printlogo


«سرآمد» بررسی کرد؛
«ایران» گره‌گشای بی‌ساحل‌های آسیای مرکزی

زیرساخت‌های بندری ایران گره‌گشای تجارت کشورهای خشکی‌بست می‌شود؟
​​​​​​​گروه راهبردی- مرتضی فاخری - در دنیای امروز، دسترسی به آب‌های آزاد نه‌تنها یک امتیاز جغرافیایی، بلکه عنصری حیاتی در توسعه اقتصادی، امنیت ملی و تعاملات بین‌المللی کشورهاست. کشورهای بی‌ساحل، به‌ویژه در آسیای مرکزی، با چالش‌های متعددی در زمینه تجارت خارجی، حمل‌ونقل و وابستگی به مسیرهای ترانزیتی مواجه‌اند؛ چالش‌هایی که گاه مسیر رشد آن‌ها را کند یا حتی مسدود می‌کند. در چنین شرایطی، ایران با موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر‌به‌فرد خود، به یکی از مهم‌ترین گزینه‌های اتصال این کشورها به آب‌های گرم خلیج‌فارس و دریای عمان تبدیل شده است.
به گزارش روزنامه اقتصادسرآمد، مرتضی فاخری، محقق و پژوهشگر در مطلبی اختصاصی برای این روزنامه به بررسی وضعیت موجود زیرساخت‌های بندری و همچنین موقعیت ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد دسترسی کشورهای بدون ساحل محدوده آسیای مرکزی به آب‌های بین‌المللی پرداخته است. این مطلب را در ادامه می‌خوانید:
با برخورداری از زیرساخت‌های بندری، شبکه‌های ریلی و جاده‌ای گسترده و همچنین روابط دیپلماتیک فعال با کشورهای منطقه، ایران توانسته است نقش کلیدی در تسهیل ترانزیت کالا، کاهش هزینه‌های حمل‌ونقل و ایجاد مسیرهای جایگزین ایفا کند. نوشته پیش‌رو، به بررسی ظرفیت‌های ایران در ایفای نقش «راه نجات» برای کشورهای بی‌ساحل می‌پردازد؛ نقشی که نه‌تنها منافع اقتصادی و سیاسی برای طرفین به همراه دارد، بلکه می‌تواند به تقویت همگرایی منطقه‌ای و توسعه پایدار در قلب اوراسیا منجر شود.

ایران؛ محور نجات‌بخش کشورهای
 بی‌ساحل منطقه
کشورهای بی‌ساحل آسیای مرکزی نظیر تاجیکستان، ترکمنستان و افغانستان، به‌واسطه فقدان دسترسی مستقیم به آب‌های آزاد، با محدودیت‌های ساختاری در حوزه تجارت بین‌المللی، حمل‌ونقل کالا و مشارکت در زنجیره‌های تأمین جهانی مواجه‌اند. این محدودیت‌ها نه‌تنها موجب افزایش هزینه‌های لجستیکی و وابستگی به مسیرهای ترانزیتی ثالث شده‌اند، بلکه در برخی موارد، مانعی جدی در مسیر توسعه پایدار و تنوع‌بخشی به اقتصاد ملی این کشورها به‌شمار می‌روند. در چنین بستری، موقعیت جغرافیایی و زیرساخت‌های ترانزیتی ایران، به‌ویژه در محور جنوب-شمال، ظرفیت آن را دارد که به‌ عنوان گره‌گشای راهبردی برای اتصال این کشورها به آب‌های گرم خلیج‌فارس و دریای عمان ایفای نقش کند.
ایران با برخورداری از بنادر راهبردی نظیر چابهار و بندرعباس، شبکه ریلی در حال توسعه و توافقات منطقه‌ای در قالب کریدورهای چندجانبه نظیر کریدور شمال-جنوب و ابتکار چابهار، توانسته است جایگاه خود را به‌ عنوان مسیر جایگزین و قابل‌اتکا برای کشورهای بی‌ساحل تثبیت کند. این نقش نه‌تنها در کاهش وابستگی این کشورها به مسیرهای پرهزینه و گاه ناامن از طریق پاکستان یا چین مؤثر بوده، بلکه زمینه‌ساز تقویت همکاری‌های منطقه‌ای، همگرایی اقتصادی، و ارتقای جایگاه ژئوپلیتیکی ایران در معادلات اوراسیا شده است. تحلیل این ظرفیت‌ها نشان می‌دهد که ایران می‌تواند از طریق دیپلماسی حمل‌ونقل و توسعه زیرساخت‌های ترانزیتی، به بازیگری کلیدی در اتصال خشکی به دریا تبدیل شود.

