printlogo


سفر در میان امواج

رامین جهان‌پور-«جوزف کنراد» درسال۱۸۵۷ میلادی در روسیه از پدر و مادری لهستانی و اهل کتاب و سیاست به‌دنیا آمد. پدر او که خود اهل قلم بود، یکی از مخالفان سرسخت روس‌ها بود و به‌خاطر همین دائم مورد تفتیش‌ و تعقیب سیاسی دولتمردان شوروی سابق قرار می‌گرفت. پدرش که نمی‌خواست سرنوشت او برای پسرش هم تکرارشود در ۱۷سالگی کنراد را راهی بندر مارسی فرانسه کرد تا در یکی از کشتی‌های تجاری آنجا به کار مشغول شود. از همان روزها و سال‌ ها بود که جوزف طعم زندگی در دریا را چشید و چندسال بعد به انگلستان مهاجرت کرد و به مدت ۱۷سال در یکی از ناوگان‌های بریتانیایی به کار مشغول شد و عاقبت موفق شد شهروندی کشور انگلستان را به‌دست آورد. این نویسنده لهستانی در کنار کار ملوانی همچون دوران کودکی‌اش به خواندن کتاب‌های گوناگون از ادبیات جهان مشغول شد و به‌خاطر ماجراهای مختلفی که در طول سفر برایش پیش آمد، تصمیم به نوشتن خاطراتش در قالب داستان‌های کوتاه و بلند، آن‌هم نه به زبان مادری، بلکه به زبان انگلیسی کرد و طولی نکشید که به یکی از برجسته‌ترین نویسندگان لهستانی‌الاصل انگلیسی‌زبان تبدیل شد. کنراد بعد از 20سال کار روی کشتی بازنشسته شد و در یکی از روستاه‌های انگلستان خانه‌ای خرید و باقی عمرش را با مرور خاطراتش به نوشتن باقی کتاب‌هایش پرداخت. او تا پایان عمر در انگلستان ماند و در همانجا از دنیا رفت. «هنری جیمز» نویسنده مطرح آمریکایی در یکی از یادداشت‌هایش در مورد او این‌گونه نوشته است:« بدون شک هیچ نویسنده‌ای بهتر از جوزف کنراد نتوانسته دریا و زیبایی‌هایش را به زبان کلمات بیان کند. علاوه‌بر این به نظر می‌رسد نگاه تیزبین و روان‌شناختانه کنراد در داستان‌های دریایی‌اش به جز دریا، مسافران دریا را هم به بهترین شکل ترسیم کرده است. مشخصه‌ای که نظیرآن را فقط در آثار فئودور داستایوفسکی، نویسنده نابغه روس می‌بینیم.» 
طوفان دریا
در میان آثار معروف کنراد که ساختار، زمان و مکان داستان‌ها بیشتر در دریا می‌گذرد، رمان «طوفان دریا» یکی از متمایزترین آثار اوست که چندین نسل از خوانندگان و عاشقان ادبیات در سراسر دنیا تا به حال آن را خوانده‌اند و نقد و بررسی‌های زیادی در دانشکده‌ها، رسانه‌ها و محافل ادبی از این کتاب نقل شده است. در این داستان با ناخدا و مسافرانی مواجه می‌شویم که سفر پرخطری را درپیش می‌گیرند و در میانه سفر با طوفان وحشتناکی روبه‌رو می‌شوند. کنراد در جایی گفته بود که تمام حوادث و فصل به فصل رمان طوفان دریا را با تمام وجود حس کرده است و۸۰درصد اوقایعی را که به رشته‌تحریر درآورده، واقعی است و تخیل رنگ کمرنگ‌تری در این رمان پرماجرا دارد. همچنین«ناخدا مک‌ور»، ناخدای کشتی و شخصیت اول این داستان، حاصل تجربیات بیست‌سال زندگی من در دریاهای جهان است. در پشت جلد یکی از چاپ‌های رمان «طوفان دریا» این‌گونه می خوانیم:« کنراد در زندگی خود روی آب، تجارب منحصربه‌فردی داشته که برای نوشتن منبع غنی‌ای به‌حساب می‌آیند، «ناخدا مک‌ور» داستان کنراد مردی ساده، خالی از تخیل و کاملاً برونگراست. به نظر می‌رسد که طوفان برای ناخدا مک‌ور وسیله‌ای می‌شود تا خواننده و حتی خود ناخدا از شخصیت او درک بهتری پیدا کند. کنراد درآثار دریایی‌اش، از جمله طوفان دریا که منتقدان آثار ادبی آن را اوج نثرنویسی انگلیسی در عرصه رمان دانسته‌اند، بدون تردید مضامین روان‌شناختی را نیز در نظر داشته و در مجموع به مفاهیم کلان زندگی پرداخته است.» در این داستان ناخدا مک‌ور که خود مردی سرد و گرم چشیده با خصایص انسانی وگاه احساسی است، اکثر سفرهای دریایی‌اش را با آرامش و بدون خطر سفرکرده ناگهان در کشتی به همراه خدمه و مسافرانش درگیر طوفانی بسیار هولناک و وحشتناک می‌شوند. او درآنجاست که در مواجهه با چالشی سهمگین اطرافیان و همکارانش را می‌شناسد و به شخصیت اصلی آنها پی می‌برد. یکی از کسانی که در آن حادثه مرگبار نقاب اصلی‌اش را از چهره برمی‌دارد، دوست قدیمی و نزدیکش است که مقابل او قرار می‌گیرد و باقی ماجرا... توصیفات و استعاره‌ها و تشبیهات او از خشم دریا آنقدر ملموس و قابل باور است که مخاطب خود را انگار در دل یک دریای طوفانی با امواج سنگین احساس می‌کند. کنراد در این کتابش می‌خواهد بگوید که همیشه انسان‌ها در لحظات بحرانی زندگی و در لحظات بیم و امید است که چهره واقعی خودشان را آشکار می‌سازند و به زبانی عامیانه‌تر، انسان در شرایط سخت است که دوست و دشمن خود را می‌شناسد.