« سرآمد» بررسی می کند؛
مدیریت جزیره قشم گروگان «مرکزگرایی»
بزرگترین منطقه آزاد ایران قربانی معاملات پشتپرده میشود؟
گروه جزایر- رضا آرین - موضوع عزل یا ابقای عادل پیغامی، مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم این روزها تبدیل به رقابت دوگروه متفاوت شده است. از آخرین روز اردیبهشتماه دوکارزار «درخواست عزل مدیرعامل ناکارآمد سازمان منطقه آزاد قشم» و «درخواست برکناری فوری مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم» با هدف جذب امضا برای برکناری مدیرعامل فعلی منطقه آزاد قشم در پلتفرم مستقل ثبتامضا ثبت شده است. مدت زمان ثبتامضا در این کارزارها به اتمام رسیده و صدها نفر از ساکنان جزیره قشم و استان هرمزگان با ثبتنام و امضا در این کارزارها، خواهان برکناری مدیرعامل فعلی هستند. طی روزهای گذشته و با انتشار خبرهایی مبنی بر برگزاری جلسات مصاحبه نهایی با گزینههای احتمالی مدیرعاملی در منطقه آزاد قشم، حاشیههای انتصاب فردی جدید به عنوان رئیس هیاتمدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم بیشتر به گوش میرسد. در این میان برخی فعالان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و رسانهای در استان هرمزگان و جزیره قشم خواهان حضور یک فرد بومی در این سمت هستند و از طرف دیگر خبرهایی مبنی بر لابی و مذاکرات پشتپرده در پایتخت برای انتخاب افرادی دیگر به توصیه مرکزنشینان شنیده میشود. نتیجه چنین شرایطی در جزیره قشم ایجاد نوعی بیثباتی و بلاتکلیفی در انجام امور مدیریتی و اجرایی جزیره است. به نظر میرسد دولت چهاردهم باید هرچه سریعتر با انتصاب مدیرعامل جدید یا ابقای مدیرعامل فعلی، مهر پایانی بر این وضعیت ایجادشده، بزند.
به گزارش روزنامه اقتصاد سرآمد، رضا آرین، فعال رسانهای در نوشتاری اختصاصی برای این روزنامه به بررسی چالشها و حاشیههای انتخاب و انتصاب مدیرعامل جدید برای منطقه آزاد قشم به عنوان بزرگترین منطقه آزاد ایران پرداخته است. او در این یادداشت مرکزگرایی و برخی خبرهای حاشیهای مطرحشده درباره لابیهای پشتپرده و منفعتطلبی افراد و جریانهای سیاسی را یکی از آسیبهای انتصابها در مناطق آزاد و بهویژه منطقه آزاد قشم میداند. این مطلب را در ادامه میخوانید:
بزرگترین جزیره خلیجفارس این روزها نه میدان رقابت ایدهها و سرمایهگذاری، بلکه به «میز معامله» جناحهای سیاسی پایتختنشین تبدیل شده است و انتصاب مدیرعامل منطقه آزاد قشم دیگر حاصل شناخت میدانی نیست؛ محصول چانهزنیهای سیاسی و بدهبستانهای شبانه است.
مدیران چمدانی؛ آمدند، بردند و رفتند
هر مدیر تازهوارد، با چمدانی از وعده و طرحهای رنگی وارد جزیره میشود و قبل از آنکه فرصت اجرا بیابد، با تغییرات سیاسی کنار گذاشته میشود و در نتیجه این چرخه، به پروژههای نیمهکاره، سرمایهگذاران سردرگم و مردم ناامید منتج میشود.
مرکزگرایی باعث شده مدیرعاملانی به قشم بیایند که نه ریشهای در بومجزیره دارند، نه شناختی عمیق از ظرفیتهای این بوم و بحرانهایش که نتیجه روشن دارد: مدیران چمدانی که تنها برای چند صباحی ساکن قشم میشوند، پروژهها را نیمهکاره رها میکنند و با تغییر دولت یا جناح، جای خود را به دیگری میدهند. این چرخه، بزرگترین ضربه را به ثبات مدیریتی زده و سرمایهگذاران داخلی و خارجی را فراری داده است.
اقتصاد جزیره در اسارت میزهای
تصمیمگیر پایتخت
وقتی حکم انتصاب در پایتخت امضا شود، مدیرعامل پاسخگوی مردم قشم نیست، بلکه چشم به تأیید همان امضاکنندگان دارد و به همین دلیل، اولویتها از ایجاد اشتغال برای جوانان جزیره به پروژههای نمایشی و گزارشهای تبلیغاتی تغییر میکند. در این میان سکوت اجباری جامعه محلی هم به فاجعه دامن میزند. خفه کردن صدای نخبگان بومی، دهیاران و شوراهای اسلامی روستاها و شهرها، فعالان اقتصادی و دانشگاهیان قشم به یک «گرداب سکوت» خطرناک تبدیل شده است!
