وزیر نفت و معمای خودکفایی ناکام
حسین سلاحورزی- مدیریت طولانیمدت عباس علیآبادی در شرکت مپنا، بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی صنعت انرژی و ساخت و تامین تجهیزات ایران، نمونهای تأملبرانگیز از تأثیر سیاستهای مدیریتی بر توسعه ملی است.
در حالی که انتظار میرفت حضور ایشان در رأس این مجموعه به تقویت زیرساختهای کشور منجر شود، شواهد نشاندهنده نتایجی معکوس است. ادعای خودکفایی در تولید تجهیزات نیروگاهی و ممنوعیت واردات که در آن ایام مطرح میشد ، اگرچه در ظاهر با هدف حمایت از تولید داخلی بود، اما در عمل به کمبودهای جدی در تأمین برق و عقبماندگی در توسعه زیرساختهای انرژی انجامید. بناترتزی انرژی و قطعیهای مکرر برق در سالهای اخیر، که زندگی روزمره مردم و فعالیت صنایع را مختل کرده، تنها یکی از تبعات این رویکرد است.
فراتر از حوزه انرژی، ادعاهای مشابه پیشترِ علیآبادی در زمینه تولید لوکوموتیو و کشنده در مپنا نیز قابل تأمل است. ممنوعیت واردات این تجهیزات حیاتی، که میتوانست توسعه حملونقل ریلی را تسریع کند، به بهانه خودکفایی، فرصتهای بسیاری را از بخش حملونقل کشور سلب کرد. در شرایطی که حملونقل ریلی یکی از ارکان توسعه پایدار و کاهش فشار بر جادهها و محیطزیست است، تأخیر در تأمین نیازهای این بخش به بهای اعتماد بیشازحد به توان داخلی، پرسشهای جدی درباره کارآمدی این تصمیمات ایجاد کرده است.مشکل و معضلی که این روزها و در ایام اعتصابات کامیونداران به وضوح قابل لمس و درک است.
نکته شگفتآورتر، اصرار دو رئیسجمهور، مرحوم رئیسی و مسعود پزشکیان، بر حفظ علیآبادی در مناصب کلیدی است. این تداوم حضور، با وجود انتقادات گسترده به عملکرد ایشان، به معمایی سیاسی و حتی اجتماعی تبدیل شده است. آیا این حمایت ناشی از ملاحظات سیاسی و توصیه ها است یا اعتقاد به توانمندیهایی که هنوز برای عموم ملموس نشدهاند؟ پاسخ به این پرسش همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. آنچه روشن است، ضرورت بازنگری در سیاستهای مدیریتی و اولویتبندی منافع ملی بر شعارهای خودکفایی است. توسعه پایدار کشور نیازمند تصمیمگیریهای مبتنی بر واقعیت، نه آرمانگرایی غیرواقعبینانه، است. تجربه مدیریت مپنا باید درس عبرتی باشد برای اینکه خودکفایی بدون پشتوانه اجرایی، نهتنها به پیشرفت منجر نمیشود، بلکه میتواند زیرساختهای حیاتی کشور را به مخاطره اندازد.
در پایان، باید پرسید: آیا زمان آن نرسیده که معیارهای انتخاب مدیران کلیدی کشور از شعارمحوری به نتیجهمحوری تغییر کند؟ آینده توسعه ایران به پاسخ این پرسش وابسته است.