کشورهای بی‌ساحل؛ در جست‌وجوی دریا
کشورهای بی‌ساحل، به‌عنوان واحدهای سیاسی فاقد دسترسی مستقیم به دریا، با چالش‌های ساختاری در حوزه تجارت بین‌المللی، حمل‌ونقل و توسعه اقتصادی مواجه‌اند. براساس کنوانسیون۱۹۶۵ سازمان ملل درباره کشورهای بی‌ساحل، این کشورها از حق دسترسی آزاد و بدون تبعیض به دریا برخوردارند، اما در عمل، تحقق این حق مستلزم همکاری‌های منطقه‌ای، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های ترانزیتی و عبور از موانع سیاسی و امنیتی است. در آسیای مرکزی، کشورهایی نظیر تاجیکستان، ترکمنستان و افغانستان، به‌رغم ظرفیت‌های انسانی و منابع طبیعی، همچنان در تلاشند تا مسیرهای پایدار و قابل‌اتکا برای اتصال به آب‌های آزاد بیابند؛ تلاشی که مستقیماً با امنیت غذایی، رشد صنعتی و مشارکت در اقتصاد جهانی گره خورده است.
وابستگی این کشورها به مسیرهای ترانزیتی از طریق کشورهای همسایه، آن‌ها را در معرض مخاطرات ژئوپلیتیکی، نوسانات تعرفه‌ای و محدودیت‌های فنی قرار داده است. مسیرهایی که از طریق پاکستان، چین یا روسیه عبور می‌کنند، اگرچه در برخی موارد توسعه‌یافته‌اند، اما با چالش‌هایی نظیر ناامنی، رقابت ژئوپلیتیکی و عدم‌شفافیت در مقررات مواجه‌اند. در این میان، یافتن مسیرهایی که ضمن برخورداری از ثبات سیاسی، زیرساخت‌های مناسب و موقعیت جغرافیایی مطلوب، امکان اتصال پایدار به آب‌های گرم را فراهم کنند، به اولویتی راهبردی برای کشورهای بی‌ساحل تبدیل شده است. این جست‌وجو، ایران را به ‌عنوان یکی از گزینه‌های اصلی در معادلات ترانزیتی منطقه مطرح کرده است.

جغرافیای سیاسی ایران؛ پلی میان خشکی و آب
جغرافیای سیاسی ایران، با قرارگیری در نقطه تلاقی آسیای مرکزی، قفقاز، خاورمیانه و شبه‌قاره هند، آن را به یکی از معدود کشورهایی تبدیل کرده است که همزمان به آب‌های آزاد بین‌المللی و به کشورهای بی‌ساحل دسترسی دارد. ایران از شمال به دریای خزر و از جنوب به خلیج‌فارس و دریای عمان متصل است؛ دوپهنه آبی که به‌ترتیب به حوزه‌های ژئوپلیتیکی اوراسیا و اقیانوس هند مرتبط‌اند. این موقعیت، ایران را به پلی طبیعی میان خشکی و آب تبدیل کرده است؛ پلی که می‌تواند مسیرهای ترانزیتی منطقه‌ای را به‌ هم پیوند دهد و نقش واسطی حیاتی در اتصال کشورهای بی‌ساحل به بازارهای جهانی ایفا کند. چنین ظرفیتی، در صورت بهره‌برداری هدفمند، می‌تواند جایگاه ایران را در معادلات حمل‌ونقل بین‌المللی و دیپلماسی اقتصادی به‌طور چشمگیری ارتقاء دهد.
افزون بر موقعیت جغرافیایی، ساختار سیاسی و زیرساختی ایران نیز در ایفای این نقش واسط مؤثر است. برخورداری از بنادر راهبردی نظیر چابهار، بندرعباس و بوشهر، شبکه‌های ریلی در حال توسعه و عضویت یا مشارکت فعال در ابتکارات منطقه‌ای نظیر کریدور شمال-جنوب، ابتکار چابهار و توافقات دوجانبه با کشورهای آسیای مرکزی، زمینه‌ساز تبدیل ایران به یک هاب ترانزیتی منطقه‌ای شده است. این نقش، نه‌تنها در کاهش وابستگی کشورهای بی‌ساحل به مسیرهای پرریسک، بلکه در تقویت موقعیت ایران به‌ عنوان بازیگری ژئوپلیتیکی با ظرفیت میانجی‌گری اقتصادی و حمل‌ونقلی در منطقه، اهمیت فزاینده‌ای یافته است. در چنین بستری، جغرافیای سیاسی ایران از یک ویژگی طبیعی، به یک ابزار راهبردی در سیاست خارجی و توسعه منطقه‌ای بدل شده است.

