دامنه تخیلات رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا
گروه بینالملل -علی مظفر- صراحت تهدید در اتاق فکر آمریکایی در گذشته همواره مکتوب نمیشد و اگر هم این اتفاق میافتاد، جدی گرفتن آن شرطی اساسی و اجرایی کردن آن، برای ایالات متحده آمریکا حیثیتی بود، اما مکتوب تخیلی و نارسیده کنونی ترامپ بر مبنای قول و تهدید از سوی رئیس جمهور پر تنش آمریکا، تلاشی تازه برای مذاکره با ایرانی است که همچون گذشته کمتر توجهی به نحوه برخورد فرادیپلماتیک دونالد ترامپ دارد.
به گزارش روزنامه دریایی اقتصاد سرآمد، دکتر علی مظفر، مدرس دانشگاه در یادداشتی به این روزنامه بررسی موضوع ادعای رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا درباره ارسال نامه به ایران از زاویهای دیگر پرداخته است. این یادداشت را در ادامه میخوانید:
بر مبنای اصول سه گانه مذاکره (برد ـ برد، باخت ـ باخت و برد ـ باخت) قانون تهدید و قول به مذاکره در مراکز تجاری و بازرگانی همواره مورد توفیق بوده و تجربه نشان داده است که عاملان اقتصادی و بازرگانی از اصل سوم مذاکره (برد ـ باخت) به کرات در پیشبرد اهداف خود بهره جستهاند، اما قانون مذاکره سیاسی آن هم در سطح بینالمللی با قوانین تجاری تفاوتهای عمدهای دارد. صراحت در گفتار رئیس جمهور آمریکا بر مبنای «مذاکره خوب است و عدم همراهی ایران برایشان بد تمام میشود»، اظهارات کاملاً آشکاری است که پیشینیان ترامپ نیز با تأکید بر «عواقب جدی»، سیاستهای خود را در این موضوع پیش بردهاند و گاه با بهرهمندی از مفهوم گنگ و مبهم، تلاش داشتهاند کشور مورد نظر را در ابعاد رسانه و تبلیغ مورد تهاجم و در افکار جهانی مورد عتاب و خطاب قرار دهند.
ترامپ روشن، صریح و جدی در اقدام به مکاتبه با رهبر ایران مطلب خود را بیان کرد، اما تشکیک در ارسال و تکذیب از سوی ایران اهمیت نامه را زیر سؤال برده. آشکار کردن تهدید و تأکید بر عواقب جدی آن به ویژه با اقدامات نظامی که ترامپ مدعی آن است، لای لایی گوشخراشی برای ایران نبوده، هرچند که خوی استبدادی آمریکا برای انجام کاری همواره بعد از انجام عمل، بیان شده که این موضوع در رفتار جرج بوش، اوباما و ترامپ در حمله به عراق، افغانستان و ترور شهید سلیمانی پس از اجرای سناریو به صراحت تعهد بر انجام مورد توجه بوده است. اما رفتار ترامپ و برخورداری مجدانه وی از واژه تهدید و قول بر مذاکره بسیار عامدانه و در سایه همراهی با رژیمی است که تلاش دارد دشمن دیرینه و سنتی خود را به وسیله آمریکا از صحنه بیرون برده تا بتواند با عادیسازی روابط با کشورهای عربی و پوشش بر جنایات خود در غزه و لبنان چند صباحی دیگر در غرب آسیا تنفسی نسبی داشته باشد.
اما اعتباربخشی و اعتماد به آمریکایی که امروز در صحنه دیپلماتیک، رئیس جمهور کشوری را در مقابل اصحاب رسانه و کابینه خود تحقیر میکند، برای همه کشورهای جهان زیانبار تلقی شده و بیشتر اوقات، سیاستمداران و اهالی رسانه گفتمان رئیس جمهور کنونی آمریکا را نوعی فرافکنی رسانهای برای اخذ امتیازی میدانند که به رغم میل باطنیاش که خواهان جنگ با ایران هم نیست، در همعنانی با اسرائیل تلاش دارد با طرح این دیدگاه جهان را با خود همراه و ایران را در منظر جهانیان که موافق به مذاکره نیست، بیش از پیش با تحریم تضعیف کند.
سیاستمداران کاخ سفید، تا پیش از ترامپ در فضایی از ابهام و رندانه از واژهها بار میکشیدند. برعکس دموکراتها، جمهوریخواهان جنگطلب، متمایل به زبان زور و التیماتوم بوده و براساس خطوط قرمز ترسیمی، برنامههای تهدیدی و تحریمی خود را به شکل خطرناکی به جامعه جهانی دیکته و کشور مورد نظر را با شروط یک سویه تهدید به اقدامات عملی براساس «گزینههای روی میز» میکردند. اما اظهار نظرهای دونالد ترامپ صریح، روشن، تأکیدی و تهدیدی است که شدت و حدت در آن کم و میزان درک مفهومی آن از سوی ایران همچون رفتار گذشته این رئیس جمهور بلوف و بیاثر تلقی میگردد.
آنچه مسلم است، رفتار این رئیس جمهور، برای همتایان وی در تهران با توجه به ویژگیهای ذاتی و خصوصیات اخلاقیاش قابل درک است و تهدیدات و تأکیدات خطرناک وی چندان واکنش جدی و ضربالاجلی را به دنبال نخواهد داشت. چرا که اندیشه بعد از سخن در وی قویتر و توجه به پیامدهای تهدیدات و فهم احتیاط و چرخش حرفهای، بارها و بارها همچون تقابلهایی که با چین، کانادا و کشورهای آمریکایی جنوبی داشته از وی سر زده است.
مسلماً بمباران مراکز هستهای ایران از سوی آمریکا، هدف غائی و آرزوی نهایی اسرائیل است و اتمام حجت در این موضوع و تمایل به مذاکره با چاشنی توجیه، دستاویزی است که هرگز ایران را به پای میز مذاکره حاضر نخواهد کرد. از سویی قانون زور مستلزم به احتیاط، روشی است که دونالد ترامپ برای امتیازگیری از ایران با صراحت بیانی خطرناک و برخورداری از کارایی فشار حداکثری مورد توجه بوده و نظر مشورتی اتاق اندیشه وی نیز بر این باور است که هرگز رویکرد تهدید خرج جنگ با ایران نخواهد شد، چرا که معتقدند، فراگیری جنگ گسترده در منطقه، کمکی به منافع آمریکا نخواهد نمود و شعلهور شدن جنگ در منطقه، کشورهای حامی آمریکا را با صدمات جبرانناپذیری مواجه خواهد کرد.
نتیجهگیری
بنابراین، توجیه اقناعی با رویکرد جنگ برای کشورهای منطقه بهجز اسرائیل مفید نخواهد بود و اقدامات نظامی آمریکا هم در تقابل با ایران، سرنوشت روشنی برای اسرائیل و منطقه رقم نخواهد زد. لذا ارسال یا تخیل ارسال نامه از سوی رئیس جمهور آمریکا براساس احساسات و با هدف تبلیغات، بدون ثبات اندیشه صورت گرفته است و با توجه به درک چهل سالهی ایران و عدم همسویی رفتار گل به دست و دشنه در آستین، با خط مشی جمهوری اسلامی ایران مطابق نیست و ارزشی جز سکوت و عدم پاسخ نخواهد داشت.