بررسی و تحلیل عملکرد نیروی دریایی ایران در جنگ جهانی دوم
رضا جهانفر
بخش بیست و نهم
در روز يکشنبه دوم شهريور 1320، ناو انگليسي «يارا» به فرماندهي يک درياسالار انگليسي، از دهانه کارون، به سمت بصره در حال عبور بود. هنگام عبور از برابر ساختمان نيروي دريايي جنوب در خرمشهر، آيين احترام از سوي نيروي دريايي ايران و درواقع از سوي ناو ايراني ببر انجام شد. ناو انگليسي پس از نزديکشدن، ناگهان و ناجوانمردانه، ناو ايراني ببر را زير آتش گرفت. اين در حالي بود که احتمال چنين کاري از سوي مسئولان ناو ببر پيشبيني نشده بود. ناو ببر غرق شد. سواحل دو سوي کارون به توپ بسته شد، تأسيسات نيروي دريايي و ساير ساختمانها در خرمشهر دچار آسيبديدگي فراوان شدند.
خاطرات يک افسر نيروي دريايي
از حمله به خرمشهر
در مورد چگونگي حمله به بندر خرمشهر، خاطرات يکي از افسران نيروي دريايي به نقل از کتاب «2500 سال بر روي درياها» اينچنين ذکر شده است: «... من نيز عازم منزل خود که نزديک محوطه نيروي دريايي و در سر راه کوتشيخ واقع بود شدم، فوراً لباس پوشيده و براي خواب روي بام منزل رفتم و خوابيدم. ناگاه گماشتهام را ديدم که باعجله مرا صدا ميکرد و ميگفت: سرکار از دور صداي تيراندازي با توپ ميآيد. سراسيمه برخاستم، فکر کردم که بازهم مانند چند روز پيش هواپيماي ناشناسي بر فراز آبادان مشاهدهشده و ناو پلنگ که در اسکلة شماره يازده آبادان پهلوگرفته بهسوي آن هواپيما تيراندازي ميکند.
هنوز به اين فکرم سروصورتي نداده بودم که محوطه نيروي دريايي روشن شد و صداي شليک توپ در همان نزديکي گوشهايم را سخت متأثر ساخت. بازهم خيال کردم که هواپيمايي در آسمان خرمشهر ديدهشده و ناو ببر آن هواپيما را هدف قرار داده است. با شتاب از روي بام پايين آمده و تفنگ شکاري خود را با مقداري فشنگ در اختيار گماشته گذاشتم. خواستم چراغ را روشن کنم تا لباس بپوشم؛ ولي متأسفانه برق نبود و به نظر ميآمد جريان برق در تمام خرمشهر و محوطة نيروي دريايي قطع شده است. پس از خروج از منزل، در مقابل اسکله شرکت نفت مشاهده گرديد که يکي از افسران ناو ببر «ناوبانيکم احمد عظيما» با عدهاي از ناويان وظيفه که براي تمرين تيراندازي در محوطه بيسيم ميخواستند به آنطرف رودخانه کارون بروند از وسط راه برگشتهاند. آن افسر به من اشاره کرد که روي زمين دراز بکشم و خود را پنهان کنم. افرادي که ميخواستند براي تيراندازي بروند، در داخل کرجي کارون کاملاً خود را مخفي کرده بودند. ناگهان رگبار مسلسل سنگين شيشههاي منزل مجاور را درهمشکسته و موجب تعجب من شد. افسر نامبرده با افراد خود در اسکله شرکت نفت پياده شده و خود را پنهان ساختند. بهطوريکه افسر يادشده ميگفت هواپيمايي در ميان نبوده، بلکه يک کشتي جنگي انگليسي به ناو ببر - يا نيرومندترين واحد نيروي دريايي ايران- حمله کرده و آن را آتش زده است. بلافاصله با آن افسر به سمت محوطه نيروي دريايي روان شديم و افراد نيز به دنبال ما روي زمين ميخزيدند.
صداي شيپور آشوب از سربازخانة نيروي دريايي شنيده ميشد. با هزار زحمت به سربازخانه رسيديم. رئيس ستاد نيروي دريايي مرحوم ناخدا «نصرالله نقدي» بهاتفاق سرافسرنگهبان «ناوسروان علي زند» و افسرنگهبان «ستوان يکم سعيد مبصر» و فرماندهان گروه دريايي «ناوبانيکم سيفالله آهنين» و «ناوبانيکم ابوالحسن فاطمي» و همچنين مدير ماشين ناو ببر «سروان مهندس رضا نوربخش» در سربازخانه بودند. ما براي کسب تکليف، خود را به رئيس ستاد معرفي کرديم. ايشان دستور دادند افراد فوراً اسلحه بگيرند و آماده دفاع شوند. ضمناً به «سروان نوربخش» و «ناوبانيکم عظيما» تأکيد کرد که هرچه زودتر خود را به ناو ببر که همچنان ميسوخت برسانند و سعي کنند تا بلکه موفق به خاموشکردن آتش در روي ناو يادشده بشوند؛ بنابراين، دو افسر اخيرالذکر به سمت ناو ببر رفتند؛ ولي چون خاموشکردن ناو ميسر نبوده و استفاده از توپخانه و مسلسلهاي ناو مذکور، به علت آنکه در زير آتش ناو انگليسي قرارگرفته و با شدت ميسوخت عملي نبود، ناچار براي جلوگيري از سرايت آتشسوزي به مخازن مهمات که ممکن بود بهکلي محوطه نيروي دريايي را از بين برد، دو افسر يادشده شيرهاي مخصوص غرق کردن [مخازن] مهمات ناوها را با دشواري فراوان گشودند و درنتيجه آب رودخانه با فشار زياد در مدت بسيار کوتاهي مخازن مهمات را پرکرده و بدينترتيب کشتي نيمه غرق گرديد.
ادامه دارد...