«سرآمد»دورنمای جنگ احتمالی در دریا را بررسی کرد؛
سناریوهای احتمالی درگیری دریایی آینده
راهکارها و سیاستهای پیشنهادی برای تقویت بازدارندگی و امنیت دریایی ایران
یک مقایسه تطبیقی ازتوان دریایی ایران با بازیگران کلیدی منطقه
گروه راهبردی- مهدی عجمی- جمهوری اسلامی ایران با داشتن بیش از ۵۸۰۰کیلومتر سواحل در شمال و جنوب و معادل ۴۰درصد مرزهای خود که در مجاورت آبهای آزاد قرار دارد، بهواقع کشوری «دریایی» محسوب میشود. از این رو، دریای عمان، تنگههرمز و خلیجفارس که از حیاتیترین مسیرهای انرژی جهان هستند، همزمان بهترین فرصتها و جدیترین چالشها را برای کشور ایجاد کردهاند.
به گزارش روزنامه اقتصاد سرآمد، دکتر مهدی عجمی، عضو هیأت علمی گروه سواحل، بنادر و سازههای دریایی دانشگاه صنعتی شاهرود و رئیس پیشین انجمن مهندسی دریایی ایران، در مطلبی تحلیلی برای روزنامه اقتصاد سرآمد به بررسی چشمانداز بازدارندگی دریایی و امنیت اقتصاد دریایی با دورنمای جنگ احتمالی آینده در دریاها پرداخته است. این مطلب را در ادامه میخوانید:
ایران باید با بهرهگیری هوشمندانه از این موقعیت ژئوپلیتیک و توسعه یک اقتصاد دریاپایه (اقتصاد آبی) قدرتمند، ضمن تأمین منافع ملی، توان سختافزاری خود را نیز برای بازدارندگی تقویت کند. در این چارچوب، «بازدارندگی دریایی» و «امنیت اقتصادی دریایی» دو بال مهم در بالابردن قدرت ملی و دستیابی به توسعه پایدار بهشمار میآیند. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بارها بر اهمیت تبدیل اقتصاد کشور به یک اقتصاد دریامحور و قرار دادن دریا در کانون سیاستهای کلان تأکید کردهاند. در این یادداشت تحلیلی، ابتدا نقش راهبردی دریا در نبردهای مدرن بررسی شده، سپس ظرفیتهای نظامی-دریایی ایران تشریح و با بازیگران کلیدی منطقهای و فرامنطقهای مقایسه میشود. در ادامه فرصتها و تهدیدهای پیشِروی ایران از منظرهای اقتصادی و حقوق بینالمللی در حوزه دریا مطرح شده و چند سناریوی احتمالی درگیری دریایی در منطقه تحلیل میشود. در پایان نیز راهکارهای تقویت بازدارندگی و پشتیبانی از توسعه پایدار در زمینه دریا با تمرکز بر «امنیت اقتصادی دریایی» و مزیتهای دریامحور ایران ارائه خواهد شد.
نقش راهبردی دریا در جنگهای مدرن
تجربه جنگهای قرن بیستم و بیستویکم نشان میدهد کنترل آبراههها و دریاها تا چه اندازه برای پیروز شدن یا شکست در یک جنگ سرنوشتساز است. در جنگ جهانی دوم، نبرد بزرگ اقیانوس اطلس و نبرد اقیانوس آرام به ما آموخت که بدون برتری در دریا و توان اسکورت ناوگان تجاری، هیچ ملتی قادر به پشتیبانی کافی از جنگافزارها و لشکرکشیهای خود نیست. برتری دریایی متفقین سبب تحقق بزرگترین عملیات آبی-خاکی تاریخ (نرماندی) شد و در عین حال محاصره دریایی قدرتهای محور را به فروپاشی کشاند. جنگ فالکلند (۱۹۸۲) نیز نشان داد حتی نیروی دریایی مجهز و فناوری محور بریتانیا در برابر موشکهای کروز و زیردریاییهای آرژانتین آسیبپذیر است؛ غرق شدن ناوچهها و رزمناوهای مدرن، ضرورت یکپارچگیِ کامل با سامانههای پدافندی هوایی و موشکی را اثبات کرد. نکته مشترک در همه این نبردها اهمیت نظامهای اطلاعاتی و کنترل دریا و همچنین هماهنگی قوا بر فراز دریاها بود: کشتیهای جنگی و ناوهای هواپیمابر تنها وقتی میتوانند ضربه نهایی را وارد کنند که سامانههای هوایی، زیرسطحی و سایبری در کنار آنها به خوبی عمل کنند.
جنگ «نفتکشها» (دهه ۱۳۶۰ خورشیدی) در خلیجفارس نمونهای کلاسیک از کاربرد تاکتیکهای نامتقارن و اقتصادی در جنگ دریایی بود. ایران و عراق هرکدام با هدف مختلسازی اقتصاد دشمن دست به حمله گسترده به ناوگان نفتکش یکدیگر زدند. ایران با استفاده از مینهای دریایی و قایقهای تندرو نشان داد حتی با تجهیزات ناهمگن، میتوان ناوگان مدرن و اسکورتشده دشمن را هدف قرار داد. حادثه برخورد نفتکش بریجتون آمریکا با مینهای دریایی ایرانی در جولای۱۹۸۷ و غرقشدن ناوچه آمریکایی در ۱۹۸۸ بهترین مثالهای این رویکرد بودند. در نهایت، جنگ نفتکشها با عملیات برقآسای انتقامجویانه آمریکا (عملیات «آخوندک») پایان یافت که بخش عمده توان نیروی دریایی کلاسیک ایران را از بین برد. این تجربه تاریخی نشان میدهد اهرمهای اقتصاد دریا در صورت از دست رفتن بازدارندگی بهسرعت تبدیل به اهداف اصلی دشمن میشوند.
امروزه بهرغم ظهور تسلیحات پیشرفته و جنگافزارهای نامتعارف، نقش دریا در جنگها همچنان محوری است. کشتیهای هواپیمابر با جنگندههای چالاک، ناوشکنهای مجهز به اژدرهای اتمی، زیردریاییهای بمبافکن، سامانههای موشکی دوربرد و پهپادهای دریایی همه و همه نشان میدهند تسلط بر دریاها کلید هرگونه عملیات آفندی یا پدافندی راهبردی است. بهعلاوه، در قرن بیستویکم همافزایی فناوری (از جمله جنگ الکترونیک و سایبری) اهمیت دریا را بیشتر کرده است. امروز یک گروه ناو آمریکایی در خلیجفارس تنها با شلیک چندموشک کروز تاماهاوک میتواند مراکز مهم ایران را در عمق خاک هدف قرار دهد؛ از سوی دیگر، ایران هم با انبوهی از پهپادهای ارزانقیمت، قایقهای انفجاری و زیرساختهای پدافندی ساحلی عملاً هر ناو هواپیمابر واردشونده را در تیررس قرار میدهد. این واقعیت نشان میدهد که بازدارندگی دریایی براساس توان نامتقارن در چنین صحنهای ضرورت دارد تا هزینه تهاجم دشمن از پیش به سطح غیرقابل مقبول برسد. در مجموع، تاریخ معاصر ثابت کرده است که هر قدرتی بتواند امنیت خطوط مواصلاتی و منابع اقتصادی خود در دریاها را تضمین کند - در کنار توان رزمی در دریا - احتمال پیروزی یا حداقل بقا در جنگهای آینده را افزایش خواهد داد.
توانمندیهای ایران در نبرد دریایی
نیروی دریایی ایران (اعم از ارتش و سپاه پاسداران) در سالهای اخیر تلاش فراوانی کرده تا همگام با تحولات فناوری نظامی، به قدرتی دریامحور تبدیل شود. در بخش سلاحهای نامتقارن، ایران موشکهای ضدکشتی کروز (نظیر سری «نور» و «قادر») را در بردهای متغیر تولید کرده است. این موشکها توان هدفگیری شناورهای دشمن را از فاصله چندصدکیلومتری دارند. افزون بر این، سامانههای ساحلی متحرک موشکهای بالستیک و کروز نیز توسعه یافته تا پوشش پدافندی بر ساحل را تقویت کنند. در همین حال، دریادلان ایرانی به پیکربندیهای پهپادی گسترده دست یافتهاند: پهپادهای رزمی دریایی، پهپادهای شناسایی و حتی قایقهای بدون سرنشین هدفزن (کامیتاگر)، جنگافزارهایی هستند که در عملیاتهای ناگهانی یا پدافند نامتقارن نقشآفرین میشوند. برای نمونه، تیپ پهپاد نوظهور سپاه اعلام کرده است که قایقهای خودران انفجاری قابل هدایت به سمت ناوگان دشمن را در رزمایشها آزمایش کرده است.
