي عالي صنايع دريايي؟ شوراي عالي انقلاب فرهنگي؟ شوراي فرهنگ عمومي؟ اين‌ها كه خود نيازمند بيدارشدن هستند. اين‌ها كه خود مساله و مانع شده اند. واقعا درماندگي در وجود ما ماسيده است و نمي‌دانيم سخن فرهنگي را به نفع فرهنگ دريا را به كي بگوييم و از كي بخواهيم؟
ما در تحریریه روزنامه دریایی اقتصادسرآمد، مي‌دانيم راه كار چيست و كاري هم نمي‌توانيم بكنيم. آن كه پول و موقعيت و حق تصميم در اختيار دارد، به فكر فرهنگ عمومي دريايي ايران نيست و آن كه به فكر فرهنگ دريايي است، نه پولي دارد و نه اختياري! قصه سخت و سنگين غريبي درياست و تنهايي اهالي
 فرهنگ دريايي.