«سرآمد»بررسی کرد؛
تحلیلی بر حمله نظامی رژیم صهیونیستی به قطر
سکوت و بیعملی قطر یادآور دوران پهلوی
گروه بینالملل- امید متین- حمله رژیم صهیونیستی به قطر، نکات متعددی را برای درک و تحلیل پیش روی ما میگذارد. در این نوشتار مختصر مایلم به بعدی از ابعاد این مسئله و برداشتهای عینی و ملموس آن اشاره کنم. این حمله اصلا نه جای تعجب داشت و نه موضوع پیچیدهای است؛ زیرا حمله اسرائیل به قطر، همانقدر محتمل است که حمله به ایران یا هر کشور دیگری. خلاصه اینکه ماهیت اسرائیل به عنوان نماینده تامالاختیار آمریکا در منطقه همین بوده و ماموریتش همین است. اگر قرار باشد برای حفظ منافع آمریکا، برای مشغول کردن منطقه خاورمیانه به مسئله جنگ و درگیری و دور کردن آن از دیگر افکار مانند توسعه، تلاش برای فروش بیشتر تسلیحات و بازارگرمی به نفع دلار و... جنگی رخ دهد، باید رخ بدهد.
به گزارش روزنامه اقتصاد سرآمد، اسرائیل در حقیقت یگان ویژه و ارتش واکنش سریع آمریکا در منطقه است و از آنجا که فروش اسلحه نیاز به یک منطقه ناآرام دارد، پس اسرائیل هست تا منطقه ناآرام باشد و بازارگرمی کند برای فروش حداکثری تجهیزات نظامی به کشورهای منطقه. این یک بازی است. یک سیاست است وگرنه اسرائیل بهخودیخود، معنا ندارد. یکهفته بدون آمریکا دوام نمیآورد. این یک معامله است. یکی پولش را میدهد و دیگری مزدوریاش را میکند؛ به همین سادگی. بنابراین حمله اسرائیل به قطر به هیچ وجه امری عجیب و خارقالعاده نیست و حمله به دیگر کشورهای منطقه هم اتفاق خواهد افتاد. لذا این موضوع نکته ویژهای برای تحلیل ندارد، امری است عادی که اتفاق افتاده و تکرار خواهد شد.
واکنش قطر
مهم در این مسئله، واکنش قطر است. در حقیقت واکنش در بیواکنشی. اقدامات سطحی و لفاظی مطلق. تهدید نرم و آرام! به نحوی که به قبای اسرائیل و آمریکا برنخورد. شکایت از دست پسر شر به پدر شر! گلهمندی از بابای بچه! این رفتار، هر انسان خوشفکری را یاد دوران پهلوی میاندازد. مشابهات بسیار زیادی وجود دارد؛ از جمله:
-هر دو؛ هم امیر قطر و هم شاه ایرانمیلیاردها دلار تسلیحات و تجهیزات جنگی و مدرن از آمریکا خریداری کردهاند.
-هر دو، اساس نظامیگری خود را برپایه مستشاری قرار دادهاند؛ آن هم مستشاری آمریکا!
-هر دو، مورد تهدید و حمله بودهاند و مورد هجوم قرار گرفتهاند، اما هیچکدام پاسخ ندادهاند.
-هر دو، حق استفاده مستقیم و تمامالاختیار از وسایل جنگی و نظامی خود را نداشتهاند.
-...
انگار قطر امروز با ماجرایی که برایش پیش آمد، دقیقا آن روی سکه محمدرضا پهلوی بود. با این تفاوت که امیر قطر فرار نکرد و اگر پهلوی بود، الان معلوم نبود به کدام کشور عربی پناهنده شده بود!
قدرت نظامی مستشاری
اهل تحلیل، به خوبی میداند که قدرت نظامی مبتنی بر مستشاری، پوچ و توخالی است. برای مثال، پهلوی جنگندههای درجه یک جهان آن روز را خریداری کرد، اما پرواز و بهکارگیری آنها بدون اجازه و بدون همکاری مستشار آمریکایی غیرممکن بود. هرگونه دخل و تصرف در جنگندهها ممنوع بود. به گواه تاریخ، زمانی که یک افسر ایرانی، یک قطعه یدکی برای یک جنگنده اف14 ساخت، مورد توبیخ قرار گرفت! کسی حق نداشت به جنس خریداریشده، کج نگاه میکرد. اگر جنس خریداریشده نیاز به تعمیر داشت، فقط مستشار میتوانست پیچهای آن را باز کند. این یک تاریخ واقعی است، هرچند که تلخ باشد و به مذاق عدهای خوش نیاید، اما واقعیت محض است و شما این داستان و امثال این داستان را میتوانید در منابع تاریخی مطالعه کنید. قطر ثابت کرد که قدرت مستشاری فایدهای ندارد. همان قدرتی که پهلوی به آن مینازید، چندبرابر قویتر در اختیار قطر است. دهها جنگنده درجه یک، اما دریغ از پرواز یکی از آنها.