در حوزه زیرسطحی، ایران با وجود تحریمها و محدودیتهای فناوری، ناوگان شناورهای زیردریایی دیزلی-الکتریکی (کلاسهای «فاتح» و «غدیر») را بومیسازی کرده است. این زیردریاییها گرچه آستانه عملکرد محدودی نسبت به نمونههای هستهای بزرگ دارند، اما در آبهای نسبتاً کمعمق خلیجفارس و دریای عمان پنهانکاری قابلتوجهی دارند. سامانههای مینگذاری پیشرفته و کنترل از راه دور (از جمله مینهای راکتی لایهای و هوشمند) نیز در ارتش و سپاه موجود است تا در شرایط بحرانی تنگههرمز و معابر حیاتی را ناامن کنند. در بخش پهپادهای دریایی، پروژه ساخت ناوچههای پهپادبر (مانند «شهید مهدوی» و «شهید باقری») نشان میدهد ایران به دنبال گسترش برد عملیاتی خود به آبهای آزاد است؛ این شناورها قادر به حمل انبوهی از پهپادهای تهاجمی و شناسایی برای عملیات بلندمدت هستند.
سلاحهای پدافندی و ضدکروز ایرانی نیز مدرنسازی شدهاند. سامانههای پدافند ساحلی بومی (مانند «باور-۳۷۳» یا سامانه سومخرداد روی نسخههای دریایی) میتوانند سطح حفاظت از بنادر و یگانهای شناور را ارتقا دهند. جنگافزارهای سایبری و الکترونیک، از سیستمهای مختلکننده مخابرات تا سامانههای هشدار زودهنگام راداری، همچنین بخشی از توان دفاعی ایران در دریا هستند. افزودن تسلیحات لیزری بردکوتاه روی عرشه برخی شناورها و نصب سیستمهای کنترل آتش بومی (مانند سیستم «سفیر» روی تعدادی از ناوچهها) گواهی بر استراتژی کلان اتکا به امکانات بومی است.
در مجموع، توانمندی ایران در جنگ نامتقارن دریایی، مبتنی بر مزیتهای دریامحور و محلی است. ایران ناوگانی بزرگ ندارد، اما با تکیه بر سرمایه انسانی متخصص و فناوریهای بومی، هر شناور مهاجم را هدف قرار میدهد. وجود سواحل طولانی و صدها کیلومتر خطوط آبی نیز عمق استراتژیک دفاعی بالاتری را فراهم کرده است. برای مثال، تسلط ایران بر تنگههرمز، در تئوری، قابلیت قطع جریان نفت یکپنجم مصرف جهان را به کشور میدهد؛ اهرمی که از سالهای گذشته همواره در مواضع راهبردی تهران مطرح بوده است. به بیان دیگر، ایران نهتنها باید به افزایش توان تسلیحاتی خود ادامه دهد، بلکه این توانمندیها را در قالب یک استراتژی یکپارچه در خدمت امنیت اقتصادی (محافظت از بنادر و مسیرهای تجاری) و نظامی قرار دهد تا قدرت بازدارنده دریایی خود را تثبیت کند.
مقایسه تطبیقی توان دریایی ایران با بازیگران کلیدی
برای درک واقعی موقعیت راهبردی ایران در دریا، ضروری است امکانات و معایب خود را در برابر قدرتهای اصلی منطقهای و فرامنطقهای مقایسه کنیم. از یک سو، ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین نیروی دریایی جهان، مسلح به ناوهای هواپیمابر اتمی، ناوشکنهای پیشرفته بالستیک و ناوهای مینروب ظرفیت بسیار بالایی در منطقه دارد. آمریکا ناوگان پنجم خود را در بحرین مستقر کرده و پایگاههای فراوانی در اطراف خلیجفارس دارد که امکان سوخترسانی و پشتیبانی مداوم به نیروهایش میدهد. برتری موشکهای دوربرد تاماهاوک، جنگندههای F/A-18 و F-35، پهپادهای پیشرفته و جنگ الکترونیک مثلEA-18G آمریکا، به آمریکا توان سرکوب هرگونه تهدید در دریای عمان و خلیجفارس را میدهد. بااینحال، همین ناوگان عظیم در محیط تنگ و کمعمق خلیجفارس با مشکل جدی مواجه است؛ چراکه تیپهای قایقهای تندرو، پهپادها و مینهای دریایی ایران میتوانند هر ناو بزرگی را در تیررس نگه دارند. به بیان دیگر، در مقیاس جهانی آمریکا چند پله از ایران جلو است، اما در حوزه صحنه بسته منطقه، ایران توانسته است از تاکتیکهای نامتقارن بهره برده و سطح حرکت آزاد ناوگان اقیانوسی را محدود کند.
در مقایسه با نیروی دریایی اسرائیل، نکته کلیدی قدرت اسرائیل زیردریاییهای کشتارچی کلاس «دلفین» است که گفته میشود قابلیت حمل کلاهک هستهای را دارند و برد موشک کروز آنها تا ۱۵۰۰کیلومتر است. ناوگان سطحی ایران در برابر این تهدید محدود است و اسرائیل عملاً از هر فرصتی برای ضربه زدن به کشتیهای مرتبط با ایران در دریای عمان و سرخ استفاده کرده است. تجربه سالهای اخیر نشان داده است که جنگ سایه دریایی میان ایران و اسرائیل هماکنون نیز جریان دارد و تا زمانی که ایران این ضعف را با پایش دقیق خطوط ساحلی و بهکارگیری ناوهای ضدزیردریایی برطرف نکند، وضعیت بحرانی باقی خواهد ماند.
همزمان، قدرتهای منطقهای نسبت به ایران ظرفیتها و ضعفهای متفاوتی دارند. عربستان و امارات، هرچند تجهیزات مدرن (ناوچههای چندماموریتی غربی، شناورهای تندرو موشکانداز و پهپادهای دریایی) در اختیار دارند، اما با اتکا به پرسنل خارجی و نبود عمق استراتژیک مواجه هستند. این دوکشور حداکثر قادرند یکپارچه با آمریکا عمل کنند؛ اما بدون کمک فرامنطقهای، در نبرد نامتقارن در آبراهههای محدود جایی که ایران متمرکز است زود خسته میشوند. ترکیه و مصر نیز نیروی دریایی بزرگی دارند، ولی دسترسی جغرافیایی ترکیه به خلیجفارس محدود است و مصر با توجه به منافع در دریای سرخ، چشمانداز متفاوتی دارد. از همه اینها مهمتر، هیچکدام از کشورهای منطقه به اندازه ایران عمق استراتژیک (سواحل مکران و خلیجفارس) را در اختیار ندارد. ایران با هفت استان ساحلی و پایگاههای متعدد دریایی، توانسته است بخش بزرگی از هزینههای آسیب دشمن را خود به جان بخرد. در مقابل، کشورهایی چون امارات عملاً چند پایانه نفتی حیاتی بیشتر ندارند و عربستان به سختی میتواند بدون پشتیبانی هوایی آمریکا از آنها حفاظت کند.
بهطور خلاصه، ایران در چیدمان منطقهای هرچند در تجهیزات سطحی و زیرسطحی برتری بزرگ نداشته باشد، توانسته است با طراحی یک استراتژی مختلط نظامی-انقلاب صنعتی دوگانه (متعارف و نامتقارن) نوعی موازنه راهبردی غیرمتقارن ایجاد کند. این مزیت دریامحور ایران نه در عدد ناوها، بلکه در نیروی قانعکننده مضاعف تعبیه شده (عمق ساحلی طولانی، انباشت سلاحهای شناور سبک، قابلیت مینگذاری و انهدام زیرسطحی) است که هزینه تجاوز هر دشمنی را بسیار بالا میبرد. در قیاس تطبیقی، نقاط قوت ایران بیشتر در حوزه ناهمتراز و نامتقارن است: شبکه گسترده موشکهای کروز ساحلپایه و بالستیک ضدکشتی (مانند خلیجفارس و ذوالفقار) که بُرد صدها کیلومتری دارند، توان تهدید ناوهای دشمن را از سواحل ایران فراهم میکنند. همچنین ناوگان قایقهای تندرو و پهپادهای انتحاری و دریایی سپاه، امکان عملیات سریع و موجی علیه واحدهای بزرگتر را دارند که یک مزیت در آبهای کمعمق خلیجفارس محسوب میشود. جغرافیای ایران خود یک عامل قدرت است؛ بخش عمده سواحل و جزایر استراتژیک خلیجفارس در اختیار ایران است و کشتیهای عبوری مجبورند از نزدیکی این سواحل عبور کنند. از سوی دیگر، نقاط ضعف ایران در مقایسه با رقبا شامل قدیمی بودن بخشی از ناوگان سنگین (مثلاً ناوچههای کلاس الوند متعلق به پیش از انقلاب)، محدودیت در توان پدافند هوایی دریایی دوربرد و نبود یگان هوادریای (هواپیماهای دریانورد) کارآمد است. همچنین عدمدسترسی به فناوریهای پیشرفتهتر (بهدلیل تحریمها) باعث شده ناوگان زیرسطحی ایران عمدتاً شامل زیردریاییهای دیزل الکتریک غیراتمی باشد که برای آبهای دوردست محدودیت برد و ماندگاری دارند.
