گاوخونی؛ تالابی که زیر چرخ صنایع و معادن جان میدهد
حمید الماسی نیا - تالاب گاوخونی روزگاری از زیباترین و زندهترین اکوسیستمهای آبی ایران بود؛ جایی که زایندهرود در دل کویر آرام میگرفت و هزاران پرنده مهاجر از سیبری تا آفریقا در آن مأمن مییافتند اما امروز اما این تالاب که باید مظهر زندگی و پایداری باشد، به نماد مرگ خاموش و بیتوجهی بدل شده است.
به گزارش سرآمد، سالهاست که سهم آب گاوخونی قربانی بیعدالتی در مدیریت منابع آبی و توسعه افسارگسیخته صنعتی در استان اصفهان شده است، صنایع فولاد، ذوبآهن، پتروشیمی و معادن اطراف شرق اصفهان نهتنها حقابه طبیعی تالاب را میبلعند، بلکه با پسابهای شیمیایی و آلایندههای فلزی، آخرین رمق اکوسیستم منطقه را نیز از بین میبرند و آنچه روزگاری تالاب بود، امروز به دشتی از نمک، غبار و فلزات سنگین بدل شده است.
فعالیتهای معدنی در حاشیه کوههای زاگرس مرکزی و ناحیه ورزنه نیز اثرات مخربی بر سفرههای زیرزمینی گذاشتهاند و استخراج بیرویه مواد معدنی، تخریب پوشش گیاهی و فرسایش خاک، سبب شده تا دیگر نه از چشمهها نشانی و نه از پرندگان مهاجر بماند.
اما مسئله تنها نابودی یک تالاب نیست بلکه خشک شدن تالاب گاوخونی یعنی آغاز فصلی تازه از طوفانهای نمکی و گردوغبارهای سمی که تا صدها کیلومتر میتوانند اصفهان، یزد، کرمان و حتی خراسان را درگیر کنند. در حالی که در مجامع بینالمللی از توسعه پایدار سخن گفته میشود، در عمل، سودهای کوتاهمدت صنایع فولاد و معادن بر منافع درازمدت زیستمحیطی ترجیح داده میشود و این در حالی است که هیچ صنعتی بدون بستر زیستپایدار دوام نخواهد آورد.در گزارش «اعتماد آنلاین» آمده است که اهالی بخشهای جرقویه و ورزنه طوماری امضا کردهاند و خواستهاند جریان حداقلی آب زایندهرود برای حفظ پوشش رطوبتی تالاب برقرار شود، این طومار نه یک حرکت نمادین بلکه انعکاسی از فشار اجتماعی است که در اثر ناکامی سیاستمداران در تأمین حقآبه و کنترل آلودگی انباشت شده است و در ادامه این گزارش همچنین به ارتباط میان فعالیت معادن و بیماریهای غیرمعمول از جمله سرطان خون و بیماریهای خودایمنی اشاره کرده است، موضوعی که در مطالعات محیطزیستی کمتر لحاظ میشود و اغلب به عنوان یک ادعای محلی تعبیر میشود تا یک هشدار جدی باشد.
بر اساس آن گزارش، در طی چند سال اخیر بسیاری از خانوادهها در منطقه اعلام کردهاند که چندین نفر از اعضای خانواده به انواع سرطان مبتلا شدهاند و وضعیت به قدری جدی ارزیابی میشود که اهالی خواهان ورود سریع دانشگاه علوم پزشکی و نهادهای بهداشتی شدهاند.
امروز اگر تصمیمی قاطع و علمی اتخاذ نشود، گاوخونی به سرنوشت ارومیه دچار خواهد شد و اگر بازنگری در سیاستهای تخصیص آب، محدودسازی صنایع پرمصرف در حوضه زایندهرود، احیای پوشش گیاهی اطراف تالاب و توقف فعالیتهای معدنی مخرب، حداقل اقداماتی است که باید فوراً در دستور کار قرار گیرد.
گاوخونی تنها یک تالاب نیست؛ آیینهای است که حقیقت توسعه ناپایدار کشور را به ما نشان میدهد. بیتوجهی به آن، بیتوجهی به آینده ایران است.