مکانیزم ماشه یا دوراهی تاریخی ایرانیان
امید متین- مکانیزم ماشه فعال شد. تحریم های متعدد بازگشت و در نگاه اول، اقتصاد ایران را هدف قرار داده و قرار است آن را فلج کند. این که مکانیزم ماشه کنونی میتواند به رغم شکافهایی که برداشته و ترکهایی که خورده است و از اجماع جهانی در عمل خارج شده است، میتواند چنگ بر گلوی اقتصاد ایران بگذارد و این که ایران چه ترفندها و تردستی هایی برای دور زدن مجدد این تحریم ها به کار میگیرد، اکنون موضوع بحث ما نیست؛ کما این که میتوان گفت تحریم بینالملی اگر قرار بود موفق باشد و ایران را به زانو در بیاورد، همان دوره ماشه اول بین سال ها 2010 تا 2015 موفق شده بود.
در دوره اول ماشه، همه جهان علیه ایران بودند و وجه بین المللی تحریم واقعا نمود داشت. اما این بار، در حالی ماشه فعال میشود که در عمل، اجماع بین المللی علیه ایران وجود ندارد.
علاوه بر هم خوردن اردوگاه تحریم بین المللی، جنگ 12 روزه که ماهیت پلید رژیم صهیونیستی را مشخص کرد، باعث نزدیکی بسیاری از کشورها به ایران شده و شکاف تحریم بین المللی را بسیار زیاد کرده است که به نحوی که در تحقق عملی و گسترده آن به طور جدی شک و تردید وجود دارد. برخی کشورها که عملا و رسما با مکانیزم ماشه و تحریم مخالفت کرده اند. مانند روسیه و چین و برخی کشورهای دیگری که به تحریم یک طرفه اعتقادی ندارند. علاوه براین، باید دقت نظر داشت که تحریم های مکانیزم ماشه، سال هاست که علیه ما در جریان است و تحریم برای ما چیز جدیدی نیست. تقریبا تمامی بخش های اقتصادی ایران سال هاست تحریم است و مکانیزم ماشه چیز خاصی به آن نخواهد افزود. ضمن این که پیش از این عملا از سوی امریکا و اروپا تحریم بودیم و اکنون همچنان از سوی امریکا و اروپا تحریم هستیم با این تفاوت که اردوگاه اروپایی هم دیگر آن انسجام گذشته را ندارد.
مواضع جدید و البته باورنکردنی کشوری مانند اسپانیا در برابر رژیم صهیونیستی شاهد مثال بزرگی است که نشان می دهد، مکانیزم ماشه به تندی و قدرت مکانیزم قبلی نیست و نمی تواند اثر مخرب و تاثیرگذار داشته باشد.
البته این بدان معنا نیست که هیچ اثری نخواهد داشت. حداقل تاثیر مکانیزم ماشه، آثار روانی و روان پریشی بازار است که به سرعت خود را نشان داده است؛ اما این اثر روانی، به مرور زمان به نقطه تعادل نسبی بازخواهد گشت.
تدابیر جمهوری اسلامی برای دورزدن تحریم ها که طی سالیان دراز، به خبرگی و چیرگی رسیده است، نقطه توجه دیگری است که نباید از آن غافل بود.
دو راهی سرنوشت ساز
با تمام اینها، فرض را بر این بگذارید که مکانیزم ماشه به قدرت و شدت و حدت هر چه بیشتر کار میکند و اقتصاد ما را دچار ناتوانی و بحران میکند. گرانی روز افزون میشود و منابع به حداقل میرسد. چه باید کرد؟ دو راه بیشتر پیش روی نداریم:
یا باید مقاومت کنیم و با حداقل ها کشور را به پیش برانیم و صف دشمن را در نهایت بشکنیم و یا باید تسلیم شویم.
کدام راه را باید برگزید؟
تحریم حربه دشمن است
میدانیم که در تحریم گناهی نداریم. میدانیم که دشمن، حیثت فرهنگی و هستی سرزمینی ما را هدف قرار داده است. میدانیم که این جنگ اقتصادی را دشمن آغاز کرده است و گرنه ما خواهان آن نبوده و نیستیم. و میدانیم که این جنگ دشمن برای آن است که از ما باج بخواهد و باج بگیرد. یا باید تسلیم شویم و باج دهیم و یا سر تسلیم فرود نیاوریم. کدام راه را بر گزینیم؟
میدانیم که اگر تسلیم شویم، لیبی دوم خواهیم شد. میدانیم اگر دست از قدرت هسته ای و موشکی خود برداریم، ما را مانند گوسفند دست و پا میبندند و رو به هر قبله ای که دلشان خواست ذبح میکنند.