تحلیل ژئوپلیتیکی موقعیت ایران در آبراههها
موقعیت جغرافیایی ایران را میتوان کمنظیر دانست. در جنوب، ایران سراسر طول دریای عمان تا دریاچه اقیانوس هند را در اختیار دارد؛ بندر چابهار تنها بندر اقیانوسی کشور است که دسترسی مستقیمی به آبهای آزاد میدهد. گسترش بنادر مکران و پایگاههای جدید (جاسک و کنارک) به ایران امکان داده تا وزن نیروی دریایی خود را به آبهای عمیقتر منتقل کند و در اقیانوس هند و دریای سرخ حضوری مؤثر داشته باشد. این حضور سبب شده ایران حتی ماموریت اسکورت دریایی در اقیانوس هند و دریای سرخ را به نیروی دریایی خود واگذار کند؛ اقداماتی که نشان از پیگیری ایران برای تبدیلشدن به «قدرت آبی» در سطح فرامنطقهای دارد.
در کنار این، خلیجفارس به عنوان مخزن ۶۸% ذخایر نفت و گاز شناختهشده جهان و منطقهای نیمهبسته که بیشترین فشار طبیعی دفاعی را به ایران میدهد، همچنان مهمترین عرصه است. ایران با داشتن طولانیترین خط ساحلی در خلیجفارس و جزایر استراتژیک بوموسی، تنب بزرگ و هنگام در دهانه تنگههرمز، میتواند بر تردد نفتکشها نظارت کند. هرچند حضور نیروی دریایی آمریکا در همین آبراه (ناوگان پنجم در بحرین و پایگاههای متعدد در جنوب خلیج) یک تهدید محسوب میشود، ولی در عین حال محدودیتهای طبیعی خلیج (عمق کم و نزدیکی سواحل) نیز ایران را «برتریمند» میسازد. برای مثال، زیردریایی و هواپیمابر آمریکایی در خلیجفارس آزادی مانور محدودی دارند و بهسادگی زیر ذرهبین سلاحهای ساحلی و پهپاد ایرانی میافتند. به این معنی، اگر آمریکا برای حمله بخواهد ناوگان اقیانوسی خود را وارد خلیج کند، ناوهای عظیمالجثه آن عملاً در تیررس حداقل چند هدف کوچک ولی سریع و پنهانشونده خواهند بود.
به شمال ایران نیز دریای خزر متصل است، ولی مزیت اصلی آن در صادرات انرژی محدودتر است (نفت و گاز خزر عمدتاً برای کشورهای ساحلی است). بااینحال، در سالهای اخیر ایران تلاش کرده تا خطوط لولهای نظیر «گوره-جاسک» را برای کاهش وابستگی به تنگههرمز ایجاد و از طریق دریای خزر هم صادرات گاز و کالا را عملی کند. در مقابل، راهبرد رقبا نظیر کشورهای شورشی خاورمیانه (سوریه، یمن) و متحدان آمریکا (مثل عربستان و اسرائیل) عمدتاً در تثبیت و گسترش حضور نظامی در خلیجفارس یا اقدام علیه خطوط انرژی ایران متمرکز است. این وضعیت نیازمند دیپلماسی و توسعه استراتژیک ایران در حوزههای فرامنطقهای است؛ برای مثال تعامل با کشورهای حوزه اقیانوس هند و تقویت مشارکت در نیروهای حافظ صلح دریایی، یا بهرهگیری از همسایگان سواحل شرقی (پاکستان و عمان) در صورت بحران.
در یک نگاه کلان، هژمونی جغرافیایی ایران بر سه تنگه کلیدی (هرمز، بابالمندب و تنگههای بوسان/سیکوتاژ در دریای سرخ) قرار دارد. اهمیت هرمز بر کسی پوشیده نیست؛ بزرگترین محمولههای نفت و گاز جهان را از خود عبور میدهد و کنترل ایران بر جزایر آن، اهرمی راهبردی بهشمار میرود. تنگه بابالمندب نیز مسیر گریز به سوی دریای مدیترانه و کانال سوئز را به ایران میدهد؛ کشور طی جنگ یمن و روابط راهبردی با حوثیها نشان داده میتواند از این مسیر غیرمستقیم نفوذ بگیرد. اگرچه ایران ساحلی مستقیم در دریای سرخ ندارد، اما نفوذ منطقهای در شرق آفریقا و روابط با گروههایی مانند حوثیها، کارتهای تأثیرگذاری هستند که میتوانند امنیت آبراهههای جهانی را تا حدی تحت تأثیر قرار دهند. در نهایت، دریای مدیترانه شبیه پروژهای استراتژیک است: ایران با ایجاد مسیر زمینی از سوریه و اعزام گاهوبیگاه ناوگروههای خود از طریق کانال سوئز میتواند حضوری نمادین در آن منطقه داشته باشد.
در سالهای اخیر، نیروی دریایی ارتش ایران شعار «از خلیجفارس تا اقیانوس اطلس» را دنبال کرده و سعی در نمایش پرچم خود در آبها دوردست داشته است. اعزام ناوگروه86 نیروی دریایی (ناوشکن سهند و ناو پشتیبانی مکران) به سفر ۸ماهه دور دنیا (عبور از اقیانوس اطلس و حضور در سنپترزبورگ روسیه) در سال۱۴۰۰ نقطه عطفی بود. همچنین حضور سالانه ناوگروههای ایرانی در خلیج عدن و دریای سرخ برای مقابله با دزدی دریایی، به ایران تجربه عمل در آبهای عمیقتر داده است. اگرچه این نمایش قدرتها بیشتر جنبه سیاسی داشته، اما پیام آن واضح است: ایران میخواهد خود را یک بازیگر دریایی در مقیاس اقیانوسی معرفی کند. در صورت وقوع جنگ در خلیجفارس، احتمالاً ایران سعی میکند با انتقال بخشی از درگیری به آبهای دریای عرب و دریای سرخ، صحنه نبرد را گسترش دهد و از فشار در نزدیک سواحل خود بکاهد. مثلاً ممکن است حملات نیابتی یا مستقیم به کشتیهای دشمن در دریای سرخ یا نزدیکی بابالمندب ترتیب دهد. حوثیهای یمن بهعنوان همپیمان ایران، بارها تهدید کردهاند که اگر آمریکا مستقیماً وارد جنگ ایران شود، به کشتیهای آمریکایی در دریای سرخ حمله خواهند کرد. در نوامبر۲۰۲۳، حوثیها با موشک بالستیک ضدکشتی چند کشتی تجاری در دریای سرخ را هدف قرار دادند که نشان داد به این سلاحها دست یافتهاند. بنابراین شعاع درگیری ممکن است از خلیجفارس فراتر رود و کل شاهراه دریایی خاورمیانه - از تنگههرمز تا کانال سوئز - دستخوش ناامنی شود. این وضعیت به نوبه خود پای بازیگران بیشتری را بازمیکند: مصر و کشورهای آفریقای شرقی نگران امنیت کانال سوئز و سواحلشان خواهند شد؛ اتحادیه اروپا که بخش عمده تجارتش از کانال سوئز میگذرد، برای حفاظت از منافعش شاید وارد عمل شود (چنانکه قبلاً در ۲۰۱۹ نیروی دریایی اروپا یک ماموریت نظارتی در تنگههرمز برقرار کرد). در اقیانوس هند، کشورهایی چون هند و پاکستان نیز بیتفاوت نخواهند بود. هند رقیب سنتی پاکستان و شریک آمریکاست؛ احتمالاً از تضعیف ایران (همپیمان چین) ناخشنود نخواهد شد، اما نگران انسداد مسیر نفت خود از ایران و عربستان نیز هست. پاکستان روابط نزدیکی با عربستان دارد و شاید کمکهای پشتیبانی (مثل ارائه بنادر گوادر و کراچی برای لجستیک) انجام دهد. چین به عنوان واردکننده بزرگ نفت و دوست ایران، بیشترین باخت را در اختلال نفتی دارد؛ انتظار میرود چین تمام تلاش خود را برای توقف جنگ یا ایجاد مسیرهای جایگزین (حتی انتقال نفت از طریق خاک خود به اروپا) بهکار گیرد. در این میان، حضور نظامی دائمی چین در منطقه محدود است (چین یک پایگاه کوچک در جیبوتی دارد و گاه ناوشکنهایش برای رزمایش به بندرعباس میآیند). اما شاید چین با روسیه در شورای امنیت، به دنبال مهار جنگ از طریق دیپلماسی باشند.بنابراین، موقعیت ژئوپلیتیک ایران در سه آبراه انرژی جهان یک فرصت و مزیت بیبدیل است. این مزیت در صورتی عاید کشور میشود که ضمن ادامه سرمایهگذاری در زیرساختهای دریاپایه، شبکه بازدارندگی دریایی را مستحکم کند. همچنین لازم است ایران از لحاظ دیپلماتیک، روابط استراتژیک منطقهای و بینالمللی خود را مدیریت و سیاستهای دریایی خود را به صورت یکپارچه تبیین کند.
