اهمیت راهبردی انرژی شمالگان برای هند
امید اسماعیلی- هرچند منطقه قطب شمال از نظر تاریخی تمرکز جداگانهای بر اکتشافات علمی و تحقیقات طبیعی داشته، اما امروزه و با تحولات برگشتناپذیر زیستمحیطی ناشی از تغییرات اقلیمی، به یکی از مهمترین مراکز راهبردی سیاست جهانی تبدیل شده است. با ذوبشدن یخچالهای طبیعی، مسیرهای تجاری جدید باز و دسترسی به ذخایر عظیم هیدروکربن و فلزات خاکی کمیاب آسانتر شده و این منطقه را به عرصهای برای رقابت بلندمدت بین قدرتهای بزرگ تبدیل کرده است.
در این چشمانداز پیچیده ژئوپلیتیکی، هند که هیچ خط ساحلی مستقیمی در قطب شمال ندارد و از نظر جغرافیایی هزاران کیلومتر با منطقه فاصله دارد، با تعمیق تعامل خود در منطقه، موضعی پیشگیرانه اتخاذ میکند. جهتگیری راهبردی دهلی نسبت به منطقه قطب شمال بهعنوان یک دکترین جامع دیده میشود که فراتر از جستوجوی صرف منابع بوده و بازتاب اصل استقلال راهبردی در نظم جهانی چندقطبی و آرزوی تبدیلشدن به یک بازیگر نظمساز جهانی است.
اهمیت قطب شمال برای دهلی
چشمانداز قطب شمال هند از یک رویکرد سنتی مبتنی بر تحقیقات علمی در اواخر قرن بیستم، به یک مدل الزام استراتژیک تکامل یافته که با واقعیتهای سیاسی قرن بیستویکم سازگار شده است. در پس این تحول، اثر مستقیم و غیرمستقیم تغییرات در اکوسیستم قطب شمال بر منافع ملی هند قرار دارد. ارتباطات از راه دور اقلیمی بین ساختار یخچالی در هیمالیا که بهعنوان «قطب سوم» نیز شناخته میشود و قطب شمال تقریباً یک موضوع حیاتی امنیت ملی برای هند است. همبستگی بالا بین الگوهای بارندگی موسمی که سنگ بنای اقتصاد و امنیت غذایی هند هستند و فرایندهای ذوب در قطب شمال، باعث شده که جریان دادههای علمی از منطقه بهعنوان یک موضوع بقا برای دهلی به نظر برسد.
ذخایر تخمینی ۱۳درصدی نفت و ۳۰درصدی گاز طبیعی در قطب شمال نیز بخش ضروری از راهبردی اساسی امنیت انرژی هند است، زیرا این کشور یکی از بزرگترین مصرفکنندگان انرژی در جهان است. بهطور ویژه، مسیر دریای شمال در مقایسه با مسیر سنتی کانال سوئز، مسافت را تقریباً ۴۰درصد کوتاهتر میکند و از نظر بهینهسازی زنجیرههای تأمین جهانی از نظر هزینه و زمان، یک فرصت حیاتی برای هند ارائه میدهد.
مشارکت هند با مسکو در محور شمالگان
به نظر میرسد سنگ بنای این راهبرد جامع، «مشارکت راهبردی ویژه و ممتاز» بین هند و روسیه باشد. قطع رابطه روسیه با بازیگران غربی و تحریمهای گسترده پس از بحران اوکراین، همکاری دهلی با مسکو در قطب شمال را از یک ترجیح به یک «ضرورت» راهبردی متقابل تبدیل کرده است. توافقنامههای امضاشده بین این دوکشور، مانند توافقنامه پشتیبانی لجستیکی متقابل، به نیروی دریایی هند قابلیت سوختگیری و تعمیر و نگهداری در اطراف بنادر قطب شمال و خاور دور روسیه را داده و دامنه عملیاتی حضور نظامی هند را به محافل قطبی گسترش میدهد. این همکاری همچنین مشارکت مستقیم هند را در پروژههای عظیم هیدروکربنی مانند نفت وستوک تشویق میکند و به این کشور اجازه میدهد تا سبد انرژی خود را متنوع کند و همچنین بهعنوان یک کانال مالی و سیاسی غیرغربی قابلاعتماد برای سرمایهگذاریهای پرهزینه قطب شمال از دیدگاه روسیه عمل کند.
