printlogo


کارگران دریا

رامین جهان پور- «جزیره» نام مجموعه‌داستانی از «آلیستر مک لاود» نویسنده اهل کانادا است که شامل 9 داستان کوتاه  کلاسیک می باشد که با صمیمتی مثال زدنی نوشته شده‌اند. مک لاود همه داستان‌های کوتاه این کتاب را با الهام از جزیره کوچکی به نام «کیپ برتون» که در آنجا به دنیا آمده و سالها در کنار خانواده‌اش زندگی کرده بود نوشته است. جزیره‌ای که با جغرافیا و طبیعت خاصش در شکل گیری رویاهای مک لاود و بارورشدن استعداد داستان‌نویسی‌اش تاثیرگذار بود. مردمان آن جزیره که پدر مک لاود هم جز آنها بود تنها از دو راه امرارمعاش می کردند یکی از راه کارکردن در معدنی بود که در آن اطراف قرارداشت و شغل دوم و البته اصلی مردمان آن جزیره، ماهیگیری بود که‌ ساختار بیشتر داستان‌های این نویسنده کانادایی را صیادان و ماهیگیرانی تشکیل می دهند که در دهه‌های 1970 و شصت میلادی هنوز وسایل صیادی آنقدر پیشرفته نشده بود و ماهیگیری در میان طوفان و برف و بوران شمال کانادا، یکی از شغل‌های سخت و طاقت فرسا به حساب می آمد. درداستان‌های کوتاه مک لاود ما با مشکلات و مصائب زندگی ماهیگیران بومی جزیره آشنا می شویم. با خواندن هرکدام ازقصه‌های دریایی این نویسنده خیلی سریع وارد دنیای داستانی سرشار از مه و جنگل و قایق  می شویم و با خواندن سطر سطر آنها به جزایر دور کانادا سفر می کنیم. قلم توانای مک لاود با صمیمیت و سادگی که به همراه  دارد، موجب همذات‌پنداری مخاطب با وقایع داستان‌هایی می شود که برای کارگران دریا در آن جزیره کوچک رخ می دهد. مک در سراسر عمر، دو کتاب بیشتر ننوشت اولی رمانی بود به اسم  «غمهای کوچک» و کتاب دومش هم مجموعه داستان‌های کوتاهش بود که در همین کتاب «جزیره» جمع‌آوری کرد و اولین بار در سال 2000  در کانادا به چاپ رساند. این کتاب انتخاب مناسبی برای علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه  کلاسیک در حال و هوای جزایز، رودخانه‌های خروشان و دریاهای یخ زده و پر از ماهی شمال کانادا است. والبته رنجی که کارگران دریا برای به دست آوردن روزی با آن دست وپنجه نرم می کنند. در پیشگفتار کتاب که توسط مترجم کتاب نوشته شده اینطور می خوانیم: «مک لاود برای تامین هزینه تحصیلاتش، هیزم شکنی و معدن‌کاری و ماهیگیری را تجربه کرده است. مشاغلی که درداستان‌هایش هم  به آنها پرداخته است. داستان های تکان دهنده با غنای عاطفی و زبانی و به نقل از مجله «تایم» هم بومی هستند و هم جهانی که بیشتردر فضاهای کارگری می گذرند و شخصیت‌هایشان غالبا ماهیگیران و معدن کارانند و درون‌مایه اصلی‌اشان خانواده و ارتباط بین نسل هاست.» با این تفاصیل از ترجمه زیبا و یکدست پژمان طهرانیان مترجم این کتاب هم نمی توان چشم‌پوشی کرد که تمام قواعد یک ترجمه خوب ادبی را با وسواس و دقت به‌کارگمارده است. در روزگاری که متاسفانه بازارکتاب‌های ما مملو از مترجمان کم‌تجربه و گاه غیر حرفه‌ای شده است که بدون دانش و عشق به ادبیات و کتاب، بیشتر بخاطر درآمدزایی وارد این حرفه مهم وتاثیرگذار شده اند وکیفیت کارهای ترجمه‌اشان چه از لحاظ ادبی و چه فنی، بسیار نامطلوب است. کتاب‌های این نویسنده کانادایی تا سال 2014 که مک زنده بود به 17 زبان خارجی دنیا ترجمه شده بودند و درحال حاضر از این نویسنده به عنوان یکی از برجسته‌ترین داستان‌نویسان کانادایی در کشورش یاد می شود. در آغاز داستان کوتاه قایق اینطور می خوانیم: «حتی هنوز هم مواقعی هست که ساعت چهارصبح با این ترس شدید بیدار می شوم که خواب مانده ام. مواقعی که خیال می کنم پدرم در اتاق پایین پله‌های فرورفته در تاریکی منتظرم است و مردهایی که به ساحل می روند و توی دست‌هایشان ها می کنند و بی صبرانه پاهایشان را روی زمین سفت یخ زده می کوبند.» ویا «دورترین خاطره ای که از مادرم دارم تنها بودن با او درصبح هایی است که پدر برای قایق سواری بیرون می رفت. مادرم انگار همیشه درحال رفو کردن لباس‌هایی بود که توی قایق پاره شده‌اند و درحال آماده کردن غذایی بود که قراراست توی قایق خورده شوند یا که داشت از پشت پنجره آشپزخانه مان که رو به دریا باز می شد، دنبال قایق می گشت...