فرصتها و تهدیدهای ایران در حوزههای نبرد دریایی آینده
عرصه دریاها علاوهبر جنبههای نظامی، دارای ابعاد اقتصادی، حقوقی و زیرساختی مهمی است که میتواند در دوران صلح و جنگ برای ایران هم فرصتآفرین و هم تهدیدزا باشد. ایران از برخی فرصتها و مزیتهای استراتژیک نیز برخوردار است. مهمترین فرصت ایران، برتری جغرافیایی و اشراف بر تنگههرمز و سواحل طولانی خلیجفارس است. استقرار موشکها، سامانههای ساحلی و شناورها در نزدیکترین فاصله به آبراههای حیاتی، به ایران امکان میدهد تا در زمان کوتاه و با بهرهگیری از غافلگیری، ضربات سختی به نیروهای مهاجم وارد آورد یا رفتوآمد کشتیها را مختل کند. عمق راهبردی و خطوط تدارکاتی کوتاهتر برای ایران به معنای توان تداوم عملیات در یک جنگ فرسایشی دریایی است؛ در حالیکه نیروهای فرامنطقهای برای حفظ حضور خود باید به خطوط طولانی تدارکاتی و پایگاههای دوردست متکی باشند. ایران همچنین با بومیسازی فناوریها و توسعه جنگافزارهای ارزانقیمت اما کارآمد (موشکهای کروز ضدکشتی، پهپادهای انتحاری، مینهای دریایی و...) توانسته ابزاری نامتقارن برای مهار رقبای پیشرفته فراهم کند. این مزیت نامتقارن، هزینه هرگونه درگیری را برای دشمنان افزایش میدهد.
چالشهای اساسی نیز پیشروی ایران قرار دارد. نخست، شکاف فناوری و کیفی میان تجهیزات ایران و رقبا قابل انکار نیست. ناوگان کلاسیک نیروی دریایی ارتش ایران عمدتاً متکی به شناورهای قدیمیتر (دهه ۱۹۷۰ میلادی) یا تعداد محدودی ناوچه بومی جدید است که در برابر کشتیهای پیشرفته دشمن از نظر سامانههای پدافندی و حسگرها ضعف دارند. برتری مطلق هوایی آمریکا و متحدانش نیز چالشی جدی است؛ تجربه جنگ فالکلند نشان داد که نبود پوشش هوایی کافی میتواند آسیبپذیری شناورها را مرگبار سازد. در آن جنگ، نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا با وجود قدرت برتر، متحمل خسارات جدی از حملات هوایی آرژانتین و موشکهای اگزوست شد، بهطوریکه چند موشک ارزانقیمت توانست ۵ناو انگلیسی از جمله ناوشکن شفیلد را غرق کند. پیام استراتژیک فالکلند آن بود که حتی یک نیروی دریایی درجهیک بدون پشتیبانی هوایی کافی، در برابر حملات هوایی و موشکی دشمن آسیبپذیر است. این درس برای ایران نیز مهم است: در سناریوی جنگ دریایی، تسلط هوایی و فضای اطلاعاتی رقیب، پاشنهآشیل هرگونه ابتکار عمل دریایی ایران خواهد بود.
چالش دیگر، وحدت و هماهنگی رقبای منطقهای علیه ایران است. با آنکه کشورهای حاشیه خلیجفارس اختلافات داخلی دارند، حضور ایران به عنوان دشمن مشترک میتواند آنها را در یک ائتلاف ضدایرانی موقت متحد کند. هرچند برخی تحلیلها به وجود ناهماهنگی و ضعف ساختاری در نیروهای دریایی عربی منطقه اشاره دارند - از جمله پایینبودن اولویت تجهیزاتی آنها و کاستی در آموزشهای مشترک - اما در صورت بروز جنگ، این کشورها احتمالاً با پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا، ضعفهای خود را جبران خواهند کرد. افزون بر این، ایران با محدودیتهای اقتصادی دستبهگریبان است. یک نبرد دریایی طولانی میتواند صادرات نفت و درآمدهای ارزی کشور را کاهش داده و هزینههای جنگ را تحمیل کند. محاصره دریایی احتمالی یا انسداد بنادر ایران توسط دشمن، فشار اقتصادی و اجتماعی سنگینی بر تهران وارد خواهد کرد.
در مجموع، ایران در یک منازعه دریایی محتمل، ترکیبی از فرصتها و تهدیدها را پیش رو دارد. بهرهگیری هوشمندانه از مزیتهای جغرافیایی و نامتقارن، همراه با مدیریت چالشهای فناورانه و دیپلماتیک، تعیین خواهد کرد که آیا ایران میتواند دشمنان برتر خود را فرسایش داده و به بازدارندگی مؤثر دست یابد یا خیر. در ادامه، برای فهم بهتر موازنه قوا، توان دریایی ایران با رقبای کلیدی مقایسه میشود. در این بخش به مهمترین فرصتها و تهدیدهای ایران در حوزههایی مانند اقتصاد دریاپایه، حقوق بینالملل، امنیت بندرها، حملونقل انرژی و زیرساختهای دریایی پرداخته میشود.
•اقتصاد دریاپایه:
فرصتها: ایران با داشتن سواحل طولانی در شمال و جنوب، پتانسیل عظیمی برای توسعه اقتصاد مبتنی بر دریا دارد. تجارت دریایی (صادرات و واردات از طریق دریا) شریان حیاتی اقتصاد کشور است و توسعه بنادر بزرگی چون شهیدرجایی، امامخمینی و چابهار میتواند درآمدهای ترانزیتی و اشتغالزایی گسترده ایجاد کند. همچنین منابع زنده دریایی (شیلات) و منابع بستر دریا (مانند میادین نفت و گاز فراساحلی) فرصتهای اقتصادی ارزشمندی هستند. هرچه قدرت دریایی ایران بیشتر شود، امکان بهرهبرداری امنتر از این منابع و مسیرها فراهمتر خواهد شد. برای مثال، امنیت خطوط کشتیرانی صادرات نفت و پتروشیمی ایران در گرو حفاظت دریایی است؛ تقویت نیروی دریایی و حضور فعال در آبراهها باعث افزایش اطمینان شرکتها و بیمهگران بینالمللی برای کار با بنادر ایران میشود و به رونق تجارت کمک میکند. افزون بر این، طرحهای توسعه سواحل مکران و تبدیل آن به قطب صنعتی-بندری، از جمله فرصتهایی است که با تأمین امنیت دریایی و سرمایهگذاری خارجی میتواند اقتصاد کشور را متحول کند.
تهدیدها: در صورت بروز جنگ دریایی یا افزایش تنشها، اقتصاد دریاپایه ایران به شدت آسیبپذیر میشود. تحریمهای دریایی و محدودیتهای بیمهای یکی از حربههایی است که در سالهای گذشته علیه صادرات نفت و کشتیرانی ایران بهکار رفته و میتواند تشدید شود. به عنوان نمونه، در مقاطعی برخی شرکتهای کشتیرانی ایرانی نظیر خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی یا نفتکشهای ایران در لیست تحریم قرار گرفتند که امکان پهلوگیری یا عبور آنها را محدود کرد. در شرایط جنگی، حتی اگر تحریم رسمی وجود نداشته باشد، خطر حمله به کشتیهای تجاری و نفتکشهای ایران یا ناامن جلوه دادن مسیرهای دریایی منتهی به ایران توسط دشمن، میتواند هزینههای بیمه و حملونقل دریایی را برای کشور بالا ببرد و عملاً صادرات نفت و واردات کالا را مختل سازد. نمونه تاریخی، جنگ نفتکشها در دهه ۱۹۸۰ میلادی است که طی آن صدها کشتی تجاری در خلیجفارس هدف قرار گرفتند و هزینه تجارت منطقه را سرسامآور کردند. بنابراین یکی از تهدیدهای جدی، فلجشدن اقتصاد ایران از طریق اختلال در خطوط مواصلاتی دریایی است.