کریدورهای ترانزیتی ایران؛ از چابهار تا بندرعباس
کریدورهای ترانزیتی ایران، به‌ویژه در محور جنوبی کشور، نقش بنیادینی در اتصال کشورهای بی‌ساحل آسیای مرکزی به آب‌های آزاد ایفا می‌کنند. بندر چابهار به‌ عنوان تنها بندر اقیانوسی ایران در دریای عمان، از موقعیتی ممتاز برای ترانزیت کالاهای ورودی و خروجی برخوردار است. این بندر، به‌واسطه توافقات سه‌جانبه میان ایران، هند و افغانستان، به نقطه آغاز کریدور چابهار-زرنج-دلارام تبدیل شده که امکان انتقال کالا به داخل افغانستان و فراتر از آن را فراهم می‌سازد. در کنار آن، بندرعباس با ظرفیت بالای تخلیه و بارگیری و اتصال مستقیم به شبکه ریلی کشور، به ‌عنوان یکی از اصلی‌ترین گره‌های ترانزیتی در کریدور شمال-جنوب شناخته می‌شود؛ کریدوری که از هند آغاز شده، از طریق ایران به روسیه و اروپای شرقی امتداد می‌یابد.
این کریدورها نه‌تنها در کاهش زمان و هزینه حمل‌ونقل نقش دارند، بلکه در ایجاد تنوع مسیر برای کشورهای بی‌ساحل، به‌ویژه در شرایط ناپایداری ژئوپلیتیکی، اهمیت راهبردی یافته‌اند. توسعه زیرساخت‌های ریلی نظیر خط‌آهن خواف-هرات، اتصال چابهار به شبکه ریلی سراسری و ارتقای ظرفیت‌های لجستیکی در بنادر جنوبی، نشان‌دهنده تلاش ایران برای تبدیل‌شدن به هاب ترانزیتی منطقه‌ای است. افزون‌بر آن، موقعیت ایران در تقاطع مسیرهای شرق-غرب و شمال-جنوب، این کشور را به حلقه واسطی میان اقتصادهای نوظهور آسیایی و بازارهای اروپایی بدل کرده است. در چنین بستری، کریدورهای ترانزیتی ایران نه‌تنها ابزار اقتصادی، بلکه اهرم‌های دیپلماسی منطقه‌ای و تثبیت نقش ژئوپلیتیکی کشور محسوب می‌شوند.

همکاری‌های منطقه‌ای؛ توافق‌هایی فراتر از مرزها
همکاری‌های منطقه‌ای در حوزه حمل‌ونقل و ترانزیت، به‌ویژه میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی، نشان‌دهنده گذار از تعاملات صرفاً دوجانبه به سازوکارهای چندجانبه و ساختاریافته است. توافق‌هایی نظیر موافقت‌نامه عشق‌آباد، کریدور شمال-جنوب و ابتکار چابهار، نمونه‌هایی از تلاش‌های منطقه‌ای برای ایجاد مسیرهای پایدار، امن و اقتصادی در راستای تسهیل تجارت و اتصال به آب‌های آزاد محسوب می‌شوند. این توافقات، با مشارکت کشورهایی چون ایران، هند، روسیه، ترکمنستان و افغانستان، نه‌تنها به ارتقای ظرفیت‌های ترانزیتی منجر شده‌اند، بلکه زمینه‌ساز همگرایی اقتصادی و کاهش وابستگی به مسیرهای تحت سلطه قدرت‌های بزرگ شده‌اند.
فراتر از جنبه‌های فنی و اقتصادی، این همکاری‌ها حامل پیام‌های سیاسی و راهبردی نیز هستند. ایران با بهره‌گیری از دیپلماسی حمل‌ونقل، توانسته است نقش فعالی در شکل‌دهی به نظم ترانزیتی منطقه ایفا کند؛ نظمی که بر پایه منافع مشترک، احترام به حاکمیت ملی و توسعه پایدار بنا شده است. توافقات منطقه‌ای، در صورتی که با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، هماهنگی مقررات گمرکی و ایجاد نهادهای نظارتی مشترک همراه شوند، می‌توانند به بستری برای تقویت اعتماد سیاسی، کاهش تنش‌های مرزی و ارتقای تاب‌آوری اقتصادی کشورهای مشارکت‌کننده تبدیل شوند. در این چارچوب، ایران نه‌تنها به ‌عنوان مسیر عبور، بلکه به ‌عنوان شریک راهبردی در معماری جدید ترانزیت منطقه‌ای شناخته می‌شود.