میدانیم که همین برنامه برای لیبی اجرا شد. ابتدا هستهای و سپس موشکی آن را نابود کردند و سپس با آتش جنگ، تمام لیبی را طوری سوزاندند که دیگر آن لیبی سابق نخواهد شد.
میدانیم که در صورت تسلیم، سرنوشتی مانند سوریه در انتظار ماست. قدرت نظامی که بشکند، یکی از شمال میآید و یکی از جنوب و یکی از غرب و یکی از شرق و سراسر کشور تاریخی ایران را عرصه تاخت و تاز خود قرار میدهند.
میدانیم که در تسلیم، نه تنها شکم ما سیر نمیشود، بلکه حیثت و آبروی ایرانیت و هستی سرزمینی ما هم از بین میرود. این ها را به خوبی میدانیم. کدام راه را برگزینیم؟
میدانیم که هدف دشمن، یک ایران تجزیه شده است. هدف دشمن یک ایران دست و پا بسته است. یک ایران مانند جنگ جهانی که از شمال و جنوب به راحتی آب خوردن تصرف و تقسیم شد. میدانیم که دلشان برای ما نمیسوزد و مانند قحطی دوره رضاخانی اگر میلیونها ایرانی از گرسنگی بمیرند، آن ها کک شان نخواهد گزید. این ها را به خوبی میدانیم و در طول تاریخ تجربه کردهایم و باز میپرسیم: کدام راه را باید برگزید؟ تسلیم یا مقاومت؟
راه کارها:
میدانیم که در این جنگ تحمیلی جدید، هیچ راهی جز مقاومت نداریم. که اگر ایران نباشد تن من مباد. بدین مرزو و بوم یک زنده تن مباد. اگر این شعار عقلی و قلبی ماست که هست، باید به فکر مقاومتی جانانه و قوی تر از جنگ هشت ساله و قوی تر از جنگ 12 روزه باشیم.
تکیه به مدیران موفق بخش خصوصی
یک راه کار مطمئن، تکیه بر بخش خصوصی است. قانون دست و پا گیر را هر چه زودتر بزداییم. دست و بال بخش خصوصی را باز کنیم و از اقتصاد بی نتیجه دولتی فاصله بگیریم.
توزیع دقیق منابع
نقصان بزرگ ما در توزیع داشته هاست. تدبیر عملی و سریع برای رفع نقصان های توزیع چه در سطح کلان در بنادر و چه در سطح خرد و تحویل کالا به مصرف کننده نهایی و حذف واسطه ها، میتواند قدرت مقاومت اقتصادی ما را افزایش دهد.
توجه به قشر آسیب پذیر
اقشار کم درآمد را باید با نظام فکری سوسیالیستی مورد حمایت قرار داد. توزیع با کالا برگ نمونه این کار مهم و ارزشمند است. نباید به یاوهگویی ها توجه کرد و انگ زدن ها نباید کار را به بیراهه بکشاند. اگر نیاز شد، تمام کشور را باید با تعرفه و کالابرگ تجهیز کرد. اگر نیاز شد باید همه چیز را جیره بندی کرد. درست مانند جبهه جنگ. که این واقعا یک جنگ است و نمیتوان در جنگ انتظار امن و آسایش داشت.
اگر قرار بر مقاومت باشد، اگر قرار باشد که سر تسلیم فرود نیاوریم، مجبوریم با مکانیزم ماشه و امثال این ماجراها مردانه بایستیم و مبارزه کنیم. استقلال و تمامیت ارضی بی بها به کسی نمیدهند. مقاومت، بها دارد. حفظ استقلال فرهنگی و شخصیت ایرانی و مرز ایرانی بها دارد. و ما باید برای تداوم ایران قوی و سربلند، بهای لازم را بپردازیم. این جنگی است که به ما تحمیل کرده اند. یا تسلمیم شوید یا سختی بکشید. راه دیگری برای ما باقی نگذاشته اند.
به هر روی، تاریخ تکرار میشود. جنگ دوباره آغاز میشود و در این مسیر، به قول دکتر چمران: شیپور جنگ. آن جا که مرد را از نامرد تشخیص میدهند.
و مردان مرد راه مقاومت و پیروزی در بر میگیرند و روبه صفان ترسو، خودباختگی میکنند. شرافت را به شکم میفروشند. تسلیم میشوند زیرا اراده ای برای سربلندی ندارند. در این مسیر هم نیاز باشد باید از جان گذشت. در مسلخ عشق باید مردانه رقصید. جایی برای عقب نشینی نیست. جایی برای فرار نیست. جز مقاومت و پیروزی هیچ سرنوشتی برای ایران و ایرانی ارزش ندارد. دوباره باید در مسلخ عشق رفت... به قول خاقانی:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفان زشت خود را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آن که او را نکشند.