•حقوق بینالملل دریایی:
فرصتها: نظام حقوق بینالملل دریاها (بهویژه کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها یاUNCLOS اصولی را برای بهرهبرداری صلحآمیز از دریاها و عبور و مرور آزاد کشتیها تعیین کرده است. هرچند ایران هنوز به UNCLOS ملحق نشده، اما عمده قواعد عرفی آن را پذیرفته است. براساس حقوق بینالملل، ایران حاکمیت کامل بر آبهای سرزمینی تا ۱۲مایل از خط ساحلی خود دارد و در این محدوده میتواند قوانین خود را اعمال کند. همچنین ایران منطقه انحصاری اقتصادی تا ۲۰۰مایل دریایی در دریای عمان دارد که حق بهرهبرداری اقتصادی از منابع آن را به کشور میدهد. اصل عبور بیضرر در تنگهها یک قاعده بینالمللی است که به همه کشورها اجازه عبور از آبراههای بینالمللی (مانند هرمز) را میدهد مشروط بر اینکه صلح و نظم ساحلی را نقض نکنند. ایران میتواند از این مقررات در شرایط عادی برای تأمین عبور امن کشتیها و بهرهمندی از حق ترانزیت استفاده کند. بهعلاوه، نهادهای بینالمللی دریانوردی مثل سازمان بینالمللی دریانوردیIMOتریبونی برای ایران هستند تا دیدگاههای خود را مطرح و ائتلافهای حقوقی ایجاد کند؛ به عنوان مثال برای محکومیت حضور نظامی غیرقانونی یا اعمال فشار سیاسی بر کشورهای متخاصم.
تهدیدها: در وضعیت جنگی یا بحران امنیتی، حقوق بینالملل دریایی میدان نبرد تفاسیر و استثنائات میشود. اگر ایران احساس کند امنیت ملیاش به خطر افتاده، ممکن است دست به اقداماتی بزند که از نظر برخی کشورها مغایر آزادی کشتیرانی باشد؛ نمونه شاخص، تهدید به بستن تنگه هرمز است. هرچند طبق UNCLOS تنگه هرمز مشمول عبور ترانزیتی است، اما در وضعیت جنگی حاکمیت ملی و اصول حقوق جنگ بر عبور آزاد غلبه دارد و ایران میتواند در صورت تهدید حیاتی، عبور و مرور را محدود کند. این اقدام میتواند به تقابل حقوقی با قدرتهای جهانی بینجامد و حتی پای شورای امنیت سازمان ملل را به میان بکشد. تهدید حقوقی دیگر، ادعاهای ارضی و مرزی برخی همسایگان است؛ هرچند اکثر مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس مشخص شده، اما امارات ادعای مالکیت جزایر تنب و بوموسی را مطرح میکند که میتواند بهانه مداخله حقوقی یا حتی نظامی باشد. بهعلاوه، اگر ایران در خلال یک درگیری، کشتیهای کشورهای ثالث را مورد بازرسی یا حمله قرار دهد (مثلاً به ظن حمل سلاح برای دشمن)، ممکن است از منظر حقوق بینالملل به اقدام غیرقانونی متهم شود و اجماع جهانی علیه خود ایجاد کند. بهطور خلاصه، مرز باریکی بین استفاده مشروع از حقوقدریایی و نقض آن در شرایط بحرانی وجود دارد که مدیریت آن برای ایران یک چالش خواهد بود.
•امنیت بندرها و زیرساختهای دریایی:
فرصتها: ایران دارای بنادر بزرگ تجاری و پایانههای نفتی حیاتی در سواحل خلیجفارس و دریای عمان است. این بنادر هم دارایی اقتصادی و هم دارایی استراتژیک کشور محسوب میشوند. ایمنسازی و توسعه این بنادر (از طریق سیستمهای دفاع ساحلی، پدافند هوایی و سازههای محافظ) یک فرصت برای افزایش تابآوری کشور در برابر جنگ دریایی است. هرچه بندرهای ایران امنتر باشند، دشمن در آسیبرسانی به اقتصاد کشور ناکامتر خواهد بود. از طرف دیگر، توسعه زیرساختهایی نظیر خطوط لوله نفت و گاز جایگزین مسیر دریا (مثل خط لوله نفت گوره-جاسک که نفت را به دریای عمان میرساند) میتواند وابستگی به یک نقطه (تنگههرمز) را کاهش دهد و فرصت ادامه صادرات حتی در شرایط ناامنشدن خلیجفارس را فراهم کند. همچنین سرمایهگذاری در سامانههای هشدار سریع و نظارت ساحلی (رادارهای ساحلی، پهپادهای گشتزنی) در بنادر، به کشف سریع تهدیدات (مثل نزدیک شدن قایقهای انفجاری یا زیردریاییهای کوچک دشمن) کمک میکند.
تهدیدها: از جدیترین تهدیدهای جنگ دریایی برای ایران، حملات به بنادر و زیرساختهای ساحلی است. دشمن به خوبی میداند که بندرهای نفتی مانند خارک و عسلویه شاهراه اقتصاد ایران هستند؛ لذا در صورت جنگ احتمالاً نخستین اهداف، این مراکز خواهند بود. حملات موشکی یا هوایی متمرکز میتواند صادرات نفت ایران را زمینگیر کند و خسارات سنگینی به تجهیزات بارگیری و انبارش وارد آورد. همچنین مینگذاری در ورودی بنادر یک شیوه کلاسیک در جنگ دریایی است که میتواند تردد کشتیها را متوقف کند. از سوی دیگر، زیرساختهای حیاتی نظیر نیروگاههای ساحلی، کارخانههای آبشیرینکن و دکلهای مخابراتی ساحلی نیز در تیررس حملات دریایی قرار دارند. تجربه جنگهای اخیر (مثلاً حمله به تأسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹) نشان داد که پهپادها و موشکهای کروز قادرند از فاصله دور به زیرساختهای حیاتی اصابت کنند؛ ایران نیز باید آماده مقابله با حملات دورایستای دریایی به بنادر و تأسیسات خود باشد. آلودگی و بحران زیستمحیطی ناشی از تخریب زیرساختها (مانند آتشسوزی گسترده نفت در خارک) میتواند تبعات ثانویه برای کشور داشته باشد. بنابراین تهدید اصلی، فلجشدن لجستیک و اقتصاد کشور از طریق حمله به گلوگاههای بندری است که نیازمند پیشبینی و چارهاندیشی دفاعی است.
•حمل و نقل انرژی و امنیت خطوط کشتیرانی:
فرصتها: ایران به عنوان دارنده منابع بزرگ نفت و گاز، منافع مستقیمی در امنیت عبور و مرور انرژی در منطقه دارد. در زمان صلح، ایران و همسایگانش همگی منتفع از امنیت مسیرهای دریایی هستند و این یک مصلحت مشترک منطقهای ایجاد میکند. ایران میتواند با ابتکارعملهای دیپلماتیک (مثلاً طرح پیمان عدمتعرض دریایی در خلیجفارس یا طرح «صلح هرمز» که در سال۱۳۹۸ پیشنهاد شد) به کاهش حضور نظامی بیگانگان و افزایش همکاری منطقهای برای حفاظت از عبور انرژی کمک کند. همچنین حضور مؤثر ایران در اسکورت نفتکشها (چه متعلق به ایران و چه سایر کشورها) در آبهای پرخطر، میتواند اعتبار ایران را به عنوان تأمینکننده امنیت انرژی افزایش دهد. برای نمونه، نیروی دریایی ارتش ایران بارها نفتکشهای خود را در برابر دزدان دریایی اسکورت کرده و حتی در سال۲۰۲۱ دونفتکش ایرانی را از مسیر اطراف آفریقا و جبلالطارق به مدیترانه و سپس به ونزوئلا رساند. این نشان میدهد ظرفیت عملیاتی دوربرد برای حفاظت از منافع انرژی در حال شکلگیری است.
تهدیدها: در سناریوی جنگ دریایی، خطوط کشتیرانی حامل نفت و گاز تبدیل به میدان جنگ میشوند. همانطور که پیشتر ذکر شد، جنگ نفتکشها در دهه۱۳۶۰ تجربه تلخی بود که میتواند تکرار شود. در صورت ورود آمریکا یا اسرائیل به یک درگیری، احتمال حمله به نفتکشهای ایرانی یا مرتبط با ایران زیاد است. بالعکس، ایران نیز تهدید کرده که اگر امنیتش به خطر بیفتد، صدور انرژی منطقه را مختل خواهد کرد. ابزارهایی مانند مینهای دریایی، حملات اژدری زیردریاییها یا حتی توقیف فیزیکی نفتکشها (همانند ماجرای توقیف نفتکش انگلیسی استینا ایمپرو در ۲۰۱۹) میتواند برای این منظور بهکار رود، اما این اقدامات ممکن است به اقدام متقابل شدید از سوی قدرتهای بزرگ بینجامد. بیمهگران بینالمللی در صورت افزایش خطر، ممکن است منطقه جنگی اعلام کنند که هزینه حملونقل هر بشکه نفت را دهها دلار افزایش میدهد و عملاً صادرات انرژی را غیراقتصادی میکند. حتی اگر ایران به نفتکشها حمله نکند، وقوع جنگ باعث خروج شرکتهای کشتیرانی خارجی از منطقه خواهد شد؛ مثلا خطوط کانتینری ممکن است بنادر ایران را ترک کنند و کشور در تأمین کالا دچار مشکل شود. بنابراین تهدید جدی این است که با شعلهورشدن جنگ دریایی، شریان انرژی و تجارت کشور قطع گردد و ایران از درآمد حیاتی صادرات محروم شود.