آنها سالهاست که از تصمیمات کلان حذف شدهاند؛ بیتوجهی به واقعیتهای زیستبوم فرهنگی و اقلیم بزرگترین جزیره قشم، به نابودی محیطزیست، سرمایهگذاریهای بیاثر و بیاعتمادی گسترده بین ملت و دولت، منجر شده است. انتخاب مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم در تهران، به ابزاری برای لابیهای سیاسی و تقسیم غنایم قدرت تبدیل شده است که در این معادله، آینده اقتصادی این جزیره استراتژیک قربانی زدوبندهای جناحی میشود.وقتی مدیرعامل نه با همراهی و خواست ذینفعان جامعه محلی، بلکه با حکم و نظر حلقههای قدرت در پایتخت منصوب شود، پاسخگویی او نه به مردم جزیره، بلکه به همان حلقهها خواهد بود و در این شرایط، اولویتها از توسعه پایدار و اشتغال جوانان قشمی به پروژههای نمایشی و کوتاهمدت تغییر میکند تا کارنامهای روی کاغذ، برای مقامات بالا ساخته شود.
بیاعتمادی به نقش مردم در تصمیمگیری
بیاعتمادی به سیستم مدیریتی و نبود نقش مردم در تصمیمگیریها، مهاجرت نخبگان و نیروهای متخصص بومی در جزیره قشم را تشدید کرده است. این فرار سرمایه انسانی، ضربهای است که اثرش تا سالها باقی خواهد ماند. قشم امروز به مدیری نیاز دارد که از دل «بوم»جزیره برخیزد، یا با آگاهی از این بوم، با مردمش زندگی کرده باشد و اولویتش نه رضایت میزهای پایتخت، بلکه آینده فرزندان این آب و خاک باشد. تا زمانی که مرکزگرایی افسار مدیریت جزیره را در دست دارد، توسعه قشم فقط یک شعار روی کاغذ خواهد بود.
مرکزگرایی در انتخاب مدیرعامل منطقه آزاد قشم، توسعه را به گروگان منافع سیاسی گرفته است. تا زمانی که انتصابها براساس رایزنیهای مرکز و بدون مشارکت واقعی جامعه محلی انجام شود، قشم همچنان در مسیر تکرار شکستهای مدیریتی حرکت خواهد کرد. راهحل، شفافسازی فرایند انتخاب، الزام به مشورت با بدنه محلی و ایجاد نظام پاسخگویی واقعی به مردم جزیره است؛ نه به میزهای پایتخت.
گمشدن مطالبه مردم در هیاهوی لابیهای پنهان
سه ماهی است که درخواست مردم قشم و هشدار نمایندگان هرمزگان برای تغییر مدیریت سازمان منطقه آزاد قشم، در هیاهوی لابیهای پنهان در تهران بیپاسخ مانده و روندی که باید در این روزها به نتیجه میرسید، حالا به فرایندی فرسایشی و پیچیده بدل شده است؛ فرایندی که هر روز هزینههای سنگین اقتصادی و اجتماعی برای جزیره در پی دارد.بیش از پنجهزار قشموند با امضای طوماری در وبسایت کارزار، خواستار برکناری مدیرعامل فعلی شدهاند و کارنامه پرحاشیه و هزینههای گزاف مدیریتی، نشان میدهد مردم و فعالان اقتصادی جزیره از تصمیمات پشتپرده به ستوه آمدهاند که بااینحال، نفوذ لابیهای غیربومیان موردپسند دولت مرکزی، مسیر انتخاب را به نفع گزینههای بومی فاقد پایگاه قدرت سیاسی در مرکز، تغییر داده است.
سرانجام بلاتکلیفی مدیریتی
این بلاتکلیفی مدیریتی در جزیره قشم، پروژههای توسعهای را متوقف کرده و این پیام را به جامعه منتقل میکند که حتی مطالبات قانونی مردم هم در برابر زدوبندهای پشتپرده رنگ میبازد. قشم امروز نه به دلیل کمبود نیروهای بومی توانمند، بلکه به دلیل فشار و محاصره لابیها، اسیر یک گروگانگیری مدیریتی شده است.
قشم امروز به گروگان گرفته شده است؛ گروگان لابیهایی که از هزار کیلومتر دورتر، با یک تماس و یک لبخند پشت درهای بسته، آینده یک جزیره را تعیین میکنند و این طناب اسارت را یا باید با اراده و شفافیت برید، یا باید پذیرفت که توسعه قشم، گروگانبازیهای سیاسی باقی خواهد ماند.