منافع متقابل؛ تجارت، امنیت و توسعه پایدار
همکاری ترانزیتی میان ایران و کشورهای بی‌ساحل آسیای مرکزی، واجد منافع متقابل در سه سطح اقتصادی، امنیتی و توسعه‌ای است. از منظر اقتصادی، این همکاری‌ها موجب کاهش هزینه‌های حمل‌ونقل، تسهیل دسترسی به بازارهای جهانی و افزایش رقابت‌پذیری صادراتی برای کشورهای بی‌ساحل می‌شود. در مقابل، ایران با ایفای نقش کریدور ترانزیتی، از درآمدهای مستقیم ناشی از خدمات حمل‌ونقل، سرمایه‌گذاری خارجی در زیرساخت‌ها، و ارتقای جایگاه خود در زنجیره تأمین منطقه‌ای بهره‌مند می‌شود. این تعاملات، با ایجاد پیوندهای تجاری پایدار، می‌توانند به تنوع‌بخشی اقتصاد ملی ایران و کاهش آسیب‌پذیری آن در برابر تحریم‌ها و نوسانات بازار جهانی کمک کنند.
در سطح امنیتی و توسعه‌ای، اتصال کشورهای بی‌ساحل به مسیرهای ترانزیتی امن و قابل‌اتکا، موجب کاهش وابستگی به مسیرهای پرریسک و تقویت ثبات منطقه‌ای می‌شود. ایران با ارائه مسیرهای جایگزین و همکاری در حوزه‌های گمرکی، لجستیکی و نظارتی، می‌تواند نقش میانجی در کاهش تنش‌های مرزی و تسهیل گفت‌وگوهای منطقه‌ای ایفا کند. این همکاری‌ها، در صورت استمرار و نهادینه‌سازی، زمینه‌ساز توسعه پایدار در مناطق محروم مرزی، ارتقای شاخص‌های انسانی و تقویت همگرایی منطقه‌ای خواهند بود. به‌ عبارت دیگر، ترانزیت از مسیر ایران، صرفاً یک انتخاب اقتصادی نیست، بلکه ابزاری راهبردی برای تحقق امنیت جمعی و توسعه متوازن در قلب اوراسیا به‌شمار می‌رود.