•محیطزیست و حقوق دریا (فرصت پنهان و تهدید خاموش):
فرصتها: توجه به ابعاد محیطزیستی دریا میتواند برای ایران یک زمینه همکاری بینالمللی حتی با برخی کشورهای متخاصم باشد. مثلاً همه کشورهای منطقه نگران آلودگی نفتی خلیجفارس هستند؛ ایران میتواند پیشنهاد ایجاد سازوکار منطقهای پاسخ به بحرانهای زیستمحیطی دریایی را بدهد تا در زمان صلح ارتباطات مفیدی شکل گیرد که در زمان جنگ جلوی اقدامات مخرب علیه زیرساختها را بگیرد (چون تبعاتش دامن همه را میگیرد). همچنین حقوق دریاها در حوزه حفاظت محیطزیست میتواند اهرمی علیه جنگافروزی باشد؛ بهطور نمونه، استفاده از برخی تسلیحات (مثل اژدرهای هستهای یا انفجار چاههای نفت) به عنوان جنایت زیستمحیطی محکوم است و ایران میتواند در مجامع بینالمللی هرگونه تهدید به این اقدامات را پیشاپیش غیرقانونی اعلام کند.
تهدیدها: از سوی دیگر، جنگ دریایی میتواند فاجعه محیطزیستی برای ایران به همراه داشته باشد. نشت نفت گسترده از نفتکشها یا چاههای نفتی، مرگومیر آبزیان، آلودگی سواحل خوزستان و بوشهر و حیات صیادی مردم را تهدید میکند. استفاده احتمالی از سلاحهای ممنوعه (مثلاً مینهای نشمیندار یا انفجارات وسیع دریایی) میتواند اکوسیستم خلیجفارس را برای دههها تخریب کند. این تهدید خاموشی است که در بحبوحه جنگ ممکن است نادیده گرفته شود ولی در بلندمدت بر امنیت غذایی و سلامت جوامع ساحلی ایران اثر خواهد گذاشت. بنابراین در کنار همه ابعاد نظامی و اقتصادی، بعد محیطزیستی جنگ دریایی نیز تهدیدی است که باید در محاسبات مدنظر باشد.
در جمعبندی این بخش، میتوان گفت: عرصه دریایی برای ایران یک شمشیر دولبه است؛ اگر کشور بتواند با تقویت توان نظامی، دیپلماسی فعال دریایی، توسعه زیرساختها و رعایت الزامات بینالمللی، شرایط صلحآمیز را حفظ کند، دریاها موتور رشد اقتصاد ملی و اقتدار منطقهای خواهند بود، اما اگر تنشها به درگیری کشیده شود، همین دریاها میتوانند گلوگاههای خفقان اقتصاد و امنیت کشور شوند. بنابراین بهرهگیری از فرصتها و دفع تهدیدهای دریایی، نیازمند راهبرد جامع دریایی است که تمامی این ابعاد را دربر بگیرد. بخش بعدی، به سناریوهای محتمل جنگ دریایی آینده و مداخله بازیگران مختلف میپردازد که آزمونی برای چنین راهبرد جامعی خواهند بود.
سناریوهای احتمالی درگیری دریایی آینده
باتوجه به پیچیدگی روابط منطقهای و حضور قدرتهای بزرگ، میتوان چند سناریوی محتمل نبرد دریایی را ترسیم کرد. این سناریوها از یک زدوخورد محدود تا جنگی تمامعیار را شامل میشوند:
•سناریوی ۱: رویارویی محدود ایران و آمریکا در خلیجفارس. مثلاً برخوردی محلی (ضربه موشکی به قایق سپاه یا سرنگونی پهپاد) میتواند درگیری محدودی را آغاز کند. در این جنگ موضعی، آمریکا با ناوشکنها و ناوهای هواپیمابر به حمله مستقیم به سکوی موشکی و سازههای ساحلی ایران میپردازد. ایران نیز با مینریزی تنگههرمز و ارسال حملات زنبوری (پهپاد/قایق انفجاری) سعی میکند قطب سیاسی و اقتصادی هرمز را برای چند روز عملاً مسدود کند. تحلیلگران غربی هشدار دادهاند که امکان مینگذاری گسترده و تلهانداختن ناوهای دشمن در هرمز واقعاً وجود دارد. در این سناریو، ایران تلفات مادی (از دست دادن شناورها و تأسیسات) خواهد داشت، اما فشار روانی قابلتوجهی به آمریکا وارد میشود. از نظر اقتصادی این جنگ کوتاه، قیمت نفت به سرعت صعود کرده و جهان را وارد چالشی میکند که احتمالاً سرعت مذاکره برای آتشبس را افزایش میدهد. کشورهای حوزه خلیجفارس عمدتاً نقش لجستیکی به عهده دارند و در صورت ادامهدارشدن جنگ، چاه نفت آمریکا و متحدان اروپایی در خلیجفارس از ترس گسترش تنش از حمله خودداری میکنند. پیام کلیدی این سناریو آن است که تنگههرمز به برگی کلیدی در دست ایران تبدیل میشود و آمریکا با وجود ناوگان اقیانوسی قدرتمند، از ورود بدون تهدید به آبهای عمیق ایران باز میماند.
•سناریوی ۲: جنگ گسترده ایران و ائتلاف غربی-عربی. مثالی از این حالت ممکن است در واکنش به یک حمله بسیار بزرگ (مانند تخریب یک تأسیسات هستهای) رخ دهد. در این جنگ بزرگ، یک ائتلاف شامل آمریکا، بریتانیا، فرانسه و چند کشور عربی منطقه علیه ایران تشکیل میشود. نبرد در سه جبهه خلیجفارس، دریای عمان و احتمالاً دریای سرخ گسترش مییابد. ایران به دو بخش تقسیم میشود: سپاه با قایقها و موشکهای ساحلی در خلیجفارس میجنگد تا ناوگان دشمن را فرسوده کند و نیروی دریایی ارتش به سوی دریای عمان میگریزد تا یگانهای خود را پراکنده و زنده نگه دارد. ممکن است نبرد به بیرون از حوزه منطقه نیز کشیده شود؛ بهویژه در دریای سرخ (با کمک متحدان مانند حوثیهای یمن) تا خطوط تدارکاتی دشمن را مورد حمله قرار دهد. اسرائیل احتمالاً در این جنگ مستقیماً وارد خلیجفارس نمیشود، اما ناوگان زیردریاییاش در دریای سرخ به مبارزه اطلاعاتی و حمله دریایی پنهان ادامه میدهد. در چنین نبردی، برتری فناوری و هوایی کامل در اختیار ائتلاف خواهد بود و عملیات مشترک آبی-خاکی علیه جزایر ایرانی محتمل است. عواقب اقتصادی این جنگ جهانی انرژی، تخریب عظیم زیربناهای نفتی و گازی ایران و چندبرابرشدن قیمت نفت خواهد بود؛ شاید حتی سازمان ملل مجبور به صدور قطعنامه آتشبس فوری شود. این سناریو شدیدترین حالت ممکن است و هم برای ایران و هم جهانیان پیامدهای وخیم و بلندمدتی به همراه خواهد داشت.
•سناریوی ۳: نبرد دریایی نامتقارن ایران و اسرائیل. در ماههای اخیر دیدهایم که حملات پنهان به کشتیهای حامل نفت ایران و ضربههای متقابل به کشتیهای مرتبط با رژیم صهیونیستی در دریا رخ داده است. اگر کشمکش سیاسی ایران و اسرائیل (مثلاً در محور سوریه یا یمن) به نقطه انفجار برسد، جنگ دریایی سایه ممکن است علنیتر شود. جبهه اصلی در این نبرد دریای سرخ و عمان خواهد بود؛ اسرائیل از تنگه بابالمندب برای هدف قرار دادن نفتکشهای ایرانی بهره برده و شاید با ناوچههای سطحی خود تا حد حمله به سواحل هم پیش رود. فرماندهان ایرانی نیز ناوگروههای خود را بهسمت خلیج عدن گسیل کرده یا از گروههای نیابتی (حوثیها) درخواست میکنند علیه کشتیهای اسرائیلی وارد عمل شوند. آمریکا ممکن است فقط از پشت صحنه حمایت اطلاعاتی کند. کشورهای حوزه خلیجفارس بهرهمند از این تقابل مستقیماً وارد نخواهند شد تا خود را در تیررس پاسخ احتمالی ایران قرار ندهند. به نظر میرسد این جنگ نیز فرسایشی خواهد بود و برخلاف سناریوی قبل، برنده روشن و مشخصی ندارد؛ دوطرف به کشتیهای تجاری هم امتیاز میدهند تا تنش از حد مشخصی فراتر نرود. این وضع شاید هزینه بیمه و حملونقل دریایی در منطقه را بالا ببرد، ولی دامنه جنگ محدود میماند.
