بررسی و تحلیل عملکرد نیروی دریایی ایران در جنگ جهانی دوم
رضا جهانفر
بخش ششم
فصل اول: مروري کوتاه بر مراحل وقوع جنگ جهاني دوم در ايران
ايران و آلمان داراي روابط حسنهاي پيش از شروع جنگ جهاني دوم بودند. ايران از 1885 داراي روابط سياسي با آلمان بود. جنگ جهاني اول منجر به نزديکي بيشتر ايران و آلمان شد. ايرانيها از اينکه ميديدند آلمان با دشمنان ديرين ايران يعني روسيه و انگليس وارد جنگ شده بود، احساس خوشايندي داشتند و ازاينجهت. پيروزي آلمان مطلوب نظر بسياري از ايرانيان بود. اين مسئله مورد بهرهبرداري آلمان نيز واقع شد. آنها به آزاديخواهان ايراني نزديک شدند و ايلات و عشاير و گروههاي مبارز را عليه روسيه و انگليس شوراندند (فاني، 1377: 22).
اين روابط در سطحي بود که عدهاي از سياستمداران بهصراحت از انديشههاي هيتلر دفاع ميکردند. از سوي ديگر هيتلر نيز براي ايران جايگاه بالايي را در سياست خارجي خود قائل بود. ازجمله اسناد بهجامانده از آن دوران که نشاندهندة نوع روابط ايران و آلمان بود ميتوان به تبريک عيد نوروز هيتلر به رضاشاه اشاره کرد.
سابقه روابط ايران و آلمان به نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي برميگردد. تحميل عهدنامههاي ترکمانچاي و گلستان توسط روسيه به ايران که منجر به موفقيت روسيه در تصاحب قفقاز، گرجستان، آذربايجان شمالي و قسمتي از ارمنستان طي يک نسل و بهدستآوردن حقوق بازرگاني بيسابقه و نفوذ سياسي بيشازپيش در ايران شد، رنجش خاطر عموم ايرانيان از روسيه را فراهم کرد. روسيه که ميدانست تا چه حد ايران را از خود رنجانده است، به هنگام درگيري با دولت عثماني در جنگهاي کريمه (1853- 1856)، براي انصراف خاطر ايران از همراهي با عثماني، ايران را تشويق و ترغيب به تصرف هرات کرد.
اين مسئله منجر به تکاپوي انگليس و تهديد ايران بهوسيلة لشکرکشي به مناطق جنوبي ايران شد. ايران نيز از ادعاي خود در مورد هرات دست کشيد و مجبور به امضاي عهدنامة پاريس (1857 م /1274 ش) شد. در همان ايام، آشنايي فرخخان امينالملک، نمايندة وقت دولت ايران براي انعقاد قرارداد با دولت انگلستان، با ساير دولتهاي اروپايي و ازجمله آلمان فراهم شد و او از سوي دولت ايران به انعقاد معاهداتي با آلمان پرداخت (پيرا، 1379: 25 و 26).
در طي سالهاي مختلف روابط بين ايران و آلمان دچار تغييراتي شد. نتيجهگيري سطح روابط ايران و آلمان گواه بر نکات زير است:
در طول سالهاي 1860 تا 1917 حاکميت ملي ايران از سوي دو قدرت جهاني - انگليس و روسيه- مورد تعرض قرار گرفت و بخشهايي از خاک ايران از حاکميت ايران خارج شد.
«دنيس رايت» سفير پيشين انگليس در ايران ذکر کرده است: «دوره قاجاريه، عصر رقابت شديد روسيه و انگليس براي نفوذ در ايران بود. روسيه بهسرعت به قفقاز و مناطق مرکزي آسيا راه پيدا کرد و از طرف ديگر بريتانيا نيز براي دفاع از هند و با اين باور که در صورت تسلط روسيه بر ايران به خطر بيافتد به ايران توجه داشت. در اين شرايط و ضعيف بودن پادشاهان قاجار دعوتي بود براي دو قدرت که در اغلب موارد بدون توجه به منافع و احساسات ايرانيان عمل ميکردند. قدرت و نفوذ بريتانيا در اوج خود از لندن و هند اعمال ميشد. بعدها و با توجه به قدرت روزافزون آلمان ما مجبور شديم طي عهدنامه 31 اوت 1907 اختلافات خود را با روسيه کنار گزارده و موافقت کرديم. ايران به دو منطقه نفوذ انگليس و روسيه با يک منطقه بيطرف در بين، تقسيم شود و عدم اعتماد و نفرت ايرانيان از بريتانيا به اوج خود رسيد» (رايت، 1361: پيشگفتار) روس و انگليس در دوره قاجار در رقابتي آشکار امتيازات فراواني اعم از موفقيتآميز و يا ناموفق- از دربار ايران دريافت کردند.
ازجمله امتيازات گرفتهشده توسط انگليسيها ميتوان به فرمان آزادي کشتيراني در رود کارون، امتياز بانک شاهنشاهي، حق انحصاري انتشار اسکناس، امتياز معادن ايران، امتياز لاتاري، امتياز ساخت راه تهران به سواحل خليجفارس و... اشاره کرد (تيموري،1332: 80 الي 237).
ادامه دارد...