چالش‌های مسیر؛ تحریم‌ها
 رقابت‌ها و زیرساخت‌ها
با وجود ظرفیت‌های ژئوپلیتیکی و زیرساختی ایران در ایفای نقش کریدور ترانزیتی منطقه‌ای، تحقق کامل این نقش با چالش‌های چندلایه‌ای مواجه است. نخست، تحریم‌های اقتصادی و بانکی اعمال‌شده علیه ایران، به‌ویژه در حوزه‌های مالی، بیمه‌ای و حمل‌ونقل دریایی، موجب کاهش جذابیت مسیرهای ترانزیتی ایران برای سرمایه‌گذاران خارجی و شرکت‌های حمل‌ونقل بین‌المللی شده‌اند. این محدودیت‌ها، علاوه‌بر افزایش ریسک عملیاتی، مانع از بهره‌برداری کامل از ظرفیت بنادر و شبکه‌های ریلی کشور شده و در برخی موارد، موجب انتقال بار به مسیرهای جایگزین با هزینه بالاتر، اما ریسک کمتر شده‌اند. همچنین نبود نظام هماهنگ مقررات گمرکی و لجستیکی با کشورهای همسایه، فرایند ترانزیت را با پیچیدگی‌های اجرایی مواجه ساخته است.
در کنار تحریم‌ها، رقابت ژئوپلیتیکی با مسیرهای موازی نظیر کریدور چین-پاکستان، مسیرهای روسیه-قزاقستان و ابتکار کمربند و راه چین، چالش دیگری در مسیر تثبیت جایگاه ایران به‌ عنوان مسیر ترانزیتی برتر محسوب می‌شود. این رقابت، نه‌تنها در سطح زیرساختی، بلکه در سطح دیپلماسی اقتصادی و جذب شرکای منطقه‌ای نیز نمود یافته است. افزون‌بر آن، برخی زیرساخت‌های داخلی ایران، به‌ویژه در حوزه حمل‌ونقل ریلی، انبارداری و خدمات گمرکی، نیازمند نوسازی، دیجیتالی‌سازی و افزایش ظرفیت عملیاتی هستند تا بتوانند پاسخگوی تقاضای فزاینده ترانزیت منطقه‌ای باشند. در مجموع، عبور از این چالش‌ها مستلزم اتخاذ راهبردی چندبُعدی شامل اصلاحات داخلی، دیپلماسی فعال منطقه‌ای، و بهره‌گیری از ظرفیت‌های همکاری چندجانبه است.

نقش ایران در دیپلماسی حمل‌ونقل منطقه‌ای
دیپلماسی حمل‌ونقل، به‌ عنوان یکی از شاخه‌های نوظهور در سیاست خارجی کشورها، بر بهره‌گیری از ظرفیت‌های ترانزیتی و زیرساختی برای تقویت روابط منطقه‌ای و ارتقای جایگاه ژئوپلیتیکی تمرکز دارد. ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی ممتاز و برخورداری از بنادر راهبردی، شبکه‌های ریلی در حال توسعه و پیوندهای تاریخی با کشورهای آسیای مرکزی، توانسته است این ظرفیت را به ابزاری مؤثر در تعاملات منطقه‌ای تبدیل کند. مشارکت فعال در توافقات چندجانبه نظیر موافقت‌نامه عشق‌آباد، کریدور شمال-جنوب و ابتکار چابهار، نشان‌دهنده تلاش ایران برای نهادینه‌سازی نقش خود در معماری ترانزیتی منطقه‌ای است؛ نقشی که فراتر از منافع اقتصادی، به‌ دنبال ایجاد پیوندهای پایدار سیاسی و امنیتی میان کشورهای همجوار است.
نقش ایران در دیپلماسی حمل‌ونقل، زمانی برجسته‌تر می‌شود که آن را در چارچوب رقابت‌های ژئوپلیتیکی و تلاش برای کاهش وابستگی به مسیرهای تحت سلطه قدرت‌های بزرگ تحلیل کنیم. ایران با ارائه مسیرهای جایگزین، تلاش کرده است تا کشورهای بی‌ساحل را از انحصار ترانزیتی خارج کرده و امکان انتخاب آزادانه مسیرهای تجاری را برای آن‌ها فراهم سازد. این رویکرد، ضمن تقویت اعتماد سیاسی و اقتصادی میان ایران و شرکای منطقه‌ای، می‌تواند به بستری برای گفت‌وگو، حل‌وفصل اختلافات مرزی و توسعه همکاری‌های فرابخشی در حوزه‌های انرژی، امنیت و محیط‌زیست تبدیل شود. در چنین چارچوبی، دیپلماسی حمل‌ونقل نه‌تنها یک ابزار فنی، بلکه یک راهبرد کلان در سیاست خارجی ایران برای تثبیت نقش منطقه‌ای و ارتقای تاب‌آوری ژئوپلیتیکی کشور محسوب می‌شود.

