printlogo


بررسی و تحلیل عملکرد نیروی دریایی  ایران در جنگ جهانی دوم

رضا جهانفر
بخش سی
فرماندهان گروهان‌هاي دريايي هرکدام به‌نوبه خود افرادشان را مسلح کرده [بودند.]- البته فرصت آن نبود که ناويان لباس بپوشند و هرکدام با زيرپيراهن و شلوار، تفنگ و فشنگ گرفته و به راه مي‌افتادند و در حرکت لباس مي‌پوشيدند- و آن‌ها را در پشت نرده‌هاي ساحلي محوطه نيروي دريايي مستقر ساختند. اين افراد در نزديکي نرده‌ها موضع گرفتند و آماده تيراندازي شدند.
 عده ديگري از ناويان براي آنکه مبادا اشخاص غيرنظامي از ساحل عراق به محوطه نيروي دريايي هجوم بياورند در کنار ساحل اروندرود مستقر گرديدند.
در اين موقع من با «ناوبان يکم آهنين» در وسط محوطه نزديک مجسمه رضاشاه قدم مي‌زديم، البته گاه و بي‌گاه به‌سوي ما تيراندازي مي‌شد؛ ولي افراد ما با کمال شهامت مواضع خود را حفظ مي‌کردند. ناو انگليسي از اروندرود داخل رودخانه کارون شده و تقريباً به مقابل ناو ببر که به حالت نيمه غرق مي‌سوخت رسيده بود. يک کشتي حامل نيروي انگليسي به ظرفيت 5000 تن در مقابل گمرک در ساحل عراق لنگرانداخته بود. ناو انگليسي در کارون آرام‌آرام پيش مي‌رفت و در ضمن هر دو طرف ساحل رود را زير آتش سنگين مسلسل‌هاي خود گرفته بود. من مجدداً از محوطه به سربازخانه برگشتم. رئيس ستاد نيرو همچنان در سربازخانه بود و به افراد دستور مي‌داد که به‌سوي ناو انگليسي تيراندازي کنند. ضمناً سربازخانه هم زير رگبار مسلسل‌هاي ناو انگليسي - که ديروز هنگام عبور از اروندرود به خاک ايران سلام کرده و اداي احترام نموده بود- قرار داشت.
همچنين نارنجک‌هاي زيادي از طرف ناو يادشده به سربازخانه پرتاب مي‌شد که به‌محض برخورد به زمين در نقاط مختلف سربازخانه منفجرشده و ايجاد رعب و وحشت مي‌نمودند. رگبار مسلسل، مخزن آب آشاميدني را که بين سربازخانه و تعميرگاه جاي داشت سوراخ‌سوراخ کرده و آب تصفيه که با هزار زحمت براي رفع احتياج افراد و ساکنين محوطه نيروي دريايي تهيه شده بود به‌شدت خارج مي‌شد. سينه ناوچه‌هايي که داخل کارون به اسکله چسبيده بودند به سمت رودخانه بهمن‌شير بود و لذا با توپ کوچکي که در قسمت جلو داشتند نمي‌توانستند به ناو انگليسي که از دهانه کارون داخل شده بود تيراندازي نمايند و لذا رئيس ستاد نيروي دريايي به سمت ناوچه‌ها روان شد که براي تيراندازي دستوراتي به آن‌ها بدهد و براي آن‌که مورد اصابت رگبار مسلسل ناو انگليسي قرار نگيرد از پشت انبارهاي نيروي دريايي که نزديک تعميرگاه بودند حرکت مي‌کرد. يکي از ناويان در همان نزديکي ايستاده [بود] و به سمت ناو انگليسي تيراندازي مي‌کرد. چون من با رئيس ستاد بودم لذا به من دستور داد که به‌طرف آن سرباز بروم و به او بگويم که درازکش تيراندازي نمايد. من رفتم که به سرباز يادشده دستور بدهم که [ناگهان مشاهده کردم] رئيس ستاد [نيروي دريايي] مقابل گاراژ اتومبيل دريادار بايندر به‌شدت بر زمين افتاد و گفت تير خوردم. به‌اتفاق دو سرباز ديگر که در همان نزديکي بودند کشان‌کشان رئيس ستاد را که مي‌ناليد و خون از بدنش مي‌رفت از لاي سيم‌هاي خاردار دور بهداري گذرانده و بلافاصله در بهداري بستري نموديم. در اين موقع دو افسر ديگر «ناخداسوم مشکين نفس» و «ناوسروان زند» در بيمارستان بودند. چند دقيقه بعد افسرنگهبان پادگان «ستوان مبصر» هم که کمانه يک تير پيشاني‌اش را خراشانده بود، به بهداري آمد. صداي هواپيماهايي شنيده شد که به‌سوي خرمشهر و محوطه نيروي دريايي مي‌آمدند. دکتر نگهبان «دکتر بصير» که دوره خدمت وظيفه‌اش را طي مي‌کرد از شنيدن صداي هواپيما بي‌اندازه نگران شد و به‌وسيلة يک ملافه سفيد که در روي آن با محلول مرکورکروم  يک صليب سرخ کشيده بود پرچمي درست کرد و آن را در روي بام بهداري به‌وسيلة يک ناوي که شخصاً داوطلب شده بود گسترد. دکتر يادشده محل اصابت و خروج گلوله را که به سينه ناخدا نقدي خورده و از پشتش خارج گرديده بود با محلول تنتوريد  ضدعفوني کرد و چون مقداري خون از بدنش خارج شده بود، براي ترميم آن مقداري آب‌نمک به بدن او تزريق کرد. در اين موقع دکتر به اتاق عمل رفت تا لوازم موردنياز را از اتاق عمل بيرون آورد؛ زيرا تعداد زخمي‌ها زياد و لازم بود که از خون‌ريزي‌هاي شديد، فوراً جلوگيري شود.
ادامه دارد...