در محاصره نهنگها
رامین جهان پور- تصورکنید با دوستان و نزدیکان خود در یک روز خاص و رویایی داخل یک کشتی تفریحی بزرگ دروسط اقیانوس نشستهاید ودر حالیکه از خوشحالی و شوروهیجان در پوست خود نمی گنجید، مشغول بگو و بخند با رفقایتان هستید ناگهان موجی بزرگ وشدید به کشتی میخورد ودر کمال ناباوری آن را واژگون می کند و شما و یکی ازدوستانتان به داخل آبی که پراز فوکهای دریایی و نهنگهای گرسنه است پرتاب می شوید آنوقت چه حالی به شما دست می دهد؟! شاید باور نکنید واین قصه را در فیلمهای علمی تخیلی یا در انمیشن های پرهیجان دیده باشید اما باید خدمت شما عرض کنم که متاسفانه این اتفاق دردهه اخیر در یکی از اقیانوسهای کانادا رخ داده است و خانم « تری لین جانسون» نویسنده کانادایی با دقت ووسواسی که درنوشتن دارد این ماجرا را به یک رمان مهیج به نام «جدال با امواج» تبدیل کرده است. این خانم نویسنده که الان هم در کانادا زندگی می کند بیشتر برای گروه سنی کودک ونوجوان می نویسد و اتفاقا کاراکترهای این رمانش هم از نوجوانان دبیرستانی هستند که ناخودگاه گرفتار این حادثه خطرناک می شوند. تری لین جانسون که علاوه برنویسندگی یکی از کارمندهای وزارت منابع طبیعی و جنگلبانی استان شمالی اونتاریوی کانادا است بخاطر موقعیت شغلیاش همواره با ماجراهای عجیب و غریبی در حین ماموریت روبرو می شود که دستمایه بسیاری ازداستانهای او میشوند. ماجرا از این قرار است که پسر نوجوانی به نام « ترویس» با چند تا از دوستان و همکلاسیهایش روی عرشه کشتی مشغول تماشای نهنگهای اطراف کشتی هستند که ازدور سرو کلهاشان از میان موجهای آب پیداست، ناگهان کشتی واژگون میشود و همه مسافران روی عرشه به داخل آب سقوط می کنند. امواج شدید آب، ترویس و دوستش مارینا را از قایقهای نجات دور می کند وآن دوتا وسط اقیانوس سرگردان می شوند. امواج وحشی دریا بعد از کش و قوس فراوان ترویس و ماریا را به یک جزیره دورافتاده می برد و درست است که معجزهآسا ازدست نهنگها جان سالم به در می برند اما متاسفانه سر از جزیره ای درمی آورند که به مراتب خطرش کمتراز آب دریا نیست.از ویژگیهای منحصربه فرد نویسنده کتاب می توان به نثر پاکیزه و امروزی او اشاره کرد که موجب خستگی خواننده نمی شود ازطرفی دیگر از ترجمه خوب و یکدست مترجم این کتاب مهسا خراسانی هم نمی توان بی تفاوت گذشت. نویسنده در پرداخت داستانش کاملا به زبان نوجوانهای امروزی حرف می زند و از اصطلاحات و تکیه کلامهای معمول این روزها استفاده می کند که همین باعث گرایش و جذب خوانندگان نوجوان به این سبک داستانها می شود. یکی دیگر از خصوصیات بارز این نویسنده این است که در فصل، فصل رمانش از توصیفات طولانی تا آنجا که توانسته دوری کرده است. شروع داستانهایش مخاطب را یاد کارهای ارنست همینگوی نویسنده پرآوازه امریکایی می اندازد که بدون مقدمهچینی و آسمان وریسمان بافتن وارد اصل ماجرا می شود و خیلی سریع مخاطب را درگیرداستانش می کند. قانونی که درداستان های مدرن حرف اول را می زند. در بعضی از رمانهای قدیمی و کلاسیک نویسندهها بیشتر درگیر توصیفات وتوضیحات اضافه می شدند البته توصیف عنصری است که نقشی کلیدی در قابل لمس بودن یک داستان دارد اما اگر همان توصیف بیش ازحد باشد،تبدیل به پرگویی می شود و امکانش هست که خواننده را خسته کند. توصیفات منطقی و به اندازه ترفندی است که برگ برنده داستانهای این نویسنده کانادایی بوده اند. در شروع داستان و در فصل یک کتاب، ما خبرنگاری را از صفحه حوادث یک نشریه می بینیم که روبروی ترویس نشسته و از اومی خواهد حادثه هولناکی را که به تازگی ازسر گذرانده را برای او تعریف کند. فصل اول این کتاب اینگونه آغاز می شود:« خبرنگارگفت به من بگو چطوری از حمله نهنگها نجات پیدا کردی؟».به بالشتهای روی مبل تکیه دادم وصورتم را مالیدم. گفتم:« ماجرا اینطوری نبود...» خودم هم نمی توانستم اتفاقی را که افتاده بود باورکنم. به طرفم خم شد وگفت:« پس به من بگو چه اتفاقی افتاد، برای همین به اینجاآمدم....گوشی همراهش را روی میز قهوه خوری که بین ما بود گذاشت و گزینه ضبط کردن را فشارداد:« خب ترویس! چطوری نجات پیدا کردی؟...