•سناریوی ۴: بحران دریایی منطقهای چندجانبه. در این حالت، ممکن است بحرانی در دریای مدیترانه یا شرق دریای سرخ پیش بیاید (بهعنوان مثال اختلاف بر سر منابع لیبی یا دریای مدیترانه) که تمام بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را وارد ماجرا کند. ایران میتواند در جبههای محوری سیاسی (مثلاً در جنگ لیبی به نفع ترکیه یا سوریه و مصر) قرار گیرد یا حتی نقش میانجیگر در مناقشه آبی فرامنطقهای (مانند بحران سد النهضه اتیوپی-مصر) ایفا کند. در هر صورت، چنین جنگهای چندجانبهای - هرچند مستقیماً جنگ ایران نباشد- بر امنیت مسیرهای دریایی همه کشورها تأثیر میگذارد و ایران را ناگزیر به واکنش دیپلماتیک و اطلاعاتی در سطح منطقه میکند. شرایطی شبیه این را در صورت درگیری هند و پاکستان در دریای عمان هم میتوان متصور بود؛ هرچند این جنگی مستقیم بین دو دشمن ایران نیست، اما ایران باید ضمن حفظ بیطرفی نسبی، توان رزمی دریایی خود را در آمادهباش نگه دارد تا از آسیبپذیری جلوگیری شود.
از بررسی این سناریوها چند نکته کلی حاصل میشود. نخست آنکه تنگههرمز کانون مشترک اکثر شرایط بحرانی است؛ چه در تقابل با آمریکا و چه در تقابل با کشورهای منطقه، این گذرگاه تنگ یا هدف فشار اصلی ایران یا دشمن قرار میگیرد. دوم اینکه ورود قدرتهای فرامنطقهای (بهویژه آمریکا و ناتو) تعیینکننده سرنوشت است؛ بدون مشارکت آنها، درگیریها محدود و منطقهای باقی میماند، اما در صورت مداخله آنها، نبرد به مرحلهای خطرناکتر میرسد. سوم، امنیت انرژی و اقتصاد جهانی عمیقاً در این معادلات درگیر است؛ هر جنگ دریایی در خلیجفارس بلافاصله ابعاد یک بحران انرژی جهانی را پیدا خواهد کرد. چهارم، ایران عملاً در همه سناریوها به تاکتیکهای جنگ نامتقارن خود اتکا دارد تا کمبودهای سختافزاری را جبران کند؛ موشکها، پهپادها، قایقها و مینهای دریایی بخش اعظم بازدارندگی ایران را تشکیل میدهند. در مقابل، دشمنان معمولاً بر فناوری برتر و برتری هوایی - ماهوارهای خود تکیه دارند. نکته پایانی آنکه بازدارندگی دریایی ایران اگر به اندازه کافی قدرتمند باشد، میتواند از بروز بسیاری از این سناریوها جلوگیری کند. بهترین نتیجه این است که با نمایش اقتدار و شفافسازی خطوط قرمز، دشمن را از آغاز جنگ منصرف کنیم و مسیر را به سود صلح پایدار در دریاها باز نگه داریم. در بخش بعدی، پیشنهادهای عملیاتی برای تقویت چنین بازدارندگی و حفظ امنیت دریاهای پیرامونی تشریح خواهند شد.
راهکارها و سیاستهای پیشنهادی برای تقویت بازدارندگی و امنیت دریایی ایران
با استناد به تحلیلهای پیشین، اکنون مجموعهای از پیشنهادهای سیاستی و راهبردی در چهار حوزه اصلی ارائه میشود: (۱) دولت و دیپلماسی، (۲) نیروهای مسلح، (۳) اندیشکدهها و پژوهشگران و (۴) رسانهها و اطلاعرسانی عمومی. هدف این راهکارها افزایش قدرت بازدارندگی دریایی و تضمین امنیت اقتصادی دریاهای ایران است.
1. برای دولت و دستگاه دیپلماسی:
oتدوین دکترین جامع دریایی: لازم است در سطح ملی یک استراتژی دریاپایه تدوین شود که اهداف نظامی، اقتصادی و سیاست خارجی دریایی ایران را یکپارچه کند. این دکترین باید درسهای جنگهای دریایی گذشته (نظیر جنگ نفتکشها) و شرایط تکنولوژیک جدید (مثلاً نقش پهپادها و حوزه سایبری) را منعکس کند. در چارچوب آن، اهداف مشخصی نظیر امنیت آزاد صادرات انرژی، توسعه پایدار سواحل مکران و کنترل تنگههرمز تعیین شود.
oتقویت دیپلماسی منطقهای و چندجانبه دریایی: وزارت خارجه باید طرحهایی مانند پیمان عدم تعرض دریایی در خلیجفارس یا «صلح هرمز» را دنبال کند تا حضور نظامی بیگانه کاهش یابد. همچنین لازم است ایران نقش فعالتری در سازمانهای بینالمللی دریانوردی (IMO) ایفا کرده و صدای خود را در تدوین قواعد دریایی جهانی تقویت کند. بهویژه تلاش شود کشورهای معتدل منطقه (عمان، قطر، حتی کویت) را بیطرف نگه داشته یا در مسائل اقتصادی دریایی شریک کنیم. برای نمونه، عمان با کنترل تنگههرمز نقش کلیدی دارد؛ افزایش همکاریهای اقتصادی و امنیتی با مسقط میتواند تضمین کند در بحران اجازه استفاده کامل از پایگاههای خود را به نیروهای خارجی ندهد.
oتضمین خطوط جایگزین انرژی: دولت باید از طریق سرمایهگذاری در پروژههایی مثل توسعه خط لوله گوره-جاسک و توسعه صادرات گاز به کشورهای همسایه (مثلاً از مسیر عراق یا ترکمنستان) وابستگی به تنگههرمز را کاهش دهد تا فشار دشمن در مواقع بحران کمتر شود. تقویت ذخایر راهبردی سوخت و کالا نیز بخشی از افزایش تابآوری اقتصادی است.
oگسترش و امنیتسازی سواحل مکران: طرح توسعه مکران باید با سرعت بیشتری ادامه یابد. ایجاد شهرکها و مراکز صنعتی-بندری در سواحل مکران هم به تولید و اشتغال کمک میکند و هم عمق راهبردی ایران را به سوی آبهای آزاد میبرد. هرچه دریای عمان به پایتخت اقتصادی ایران تبدیل شود، محاسبات دشمن نیز پیچیدهتر خواهد شد. همزمان، اجرای پروژههای زیرساختی (راهآهن، جاده و انرژی دریایی) و استحکام بنادر جنوبی باید در اولویت قرار گیرد.
oپشتیبانی از صلح و دیپلماسی هوشمند: از آنجا که هیچ جنگی تا ابد ادامه نمییابد، ضروری است ایران در اوج تنش هم کانالهای مذاکره را باز نگاه دارد. تعیین خطوط قرمز (مثلاً شرایط انسداد تنگههرمز) و انتقال آنها از طریق دیپلماسی خصوصی یا سازمانهای واسطه نظیر عمان یا سازمان ملل، میتواند از وقوع سوءتفاهمهای خطرناک جلوگیری کند. همچنین لازم است همزمان پیام آمادگی برای صلح مشروط را به زبان بینالمللی منعکس کنیم؛ بهطوری که جهان متوجه شود ایران در نهایت منافع منطقه را میخواهد و خود را مهرهای برای دامن زدن به جنگ نمیبیند.
oتقویت همکاری با قدرتهای همسو: در نظم بینالمللی امروز، قدرتهای بزرگ مانند چین و روسیه از طریق دیپلماسی عمومی و رزمایشهای مشترک میتوانند نقش مثبتی ایفا کنند. برگزاری رزمایشهای دریایی مشترک با چین و روسیه (مانند تمرینات اخیر در اقیانوس هند) پیامی واضح به غرب ارسال میکند که ایران تنها نیست. چین و روسیه هرچند احتمالا وارد جنگ نمیشوند، ولی میتوانند فشار سیاسی و اطلاعاتی علیه یک قطعنامه علیه ایران اعمال کنند. همچنین مستندسازی صلحدوستی ایران در خبرگزاریها و کنفرانسهای بینالمللی ضرورت دارد تا نگذاریم ایران بهعنوان آغازگر جنگ شناخته شود.
