«بازپسگیری جزایر آریانا و زرکوه» کارزاری به وسعت ایران
ایرج گلشنی- بعد از عمری خشم فرو خوردن، بالاخره صدای ایرانیان بالا گرفت و پیشروتر از هرکس دیگر، مطالبهگر سرزمینهای اشغالی خود شدند و البته این فقط یک آغاز است. برخی کشورهای تازه تاسیس که با حمایت ارباب خود، به دنبال ادعاهای بیاساس درباره مالکیت جزایر ایرانی در خلیج فارس هستند، فراموش کرده بودند یا خود را به خواب خرگوشی زدهاند که جزایر آریانا و زرکوه را اشغال کردهاند.
به گزارش روزنامه اقتصاد سرآمد، این مرتبه نیز این ملت ایران است که در کارزاری بجا و استوار، خواب آنها را برآشفت و به یادشان آورد که نهتنها جزایر سهگانه(بوموسی، تنببزرگ و تنبکوچک) مالکیتی متعلق به ایران دارند، بلکه دوجزیره دیگر(آریانا و زرکوه) نیز از دیرباز و طبق اسناد تاریخی و بینالمللی متعلق به ایران است و باید آنها را بازپس بدهند.
ماهیت کارزار چیست؟
برخی در کارزار بازپسگیری جزایر ایرانی آریانا و زرکوه به منابع غنی نفتی آنها اشاره میکنند؛ در حالیکه اصلا برای ما مسئله نفت و دیگر منابع مهم نیستند. فرض کند که «آریانا» و «زرکوه» هر دو لمیزرع و سنگلاخ مطلق باشند، این در اصل موضوع هیچ تغییری ایجاد نمیکند. مسئله این است که ما خاک کشورمان را میخواهیم و مسائل جانبی برای ما اهمیت ندارد. چه خلیج فارس باشد چه دشت لوت، هر دو آب و خاک ما هستند و باید به دامان ماممیهن بازگردند و این یک واقعیت تاریخی است.
کارزار ملی ایرانیان برای بازپسگیری جزایر ایرانی، نه در پاسخ به امارات و ادعای مالکیت جزایر سهگانه است، نه به خاطر نفت و منابع اقتصادی است و نه برای مقابله با هیچ مسئله سیاسی در جهان، بلکه ماهیت این کارزار آن است که این جزایر واقعا متعلق به ایران هستند و باید به ایران بازگردند؛ حالا چه منابع غنی داشته باشند و چه نداشته باشند.
به نظر نگارنده، مطرح کردن مسائلی مانند پاسخ به امارات یا منابع نفتی جزایر و... همه حاشیه هستند و اصل موضوع را تحتالشعاع منفی قرار میدهند. این بدان معناست که اگر امارات دست از ادعای خود بردارد ما نیز دست از بازپسگیری جزایر آریانا و زرکوه برمیداریم؛ بیتردید چنین نیست و نخواهد بود. چه امارات ادعا کند و چه نکند و چه جزایر ما نفت داشته باشند و چه نداشته باشند، این جزایر تعلق جاویدان به کشور تاریخی ایران داشته و دارند.
پایان دوران ضعف
جنگ 12روزه، عجب نعمتی بود. نقمتی که در دل خود گنجی از نعمت به ایرانیان عطا کرد. هرچند سخت و خسارتبار بود؛ اما نتیجه بیش از خسارتها حال ملت ایران را خوب کرد. شکستن تابوی گنبد آهنین، شکستن تابوی شکستناپذیری رژیم صهیونیستی، شکستن تابوی تسلیمهای 6روزه و شکستن تابوی رویارویی با اسرائیلی که نوک پیکان آمریکا و اروپا بوده و هست. رژیم صهیونیستی که بهخودیخود یک کشور به حساب نمیآید. اسرائیل یک پادگان است که ناتو در آن جمع شده است تا منطقه را تحت کنترل داشته باشد. ما با این دشمن بزرگ جنگیدیم و تابوهایش را در تابوت کردیم.