نگاهی به وضعیت عربستان
عربستان هم نمونه دیگری از هیاهوی پوچ قدرت نظامی مستشاری است. در همین حادثه قطر، جنگندههای اسرائیلی از فراز عربستان عبور کرده و بدون اجازه این کشور، وارد حریم هوایی قطر شدهاند! مگر عربستان کم توپ و تفنگ و جنگنده دارد؟ جنگنده دارد اما اجازه استفاده ندارد؛ مگر علیه یمن. قصه عربستان هم نمونه شاه ایران بوده است. در جنگ جهانی دوم، روسای آمریکا، انگلستان و شوروی در تهران جلسه گذاشتند، بدون اینکه شاه مملکت خبر داشته باشد! شبیه قصه عربستان نیست؟ جنگندههای ایران را بدون اجازه شاه بر میداشتند و به جنگ ویتنام میفرستادند، طوری که در کتاب خاطرات مادرش از زبان خود شاه مینویسد: «مردهشور شاهی را ببرند که بیاجازه او جنگندههایش را میبرند...».
آیا این قصهها شبیه هم نیستند؟
اگر وقایع تاریخی را مرور کنیم و کنار هم قرار دهیم، تاریخ خیلی مشابهات دارد. همانکه به عنوان اصل دیالکتیک میگویند که تاریخ تکرار میشود، وجود همین تکرار مشابهات است. برخی مشابهات که نشان از بزدلی و جبن دارد و برخی مشابهات که نماد عظمت و بزرگی است. در آن سوی تاریخ، عمرمختار و گاندی و چگوارا و...جلوه میکند، در این سوی تاریخ خمینی و خامنهای و طالقانی و... در یک مقطع از تاریخ، سلحشوران بزرگی مانند انقلابیون الجزایر جلوهگری میکنند و در جای دیگری از تاریخ انقلابیون 57. شکوه و تلاش و عظمت چنان نزدیک است که آدم حق قضاوت به خود میدهد. در یک طرف تاریخ، ایرانی ایستاده است که سیلی دشمن را با مشت جواب میدهد. کمی آن طرفتر کشورها و کشورکهایی که توان دفاع از خود را ندارند. پهلوانپنبههای معاصر. لات کوچههای خلوت. مدعی قدرت و استقلال!!
در یک سوی تاریخ آلنده میایستد که تا آخرین قطره خون مبارزه میکند، در جای دیگر پهلوی قرار میگیرد که به فاصله چندسال دوبار فرار را بر قرار ترجیح داد. تاریخ حکم میکند که اهل مقایسه باشیم؛ بیتعارف. اکنون نباید قدرشناس انقلابی باشیم که ما را در بخش عزت و عظمت تاریخ قرار داده است؟ نباید قدرشناس سپاه و ارتشی سلحشور باشیم که سر ما را بلند کردند؟ نباید قدرشناس باشیم... تاریخ گواهی میدهد: زمانی که ارتش رضاخانی در عشرتآباد(میدان سپاه کنونی در تهران) جمع شده بودند، انگلستان از هزاران کیلومتر دورتر، التیماتوم داد که اگر لشکر عشرتآباد را ترک نکند، به ایران حمله خواهد کرد. همین جمله کافی بود که به گواه تاریخ، ارتش رضاخانی چنان فرار کرد که تفنگها و پوتینهای سربازان در جدولهای کنار خیابان عشرتآباد جا ماندند. این یک روایت عینی و دقیق تاریخی است. تمام ارتش رضاخانی فقط 2ساعت طول کشید تا منهدم شود، آن هم در حالیکه دشمن، هزاران کیلومتر از او دور بود.
حال مقایسه کنید، مقاومت 8ساله را. و مقایسه کنید جنگ 12روزه را. و مقایسه کنید قطر را. و در نظر بگیرد عربستان را. و... ما این شکوه و عزت و عظمت را باید قدردان باشیم و به قدرت فرمانده و سرباز خود بنازیم.