2. برای نیروهای مسلح (ارتش و سپاه):
oنوسازی و بومیسازی تجهیزات: افزایش تولید و استقرار شناورهای تندرو و چندمنظوره کاملاً بومی، از مهمترین اولویتهاست. پروژههای ساخت ناوشکنهای بومی کلاس «دماوند/سهند»، ناوچههای کریمخان و زیردریاییهای نیمهسنگین «فاتح» باید با شدت بیشتری دنبال شوند. افزون بر این، توسعه ناوهای پهپادبر مدرن (مانند ناوبندرهای «شهید مهدوی» و «شهید باقری») که توان حمل گروهی از پهپادهای رزمی را دارند، بهشدت توصیه میشود.
oتوسعه تسلیحات نامتقارن پیشرفته: سرمایهگذاری در موشکهای ضدکشتی با برد بیش از ۳۰۰کیلومتر، اژدرهای هوشمند با قابلیت تغییر مسیر، مینهای دریایی پیشرفته (راکتی و کنترل از راه دور) و پهپادهای زیرسطحی باید افزایش یابد. این توانمندیها هزینه هرگونه تجاوز دریایی را برای دشمن بهشدت بالا میبرد.
oتقویت پدافند ساحلی و دفاع نزدیک: تکمیل چتر پدافندی ساحلها و ناوگان راهبردی اهمیت بسیاری دارد. نصب سامانههای پدافند هوایی کوتاهبرد (مانند نسخه دریایی باور-۳۷۳ و سامانه سوم خرداد) روی عرشه شناورها یا جزایر کوچک، برای مقابله با تهدیدات هوایی و موشکی حیاتی است. بهطور مشابه، تجهیز به سامانههای دفاع نزدیک خودکار (مانند CIWS فالانکس) روی همه شناورهای بزرگ باید شتاب گیرد.
oبرگزاری رزمایشهای ترکیبی و مشترک: تمرینات دریایی منظم با سناریوهای گوناگون (دفاع از جزایر، اسکورت کاروان، مینروبی اضطراری و جنگ الکترونیک) آمادگی یگانها را بهطور چشمگیری افزایش میدهد. همچنین باید به رزمایشهای بینالمللی بیشتری دست زد؛ برای مثال گسترش رزمایشهای مشترک با نیروی دریایی روسیه و چین در آبهای آزاد (اقیانوس هند، دریای سرخ) نهتنها توان عملیاتی یگانهای ایرانی را ارتقا میدهد، بلکه پیام بازدارندهای به دشمنان میدهد.
oتمرکز بر جنگ اطلاعاتی و فضاپایه: شبکهای از سنسورها (رادارهای ساحلی، ماهوارههای شناسایی، پهپادهای دوربرد) و استفاده از هوش مصنوعی در تحلیل سریع دادهها به بهبود تصویرسازی از میدان نبرد دریایی کمک میکند. در کنارش، تقویت توان جنگ الکترونیک (جنگال) برای اختلال در ارتباطات ماهوارهای و سیمی دشمن در دریا (مانند قطع لینک (GPS) باید در دستور کار باشد تا برتری فنی دشمن کاهش یابد.
3.برای اندیشکدهها و نخبگان پژوهشی:
oمطالعه تجربیات تاریخی: مراکز تحقیقاتی دفاعی باید جنگهای دریایی مهم گذشته (از جمله جنگ نفتکشها و نبرد فالکلند) را با رویکردی سیاستی واکاوی کنند. درسآموختههای این جنگها (نقش اطلاعات، ضرورت پشتیبانی هوایی در نبردهای دریایی، تأثیر افکار عمومی جهانی بر جبهه جنگ) باید در قالب گزارشهای راهبردی قابل اتکا به نیروهای مسلح و دولت ارائه شود.
oشبیهسازیهای جنگ و بازیهای راهبردی: برگزاری منظم وارگیمز (بازیهای جنگ) در سناریوهای محتمل منطقهای و جهانی میتواند توان ایران در مقابله با چالشهای دریایی را بیازماید. در این بازیها باید جمعی از کارشناسان نظامی، انرژی و سیاسی شرکت کنند تا نقاط قوت و ضعف استراتژیهای ایرانی در شرایط مختلف مشخص شود. نتایج این بازیها میتواند مبنایی برای تنظیم طرحهای ضد بحران و استراتژی پاسخ فوری قرار گیرد.
oارائه ابتکارات خلاقانه بازدارندگی: پژوهشگران میتوانند راهکارهای نوینی در حوزه بازدارندگی دریایی پیشنهاد دهند؛ مثلاً مدل «دفاع لایهای دریایی» که در آن پهپادها، قایقهای تندرو و شناورهای آبی-خاکی بهصورت شبکهای عمل میکنند، یا توسعه فناوریهای نوظهور مانند توپهای لیزری ساحلی برای مقابله با پهپادهای مهاجم. علاوهبر این، نبردهای ترکیبی (هیبرید) دریا نیز باید مطالعه شود؛ برای مثال تأثیر حملات سایبری به بنادر یا عملیات روانی در رسانههای بینالمللی در جریان یک نبرد دریایی موضوعاتی هستند که نیاز به راهکار دارند.
oتحلیلهای حقوقی: مراکز حقوقی و بینالمللی باید بر تدوین استدلالهای حقوقی ایران برای شرایط بحرانی تمرکز کنند؛ مانند چگونگی توجیه احتمالی بستن هرمز تحت عنوان دفاع مشروع یا ارائه مسیرهای صلحآمیز حل اختلاف مرزی (نظیر تنگههای مورد مناقشه) پیش از تبدیل آن به بحران. این آمادهسازی حقوقی میتواند از شکلگیری اجماع بینالمللی علیه ایران در مواقع حساس جلوگیری کند.
4.برای رسانهها و فضای عمومی:
oدیپلماسی عمومی و روایتسازی: رسانههای داخلی و خارجی (رادیو، تلویزیون، خبرگزاریها، شبکههای اجتماعی) باید تصویر دقیقی از اهداف حضور دریایی ایران ارائه کنند. باید به مخاطبان داخلی و منطقهای روشن شود که مقصود ایران از افزایش توان دریایی، «حفظ امنیت انرژی منطقه و مقابله با تجاوز» است، نه اخلال در مبادلات تجاری قانونی. این روایتپردازی اگر بهخوبی انجام شود، میتواند حمایت افکار عمومی حتی در میان کشورهای منطقه را به همراه داشته باشد.
oافشاگری نیت دشمن: اصحاب رسانه میتوانند با استناد به گزارشهای معتبر غربی، برنامههای نظامی احتمالی دشمنان در حوزه دریایی را افشا کنند. برای نمونه، هرگاه رزمایشهای نیروهای خارجی با سناریوی حمله به تأسیسات ایران در آبراههها برگزار میشود، باید توجه جهانی را به این اقدامات جلب کرد. این اطلاعرسانی مانع از غافلگیری و کاهش تبلیغات دشمن در فضای بینالمللی خواهد شد.
oآمادگی روانی جامعه: رسانهها در داخل کشور وظیفه دارند ضمن جلوگیری از ایجاد ترس بیمورد، حساسیت عمومی نسبت به اهمیت راهبردی دریا را ارتقا دهند. تداوم آموزش درباره نقش سرزمین و منابع ساحلی در اقتصاد ملی، و ترویج همبستگی اجتماعی برای مقابله با آثار جنگ دریایی (مانند مدیریت بهینه مصرف انرژی یا مشارکت در امدادرسانی ساحلی) ضروری است.
oاستفاده محتاطانه، کنترل شده و حساس از شبکههای اجتماعی: جهان امروز دیگر فقط به رسانههای سنتی محدود نیست؛ محتوا و پیامهای راهبردی باید در شبکههای اجتماعی (اینستاگرام، توئیتر، تیکتاک و…) نیز جریان یابد. ساخت محتوای چندرسانهای حرفهای به زبانهای مختلف درباره توانمندیهای دریایی ایران و تاریخچه اقدامات صلحجویانه (مثلاً اسکورت دریایی نفتکشها در خلیج عدن) با کارکرد بازدارندگی نرم همراه است و همزمان اثرات جنگ روانی دشمن را خنثی میکند.با اجرای یکپارچه این پیشنهادها در سطوح مختلف حاکمیت، نهادهای علمی و رسانهای، اقتدار دریایی ایران بهطور همهجانبه تقویت خواهد شد. همانطور که دیدیم، بالا بردن توان نظامی - دریایی در کنار گسترش اقتصاد آبی و سرمایهگذاری در زیربناهای ساحلی نهتنها یک گزینه، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر برای امنیت ملی است. ایران با سابقه دیرینه دریانوردی و اتکاء به جوانان متخصص و فرماندهان باتجربه، میتواند مسیر تبدیلشدن به یک قدرت برتر دریایی در منطقه را بپیماید و ضمن حفظ صلح و منافع خود، نقشی سازنده در امنیت پایدار انرژی جهان ایفا کند.