مهمتر اما این است که «قدرت تحسینبرانگیز ایران» به جهانیان ثابت شد. دیگر کسی به موشکهای ما فتوشاپ نمیگوید. دیگر کسی قدرت نظامی و اقتدار ملی ما را شعار نمیداند. نهتنها قدرت خود را حسابی به رخ جهانیان کشیدیم، بلکه دلهای یک جهان را به سمت ایران آوردیم. حالا این روزها پرچم ایران است که در سراسر جهان به اهتزاز در میآید. حتی اروپاییها هم با زبان فارسی مرگ بر اسرائیل میگویند! این یعنی نفوذ عمیق فرهنگی، تجلی روح جهاد ایرانی در سراسر دنیا و اثبات قدرت نظامی و انسجام ملی ایرانیان.
همه اینها یعنی بروز و ظهور یک ابرقدرت منطقهای و البته تاثیرگذار در سطح جهانی. و فردا و بیتردید فردایی بهتر و قویتر در پیش است. همگرایی سهکشور چین، روسیه و ایران میرود که نظم نوین جهانی و توازن قدرت در سراسر جهان را شکل دهد. در ادامه، با توجه به کاهش قدرت آمریکا و گرایش کشورهای مستقل به سمت این سهکشور، دنیای آینده دنیای جدیدی خواهد بود.
به هر روی، دوران ضعف دوران شاهی ایران گذشته است. امروز در پهنه ایران، نه اثری از قاجار است نه پهلوی. قطر نمونه و نماد یک کشور شاهی است. تجسم عینی دوران پهلوی. بمب و هواپیما و موشک و... دارد؛ اما بیاجازه آمریکا حق استفاده از آن را ندارد. درست مانند دوران پهلوی که بدون اجازه شاه مملکت، جنگندههای ایران را برای جنگ در ویتنام بردند. بدون آنکه شاه مملکت خبر داشته باشد، در تهران جلسه گذاشتند و همه اینها را میدانیم. آن دوران سپری شده است. اکنون دوران تازهای است که شکلگیری امپراتوری ایران را نوید میدهد. اکنون با قدرت نوین منطقهای، تصور اینکه وجبی از خاک ایران فنا شود، غیرممکن است و البته بازگشت پارههای وطن به دامان پاک ایران، امری است روشن و بدیهی و در دسترس؛ فقط کمی زمان میخواهد.
زبان امارات، صدای آمریکا
به خوبی میدانیم آنچه از زبان امارات متحده عربی بیرون میآید، دیکتهای است که آمریکا بر زبان او میگذارد وگرنه امارات متحده عربی نمیتواند مدعی ذرهای از خاک ایران شود. هربار در جلسهای، چند سیاستمدار دور هم جمع میشوند و بعد از معاملههای خود، به امارات یا برخی عربهای حاشیه خلیج فارس میگویند که باید بگویی جزایر ایرانی مال من است تا در ایران التهاب ایجاد کنیم. وزن و هیبت دیگری ندارند. اینان اگر غیرت در وجودشان بود، جواب اسرائیل را میدادند. این کشورها اگر کمی نگران انسانیت بودند، مانند اسپانیا از فلسطین دفاع میکردند. گرچه فلسطینیها هم از نظر نژاد و هم از نظر دین و مذهب، جزو عربها محسوب میشوند نه اسپانیاییها.
همه نمادها و نشانها از این حکایت دارد که امارات متحده عربی و سایر کشورهای همسو با او، وجودی ندارند که خودشان مدعی چیزی باشند؛ بلکه افسارشان دست کس دیگری است. آن افسارکش در حال سستشدن و ضعیفشدن است و در آینده نزدیک اینها را رها میکند تا سرنوشتشان را ما تعیین کنیم. صدای آمریکایی که قطع شود، زبان اماراتی بریده خواهد شد.
کارزاری به وسعت ایران
حالا چند روزی است که کارزار درخواست آزادسازی جزایر ایرانی آریانا و زرکوه از مالکیت امارات متحده عربی فعالیت خود را آغاز کرده است. این کارزار ایرانی است و آحاد ملت ایران به آن نگاه مشتاقانهای دارند. این بار ملت در برابر امارات ایستاده است نه دولت. پیام این است: دولت هرکه میخواهد باشد، مهم نیست؛ مهم این است که در هر شرایطی با هر دولتی و تحت هر شرایطی، این ملت ایران است که مطالبهگر خاک خود است و این مطالبه نه به دولت بستگی دارد و نه با تغییر دولتها تغییر میکند. حق مسلم یک ایرانی است و تا روز واقعه، به دنبال آن خواهد بود و هرگز گامی به عقب برنخواهد گشت.