نبرد با دزدان دریایی
رامین جهان پور- در ميان نويسندههاي معروف و بزرگ جهان « ژولورن» فرانسوي را ميتوان مهمترین نويسنده داستانهاي دريايي ناميد. ژولورن بيش از 80 رمان علمي- تخيلي در كارنامه داستاننويسي خود دارد، اما بخش اعظم سوژههاي او را مقوله دريا تشكيل ميدهد. با توجه به اينكه در زمان زندگي ژولورن اكثر سفرها از طريق دريا صورت ميگرفت، شايد يكي از دلايل دريايي شدن رمانهاي او همين باشد، اما از علاقه شديد بيحد و مرز اين نويسنده به حرفه دريانوردي هم نميتوان غافل شد. اولين شغلي كه ژولورن در نوجواني براي زندگي خود انتخاب كرد ملواني بود. اگرچه پدرش وكيل سختگيري بود و از ملوان شدن او جلوگيري كرد اما بعدها كه بزرگتر شد سفرهاي دريايياش را براي كسب تجربه آغاز كرد. وي در جواني با يك دريانورد سرد و گرم چشيده به نام «آراگو» آشنا شد. آراگو در هر ملاقاتی که با هم دریکی از کافه های دنج شهر پاریس داشتند، يكي از سرگذشتهاي عجيب خود را از سفر به دريا و جزاير ناشناخته براي ژولورن تعريف ميكرد. همه آن سرگذشتهاي عجيب و شنيدني منبع الهام بسياري از رمانهاي مشهور ژولورن شد. ساختار تعداد زیادی از كتابهاي معروف ژولورن از جمله جزيره اسرارآميز، ناخداي 15 ساله، كاپيتان تراس، 20 هزار فرسنگ زير دريا، كشتي شكستگان، و فانوس دريايي بر محور دريا ميچرخد.
نگاهي به کتاب
يكي از معروف ترین داستانهای کلاسیک ژولورن رمان ماندگار« فانوس دريايي» است که موضوع تحلیل امروز ماست.در يكي از جزيرههاي دور از مجمعالجزاير ماژلان، بر بالاي كوه بزرگ آتشفشان و داخل يك برج بزرگ، یک فانوس دريايي تازه احداث قرار دارد. سه نگهبان به نامهاي واسكز، فيليپ و موريس كه آرژانتيني هستند به مدت سه ماه كار هدايت آن فانوس دريايي را به عهده دارند. يك كشتي بزرگ دویست تني نظامي به نام «سنتافه» به فرماندهي كاپيتان با تجربهاي كه «لافايت» نام دارد ماموريت ساخت برج را به پايان رسانده و در حال برگشتن به بوينسآيرس است. كاپيتان لافايت بايد تمام كارگران ساختماني و وسايل و تجهيزات ساخت و ساز برج را به كشور آرژانتين برگرداند و پس از گذشت سه ماه به همراه سه نگهبان جديد ديگر مجدد به آنجا بازگردد. پس از خارج شدن كشتي بزرگ نظامي از جزيره، دوازده دزد دريايي مسلح كه كسي از بودن آنها در اطراف آن جزيره خبر ندارد، شبانه به برج فانوس دريايي حمله ميكنند و برج را به تصرف خود درميآورند. در جريان درگيري دوتن از نگهبانهاي برج كشته ميشوند اما يكي از آنها (واسكز) موفق به فرار ميشود. او به تنهايي در داخل يكي از غارهاي اطراف جزيره با بدترين شرايط زندگياش را آغاز ميكند او ناچار است صبر كند تا پس از سه ماه كشتي نظامي براي تعويض نگهبانها به آن جزيره برگردد. دزدهاي دريايي فانوس را از كار مياندازند تا كشتيهايي كه از آنجا ميگذرد مسير را گم كنند و آنها بتوانند براي غارت حمله كنند. واسكز در روزهاي آخر اقامت در جزيره با ملواني روبرو ميشود كه پس از برخورد كشتي با صخره، به شدت زخمي شده و در حال مرگ است. نگهبان پنهان شده او را نجات ميدهد. آن دو تصميم ميگيرند تا رسيدن كشتي نجات، حركت دزدان دريايي را كه قصد فرار دارند به تاخير بياندازند. آن دو نفر به كشتي دزدان شبيخون ميزنند و كشتي را به وسيله ديناميت و مواد منفجره مورد حمله قرار ميدهند. درست در واپسين لحظههايي كه غارتگران قصد بيرون رفتن از جزيره را دارند كشتي بزرگ كاپيتان لافايت از راه ميرسد و....
داستان «فانوس دريايي» برخلاف بسياري از آثار ژولورن که ژانری علمی تخیلی دارند ساختاري كاملاً متفاوت دارد و با پیروی از سبک «رئالیسم» به رشته تحریردرآمده وساختاری کاملا واقعی و قابل لمس دارد. ماجراهاي داستان آنقدر با مهارت توصيف شده كه خواننده انگار تمام صحنههاي حوادث كتاب را در قالب فيلمي پيشروي خود دارد.خصوصا صحنه های درگیری محافظان فانوس با دزدان دریایی که به زیبایی به تصویر کشیده شده است. ژولورن در شكلگيري حوادث اين رمان و همچنين روايت يكدست اين كتاب بسيار موفق عمل كرده طوري كه مخاطب را تا آخرين صفحه كتاب با خود همراه ميسازد.