رقابت با پکن در میدان قطب شمال
سیاست قطب شمال هند را میتوان بهعنوان نوعی اقدام متعادلکننده نیز تفسیر کرد که در پاسخ به فعالیتهای فزاینده رقیب منطقهای آن، جمهوری خلق چین، در منطقه تدوین شده است. توصیف چین از خود بهعنوان «کشوری نزدیک به قطب شمال» و سرمایهگذاریهای چندمیلیارد دلاری زیرساختی آن تحت عنوان «جاده ابریشم قطبی»، توسط دهلی بهعنوان یک تهدید محاصره استراتژیک تلقی میشود.
هند بهخوبی میداند که تسلط بالقوه لجستیکی و نظامی چین در مسیرهای شمالی، البته در درازمدت، وابستگی آن به تنگه مالاکا را کاهش میدهد و به پکن قدرت بیشتری میبخشد. در این راستا، به نظر میرسد همکاری راهبردی ایجادشده در روسیه یک عامل حیاتی و متعادلکننده است که مانع از افتادن کامل مسکو در مدار اقتصادی و سیاسی چین میشود و همچنین با ایجاد یک قدرت جایگزین در شمال اوراسیا که به نفع هند است.
تعادل ظریف و توازن قدرتها
دیپلماسی دهلی در طول این فرایند، هنر بسیار ظریفی در ایجاد تعادل را نشان میدهد که مستلزم حفظ روابط خود با روسیه، بدون «به خطر انداختن» مشارکتهای راهبردی مختلف آن با متحدان غربیاش، بهویژه ایالات متحده است. باوجود فشار واشنگتن از طریق تحریمها، جهتگیری هند به سمت منابع انرژی روسیه و پروژههای مشترک در منطقه قطب شمال، ملموسترین کاربرد رویکرد سیاست خارجی چندوجهی این کشور است. هند ضمن تقویت معماری امنیتی با غرب علیه چین در منطقه هند و اقیانوس آرام در چارچوب QUAD، در کنار روسیه در قطب شمال نیز همکاری میکند و بدین ترتیب تصویر یک بازیگر مستقل را حفظ میکند. این چالش راهبردی، هند را به جایگاه یک قطب ضروری در نظام بینالملل و یک مذاکرهکننده ارتقا میدهد که حضور خود را در امور جهانی احساس میکند.
قطب شمال در مسیر شرقیشدن
تغییرات اساسی در حکمرانی قطب شمال همچنین تأیید میکند که ساختار تاریخی غربیشده منطقه در حال فرسایش است و در عین حال وارد فرایند «شرقیشدن» میشود. اختلال در عملکرد شورای قطب شمال پس از جنگ روسیه و اوکراین و خلأ نهادی که در حکمرانی منطقهای مشاهده میشود، ناگزیر نفوذ قدرتهای بزرگ خارج از منطقه، مانند هند و چین را افزایش داده است. این وضعیت نشان میدهد که مسئله قطب شمال از «صرفاً» قلمرو کشورهای قطبی فراتر رفته و به جبهه جدیدی در مدیریت داراییهای مشترک جهانی و رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شده است، اما این پویایی جدید، چالشهای جهانی جدیای مانند خطر شروع رقابت تسلیحاتی منطقهای و تسهیل هنجارهای حقوق دریایی بینالمللی را به همراه دارد.
نتیجهگیری
مسئله راهبردی قطب شمال هند، یک دکترین پیشگیرانه و بلندمدت را نشان میدهد که متناسب با ماهیت چندبعدی و رقابتی ژئوپلیتیک قرن بیستویکم طراحی شده است. دهلی با افزایش حضور و نمایندگی نهادی خود در منطقه قطب شمال، نهتنها نیازهای کوتاهمدت انرژی و مادی خود را تأمین میکند، بلکه در حال دستیابی به جایگاه خود در دوره تحول نظم جهانی است. اقدام هند برای کنار گذاشتن هویت ناظر منفعل و تبدیلشدن به یک تغییردهنده و تنظیمکننده بازی، واضحترین نشانه این است که توازن قدرت جهانی اکنون بسیار فراتر از مناطق سنتی خشکی و دریا، حتی در دورافتادهترین و چالشبرانگیزترین جغرافیای کره زمین، در حال بازتعریف است.