پدر سبزآبی جزیره قشم
نوید فلاحت
طراح و توسعهدهنده پروژههای
خلاقیت و نوآوری
اینکه شما کسی را پدر چیزی یا پدیدهای بخوانید از سر کثرت و تداوم، اهمیت و ارزشمندی آن پدیده است. آنچه بتواند جان و عمر آدمیزاد را درگیر سالهای خود کند، امری غریب است، اما جهانِ درونی پدر غوغایی آشناست؛ او میداند که چه میکند. حرا اگر سرشاخهاش ارزشمند و میگوهایش بهترین است، در میانه خود از گلخورک تا روباه و حواصیل را پذیراست.
حالا تصور کنید خالو درویش آنچنان در مسئله حفظ و توسعه جنگلهای حرا عمیق شده که اگر به او بگوییم «پدر حرا» پربیراه نیست. او پدر یک اکوسیستم باز و پویا، پذیرا و پاسخگوست. پدر حرا بودن یعنی صَرفِ روزگارِ یک انسان و همراهانش برای نگهداشت و بهآفرینی یک رویای جمعی، رویای انسانها و طبیعتِ پیرامون انسانها.
حالا خالو درویش که در هفت رنگو زندگی کرده، اما در قلبِ همه جانداران حرا زیسته است. گرچه میان ما نیست و نفسی ندارد، اما انگاری در بین درختانِ پرریشه و پر برگِ حرا، در میانه یک راهروی طبیعی کنار سرشاخهها و جوانهها آرمیده است؛ اینکه اتمسفر و روحِ جنگلهای حرا با وجودِ خالو درویش درآمیزد، امری محترم و پایدار است.
خالو درویش کودکی کرده، به بلوغ رسیده و چون هر آدمیزادی بر شیرنی و مصائب زندگی، خوش نشسته است. او پیرامونش را زیسته، کشف کرده و حالا در جایجای این زیستبوم حضورش حس میشود. بهزعم من، خالو درویش هرگز منقضی نشده و مشفقانه بر سر خط تولید اکسیژن، انسانیت و درخت ایستاده است. پدر حرا در هر آینهای زنده است و آنچه از هفت رنگو و ساحل و دریا رخت بربسته، کالبدی امانتی از خداست. خالو درویش نوشداروی عشق به حرا را نوشیده و آرام حالا در ساحتِ و پهنهای سبزآبی آرمیده است.
یادش جاوید و نامش درخشان