چشم‌انداز آینده؛ ایران دروازه اقتصادی
 آسیای مرکزی
با توجه به روندهای نوظهور در تجارت منطقه‌ای، تحولات ژئوپلیتیکی و نیاز فزاینده کشورهای بی‌ساحل آسیای مرکزی به مسیرهای ترانزیتی پایدار، ایران در موقعیتی قرار گرفته است که می‌تواند به دروازه اقتصادی این منطقه تبدیل شود. تحقق این چشم‌انداز مستلزم تلفیق ظرفیت‌های زیرساختی با راهبردهای دیپلماتیک، اصلاحات مقرراتی، و جذب سرمایه‌گذاری خارجی در حوزه حمل‌ونقل و لجستیک است. توسعه بنادر جنوبی، اتصال ریلی چابهار به شبکه سراسری و تکمیل کریدورهای چندجانبه نظیر شمال-جنوب و شرق-غرب، از جمله اقداماتی هستند که می‌توانند جایگاه ایران را به ‌عنوان حلقه واسط میان آسیای مرکزی، شبه‌قاره هند و بازارهای جهانی تثبیت کنند. این مسیر، در صورت مدیریت هوشمندانه، می‌تواند به افزایش سهم ایران در زنجیره تأمین جهانی و تقویت نقش آن در معماری اقتصادی منطقه‌ای منجر شود.
افزون‌بر مزایای اقتصادی، ایفای نقش دروازه‌ای برای آسیای مرکزی، ایران را در موقعیتی قرار می‌دهد که بتواند به‌ عنوان تسهیل‌گر همکاری‌های منطقه‌ای در حوزه‌های فرابخشی نظیر انرژی، امنیت غذایی و توسعه پایدار عمل کند. این نقش، با توجه به اشتراکات فرهنگی، تاریخی و زبانی میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی، از ظرفیت‌های نرم‌افزاری نیز برخوردار است که می‌تواند به تقویت اعتماد سیاسی و همگرایی منطقه‌ای کمک کند. در چنین چشم‌اندازی، ایران نه‌تنها مسیر عبور کالا، بلکه بستر تعاملات چندجانبه و بسترساز توسعه متوازن در قلب اوراسیا خواهد بود. تحقق این هدف، نیازمند نگاه بلندمدت، سیاست‌گذاری هماهنگ، و بهره‌گیری از دیپلماسی حمل‌ونقل به ‌عنوان ابزار راهبردی در سیاست خارجی کشور است.

جمع‌بندی: ایران، مسیر نجات
 در عصر اتصال جهانی
در عصر اتصال جهانی که در آن زیرساخت‌های حمل‌ونقل، مسیرهای ترانزیتی و پیوندهای اقتصادی نقش تعیین‌کننده‌ای در جایگاه کشورها ایفا می‌کنند، ایران با بهره‌گیری از موقعیت ژئوپلیتیکی ممتاز و ظرفیت‌های ترانزیتی چندوجهی، توانسته است به یکی از گزینه‌های راهبردی برای کشورهای بی‌ساحل آسیای مرکزی تبدیل شود. این کشورها که در جست‌وجوی دسترسی پایدار به آب‌های آزاد و بازارهای جهانی هستند، ایران را نه‌تنها به ‌عنوان مسیر عبور، بلکه به‌ عنوان شریک منطقه‌ای در توسعه، امنیت و همگرایی اقتصادی می‌نگرند. مسیرهای چابهار، بندرعباس و شبکه‌های ریلی متصل به آسیای مرکزی، در کنار توافقات چندجانبه و دیپلماسی حمل‌ونقل فعال، ایران را در موقعیتی قرار داده‌اند که بتواند نقش واسطی مؤثر میان خشکی و دریا ایفا کند. با وجود چالش‌هایی نظیر تحریم‌های بین‌المللی، رقابت ژئوپلیتیکی و نیاز به نوسازی زیرساخت‌ها، چشم‌انداز ایران به ‌عنوان مسیر نجات کشورهای بی‌ساحل، همچنان معتبر و قابل‌تحقق است؛ مشروط بر آنکه سیاست‌گذاری‌های داخلی و منطقه‌ای با نگاه بلندمدت، هماهنگ و مبتنی بر منافع مشترک دنبال شوند. در چنین بستری، ایران می‌تواند از یک کشور عبوری به یک بازیگر کلیدی در معماری ترانزیتی اوراسیا ارتقاء یابد؛ نقشی که نه‌تنها منافع اقتصادی، بلکه پیامدهای سیاسی، امنیتی و توسعه‌ای گسترده‌ای برای منطقه به همراه خواهد داشت. در نهایت، مسیر ایران در عصر اتصال جهانی، مسیری است که می‌تواند همزمان گره‌گشای بی‌ساحلان و تقویت‌کننده جایگاه ژئوپلیتیکی خود باشد.